توسعه توانمندی معلمان

به سوی غنای دانش

حد مطالعه و دانش‌اندوزی تا کجاست؟

تا پس از آن با خیال راحت به کار و زندگی و تفریح بپردازیم؟

همه‌ی ما ممکن است در دوره‌هایی با چنین پرسشی روبه‌رو شویم. از خود بپرسیم تا کجا و کی درس بخوانم؟ چه‌ًقدر کتاب بخوانم؟ چه زمانی باید جست‌وجوی دانش و مطالعه را بس کنم و سعی کنم از نتایج آن‌چه خوانده‌ام در کار و زندگی استفاده کنم؟ پس این چیزهایی که می‌خوانم چه وقت باید به کارم بیاید و چه وقت باید مطالعه را کم یا متوقف کنم و سعی کنم از زحماتی که در راه کسب دانش کشیده‌ام برای بهبود زندگی‌ام استفاده کنم؟

من با شما یا هر کس دیگر هر شغل و هر نوع مناسبات خانوادگی و هر میزان اوقات فراغتی که داشته باشیم ممکن است خودمان را با چنین پرسش‌هایی درگیر کنیم.

پاسخ چیست؟ حد مطالعه و دانش‌اندوزی تا کجاست؟

زندگی هر یک از ما از جنبه‌های مختلفی تشکیل شده است که چندتایش را مثال می‌زنیم:

– در ارتباط با مسائل حرفه‌ای:

چه معلم باشیم، چه مهندس، چه کارگر، چه مدیر، چه کارمند خلاق اداره، چه کشاورز و … یعنی هر شغلی داشته باشیم. شرایط شغلی و حرفه‌ای‌مان مدام در تغییر است. مدام با مسائل جدیدی روبه‌رو می‌شویم که بی‌اطلاعی از آن‌ها ممکن است ما را با آسیب‌های شغلی جدی روبه‌رو کند. پس در این زمینه باید خود را همواره به روز نگاه داریم. معلم خوبی که بچه‌ها دوستش دارند و از او چیز یاد می‌گیرند، اگر خود را با تحولات جدید و یافته‌های نو به‌هنگام نکند دیگر از نظر خودش و دیگران معلم چندان خوبی نخواهد بود. چون روزآمد نیست. پس در زمینه‌ی حرفه‌ای و شغلی باید همواره دستاورهای جدید را دنبال کنیم. این یعنی در زمینه‌ی حرفه‌ای باید همواره مطالعه کنیم.

– در ارتباطات دوستانه و فامیلی:

هر روز هزاران واقعه‌ی مهم در دنیا روی می‌دهد که چند تا یا چندده‌ تایش به ما مربوط می‌شود. اگر از آن‌ها بی‌خبر بمانیم. سطح روابطمان با دیگران پایین می‌آید. کسی که اطلاعات بیشتر و تحلیل درست‌تری از وقایع داشته باشد. بهتر و بیشتر می‌تواند با دیگران ارتباط‌های مفید برقرار کند و از ثمراتش بهره‌مند شود. این که اشخاص بیشتری بخواهند طرف ارتباط و تعامل، شما باشند، تاثیر جدی و بهبودبخشی در زندگی شما خواهد داشت. پس در این زمینه‌ها نیز باید همواره و در هر حدی که لازم می‌دانیم مطالعه کنیم و روزآمد باشیم.

– در زمینه‌ی تربیت فرزندان:

ناگفته پیداست که مطالعه‌ی دستاوردهای نوین ترتیبی برای آشنا شدن نیازهای جدید نسل بعدی و برای رفع صحیح آن نیازها چه‌قدر لازم است. پس در این زمینه نیز به مطالعه‌ی مداوم نیاز داریم.

– در زمینه‌ی ورزشی:

چه به صورت شخصی و آماتوری ورزش کنیم و چه به طور حرفه‌ای یک ورزشی را انجام دهیم یا حتی به صورت هوادار آن را دنبال کنیم، لازم است از تحولات و مسائل و حتی نام‌های جدید مطلع باشیم و بتوانیم شیوه‌های مختلف را با هم مقایسه کنیم و خودمان نتیجه بگیریم و ممکن است در نظر اول چندان  مهم نیاید اما برای یک هوادار جدی فوتبال واقعا ضروری است که بداند چرا فلان لژیونر ایرانی که در یک لیگ اروپایی فوتبال می‌کند، در حالی که ۹ مسابقه است هیچ گلی به ثمر نرسانده، سه ماه است به طور مداوم به عنوان بازیکن برتر ماه در آن کشور جایزه می‌گیرد؟ اگر این جزییات را دنبال نکنیم چگونه می‌توانیم از هواداری خود و گذران اوقات فراغت، لذت کافی و وافی ببریم؟

این لیست و این نگاه را می‌توان برای صدها موضوع ادامه داد و در همه‌ی آن‌ها به این نتیجه رسید که

حدی برای مطالعه دانش‌اندوزی وجود ندارد.

البته و صد البته منظورمان این نیست که همه‌ی ما باید به دنبال همه‌ی دانش و همه‌ی اخبار و همه‌ی دستاوردها باشیم. هر کس با همین مثال‌هایی که زدیم می‌داند که در چه زمینه‌ها و چه بستری باید مطالعه کند و تا چه حد؟ و اگر به پرسش اول برگردیم می‌توانیم این پاسخ دبستانکی را به خودمان بدهیم:

ما باید از هر کار که می‌کنیم، هر چه باشد و از یادگیری هر چه به دنبالش هستیم لذت ببریم و به این لذت بردن عادت کنیم.

اما مطالعه و دانش‌اندوزی بسیار بسیار فراتر از این نیازهای روزمره و شخصی و انفرادی است. هر یک از ما جزو مهمی از جهان هستیم. همه‌ی ما باید جهان را جای بهتری برای زندگی کنیم. با چه دانشی؟ تا چه حد؟

دانش، سرزمین پهناوری‌ست که از هیچ سو، مرزی ندارد. غوطه‌ور شدن در این سرزمین دریایی نیز می‌تواند هیچ گاه به پایان نرسد.

جست و جوی دانش و سفر در قطار دانش نیز بی‌پایان است. ریل‌گذاری این قطار تا انتهای جهان بی‌انتها انجام شده است.

یک سوال:

 وقتی سفر و جست‌وجوی ما بی‌پایان است؛وقتی هیچ گاه جست‌وجوی ما کامل نمی‌شود؛ از ابتدا چرا باید خود را به سختی دچار کنیم؟ اصلا چرا باید شروع کنیم؟

زیرا در عین حال، در مسیر جست‌وجوی دانش، در هر قدمش یک پایان وجود دارد، هر کس می‌تواند در هر جا که خواست به این جست‌وجو پایان دهد و به خوشه‌هایی که از باغ دانش چیده است، قناعت کند.

زیرا در این راهِ بی‌پایانِ قطارِ دانش، بی‌نهایت ایستگاه وجود دارد. هر کس در هر ایستگاهی که خواست می‌تواند پیاده شود و هر زمان که میلش دوباره جوشید، می‌تواند دوباره سوار قطار شود.

در چه ایستگاهی باید پیاده شد که بار و بهره‌ی بهینه‌ای برای ما داشته باشد؟

زودتر پیاده شویم یا دیرتر؟ اصلا پیاده شویم؟ یا اصلا سوار شویم؟

انتخاب هر کدام از این حالت‌ها به خودمان بستگی دارد. به آن‌چه در کسب دانش به دنبالش هستیم بستگی دارد. بی‌نهایت انسان بی‌نهایت انتخاب. بدون آن‌که هیچ انتخابی از انتخاب‌های دیگر بهتر یا بدتر باشد. آن‌چه بد و خوب هر انتخاب را تعیین می‌کند تناسب میان انتخاب و علائق ماست. تناسب میان انتخاب و هدف‌های ماست. تناسب میان انتخاب و توانایی‌های ماست.

یعنی هر انتخاب ما (که در کدام ایستگاه پیاده شویم یا اصلا در قطار بمانیم) از یک سو به علائق ما و از سوی دیگر به هدف‌های ما بستگی دارد. اما هم‌چنین به توانایی‌های ما نیز وابسته است.

رسم و راه دبستانکی‌ها در این زمینه چگونه است؟ دبستانکی‌ها چگونه ایستگاه خود را انتخاب می‌کنند؟

راه و رسم دبستانکی‌ها این است که کار و زندگی و علائق خود را بردارند و بر حسب توانایی‌های خود در گوشه‌ای از قطار اطراق کنند و بروند تا هر جا که قطار می‌رود. تا هستند هم دانش می‌جویند، هم کار می‌کنند و هم حال هر دو را  می‌برند.

نکته‌ی مهمی در این میان وجود دارد. دانشی که قطار در ایستگاه‌های نخستین از آن عبور می‌کند سطحی‌ترین و اولیه‌ترین بخش‌های دانش را دربرمی‌گیرد.

ایستگاه به ایستگاه این دانش از سطحی بودن عبور می‌کند و به سوی عمیق و غنا می‌رود. دبستانکی‌ها به سوی غنای هر چه بیشتر دانش می‌روند تا هر جا بتوانند.

پازل دبستانک و غنای دانش

با پازل دبستانک، ۱۴ مجموعه‌ی آن و ارتباط‌های عمودی و افقی میان مجموعه‌های آن در جزوه‌های متعدد آشنا شده‌اید. مروری سریع بر محتوای آن جزوه‌ها، ارتباط با مطالب بعدی این جزوه را تسهیل می‌کند.

پازل دبستانک و اجزای آن، یکی از همان قطارهایی‌ست که به‌سوی غنای دانش می‌رود. اما  این عمل چگونه انجام می‌شود؟

پیش از این دانستیم که ارتباط‌های افقی میان کتاب‌ها یا مجموعه‌ها یا موضوع‌ها (درسی و غیره)، بر دامنه و پوشش درک هر مفهوم یا موضوع می‌افزاید. مثلا وقتی مبحث جانوران در درس علوم را با توجه به همین مبحث در درس ریاضی یا درس فارسی همراه کنیم، دید همه‌جانبه‌تر و وسیع‌تری نسبت به مقوله‌ی جانوران پیدا می‌کنیم. به این ترتیب گام مهمی در راه غنی کردن درک و دانش خود برمی‌داریم.

به همین ترتیب دانستیم که ارتباط عمودی میان مجموعه‌ها یا کتاب‌ها به عمق بیشتر درک مفاهیم آن‌ها می‌انجامد. مثلا در مورد همان موضوع جانوران، به ترتیب و در همان درس علوم، با شاخه‌ها و طبقه‌بندی جانوران و ویژگی‌های آن‌ها آشنا می‌شویم و این عمق در یادگیری قدم مهمی به سوی دانش غنی ما خواهد بود.

* آیا ضروری است که هر دانش‌آموز با همه‌ی گروه‌های پازل آشنا شود؟

– بله. ضروری است. هر دانش‌آموز بهتر است در هر گروه با تعدادی از کتاب‌های آن، بر حسب علاقه و هدف (تا حد توانمندی‌اش) آشنا شود.

* آیا ضروری است که هر دانش‌آموز همه‌ی کتاب‌ها در همه‌ی گروه‌ها را بخواند؟

– نه. برای همه ضروری نیست و پیش نمی‌آید که همه‌ی کتاب‌ها را بخوانند. برخی ممکن است چنین کنند اما برای همه ضروری نیست و به همان سه ویژگی علاقه و هدف و توانمندی دانش‌آموز بستگی دارد.

همان‌گونه که گفتیم پازل هم‌چون قطاری است که مسافرانش را به سوی غنای دانش می‌برد، می‌توان انگار کرد که درون این قطار، قطارهای متعدد دیگری در حال حرکتند و داخل قطار اصلی و سایر قطارهای فرعی به حرکت خود ادامه دهد.

در واقع در هر گروه هر چه کتاب‌های بیشتری در مجموعه‌های متعدد هر گروه کار شود نیل به غنای بیشتر در دانش اکتسابی بیشتر می‌شود.

* آیا مطالعه‌ی کتاب‌ها در هر گروه، به همان ۱۱۰ کتابی محدود می‌شود که در آن گروه آمده است؟

– نه. البته اولا مطالعه‌ی ۱۱۰ کتاب در هر یک از چهارده گروه پازل، امر زیاد در دسترسی نیست و از عهده‌ی تعداد کمی از کودکان برمی‌آید. اما برای همان‌ها و نیز دانش‌آموزانی که در یکی دو گروه آن ۱۱۰ کتاب بخوانند و بخواهند بیشتر بدانند راه بسته نیست. بی‌نهایت کتاب دیگر وجود دارد که می‌تواند پیدا کند و بخواند.

هر کس در هر گوشه‌ی ایران یا جهان، کتاب یا کتاب‌هایی نوشته باشد که بتواند سیر حرکت دانش‌آموزان را به سوی غنای دانش بیشتر کند، در واقع این کار را برای دبستانک و تکمیل پازل آن انجام داده است و از او سپاسگزاریم و در موقع لزوم آن کتاب‌ها را معرفی و تبلیغ می‌کنیم. اگرچه دبستانکی‌ها نیاز به توصیه‌ی دیگران برای انتخاب کتاب مناسب ندارند و خود می‌توانند کتاب‌های مورد نیازشان را بیابند.

ترتیب حرکت در داخل پازل

به طور کلی دو نوع ترتیب عام و خاص در این مورد می‌توان توصیه کرد و در هر دو نوع ابتدا باید به این نگته توجه شود که این پازل برای کودکان قبل از ۱۲ سالگی (پایان ششم دبستان) است. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، این پازل برای دوره‌ی سنی منهای ۱۸ ماهگی (یعنی ۱۸ ماه قبل از تولد) تا ۱۲ سالگی است.

در ترتیب متعارف حرکت در پازل می‌توان گفت که نقطه‌ی شروع از گروه سوم است که به کودکان کمتر از ۳ سال اختصاص دارد. بعد گروه‌های ۱ و ۲ که برای کودکان ۳ تا ۶ سال است. گروه‌های ۴ تا ۱۴ نیز برای کودکان دبستانی است که خود دانش آموزان و والدین‌شان به خوبی درخواهند یافت که چگونه باید در این مسیر حرکت کنند.

یعنی الزامی برای نوع حرکت در داخل پازل وجود ندارد. همین‌طور است در مورد تعداد کتاب‌های مورد استفاده در هر گروه

که در هر دو مورد بستگی به سه ویژگی علاقه، هدف و توان دارد.

 گروه ۹ پازل با غنای دانش

همان‌طور که گفته شد در هر گروه، به ترتیب که در مجموعه‌های آن گروه پیش می‌رویم دستیابی به غنای بیشتر دانش در آن موضوع را در نظر داریم.

اما گروه ۹ که با عنوان غنای دانش نامگذاری شده است در واقع جمع‌بندی همه‌ی آن توجهات در موضوع‌های مختلف به غنای دانش است. اما با در نظر گرفتن غنای بیشتر در هر گروه.

مثلا در مورد ریاضی، کتاب‌های این گروه مناسب کسانی است که می‌خواهند غوطه‌ی بسیار بیشتری در دریای شیرین ریاضی بخورند.

شما بنویسید:

در هر تجربه ‌ی دانش‌اندوزی وقتی از دانش سطحی به سوی دانش غنی شده پیش می‌رویم، چه تفاوتی در نوع نگاه ما به جهان و کاربرد دانش در زندگی‌مان حاصل می‌شود.

یک مثال عملی از تجربه‌های خودتان بنویسید.

جمع‌بندی کارگاه چهارم توسعه‌ی توانمندی معلمان

جزوه‌ی ۳۱

همانند کارگاه سوم، در این کارگاه نیز اکثر معلمان پاسخ‌های درستی به پرسش نخستین جزوه داده بودند. نکته‌ی جالب این‌که تعداد نسبتا زیادی از آنان، در پاسخ به قسمت اول پرسش، اعداد متفاوتی به جزوه را نوشته بودند که نمی‌توان گفت غلط بود (چون به هر حال نظرشان بود) اما نشان می‌داد که جزوه را به خوبی نخوانده‌اند (یا اصلا نخوانده‌اند).

جزوه‌ی ۳۲

اما به سوال جزوه‌ی ۳۲، اکثر معلمان پاسخ‌‌های نامربوط داده و معمولا پاسخشان در این حدود بود که معنای شعر اشاره به قدرت ناچیز انسان در برابر قدرت فراوان و بی‌نهایت خداوند دارد. البته حرفشان در مورد این مقایسه بین نیروی انسان و خدا درست بود، اما ربطی به معنای شعر نداشت. وقتی می‌گوییم «ذات نایافته از هستی، بخش/ کی تواند که بود هستی بخش» ربطی به آفرینش هستی و قدرت خداوند ندارد. شاعر دارد می‌گوید کسی که خودش از این یا آن جلوه‌ی هستی، بهره نبرده باشد و یا چیزی را بلد نباشد و دانشش را نداشته باشد، نمی‌تواند آن جلوه یا دانش را به دیگری بیاموزد.

جزوه‌ی ۳۳ و ۳۴

در این دو پرسش نیز اکثرا پاسخ‌های صحیح یا تقریبا صحیح داده‌اند اما پاسخ‌ها حاکی از آن است که اکثرا بدون مطالعه‌ی جزوه و دقت روی نکات آن، از خودشان و با تکیه به دانسته‌های قبلی پاسخ داده‌اند.

در مورد جزوه‌ی ۳۳، این امر بیشتر اتفاق افتاده است. نکته‌ی اصلی در مورد پرسش این جزوه (به علت هجوم افکار به مغز، وقتی بی‌حرکت در گوشه‌ای می‌نشینیم و کاری نمی‌کنیم) این است که هنگام انجام هر کاری مغز خود را با ملزومات آن کار وفق می‌دهد و وقتی هیچ کاری نمی‌کنیم و مغز مجبور نیست روی شرایط و نحوه‌ی انجام هیچ کاری تمرکز کند بنابراین آزاد می‌ماند و چون مغز در هیچ حالتی نمی‌تواند بیکار بماند انواع فکر درباره‌ی انواع چیزهایی که تجربه یا مطالعه‌ای در موردشان داشته‌ایم به مغز هجوم می‌آورد.

در جزوه‌ی ۳۴ نیز تقریبا همین وضع برقرار بود و تعدادی از معلمان بدون خواندن جزوه یا با خواندن سریع و بدون دقت روی نکات آن، پاسخ آن را نوشته بودند (اکثرا تجربه‌ی شخصی برای انجام یک کار عمیق بود). تقریبا همه نیز درست پاسخ داده بودند و به عمیق بودن کاری که انجام داده بودند صرفا تجربه‌ی یک کارشان را بدون توجه به عمق انجام آن کار نوشته بودند.

جزوه‌ی ۳۵

در این جزوه خواسته بودیم که یکی از جزوه‌های این دوره‌ی آموزشی را با تکنیک شش کلاه مورد ارزیابی قرار دهید. این تکنیک یکی از قوی‌ترین و مفیدترین تکنیک‌های آموزشی است که توصیه می‌کنیم آن را به دقت فرا گیرید و بارها و بارها انجام دهید و تمرین کنید. برای این کار باید جزوه را به دقت و چند بار بخوانید و به نکات آن به ویژه در مورد کلاه‌های قرمز و سبز (که اکثر در استفاده از آن دچار اشتباه می‌شوند) وقت کافی مبذول کنید. تسلط روی این تکنیک و استفاده از آن در کار و زندگی، بسیار برای شما سودمند خواهد بود.

در مجموع فقط ده نفر به این پرسش کاملا درست پاسخ داده بودند که ظاهرا کم است اما با توجه به حتی آموزش‌های حضوری که در سیستان و بلوچستان داده‌ایم، میزان خوبی است. همان‌طور که گفتیم بیشتر افراد در نوع استفاده از کلاه‌های قرمز و سبز دچار مشکل می‌شوند.

ارزیابی با کلاه قرمز یعنی این‌که احساس خود را درباره‌ی آن موضوع بیان کنید و این‌که چه ویژگی‌هایی از آن موضوع را خودتان دوست داشته یا نداشته‌اید. نه این‌که به جنبه‌های دوست‌داشتنی موضوع (به طور کلی) اشاره کنید.

مشابه همین اشتباه را نیز اکثرا در مورد کلاه سبز کرده بودند.

ارزیابی با کلاه سبز یعنی این‌که آن موضوع را از زاویه‌ای دیگر و به نوعی دیگر نگاه کنید. یعنی خودتان برخورد خلاقانه با موضوع داشته باشید نه این‌که جنبه‌های خلاقانه‌ی آن را مورد توجه قرار دهید.

باز هم تکرار می‌کنیم که جزوه را مجددا یکی دو بار با دقت بخوانید و آن را در عمل به کار بگیرید. مطمئن باشید که تسلط به این تکنیک در کار و زندگی، بسیار به شما کمک می‌کند.

جزوه‌ی ۳۶

در این جزوه، تاکید ویژه‌ی ما شناخت روی ویژگی‌های خاص هر دانش‌آموز است. هر دانش‌آموز برای خود ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که شناخت آن‌ها می‌تواند در آموزش صحیح‌تر و بهتر به او کمک کند و اصلا یکی از اهداف اصلی و تکیه‌های اصلی آموزش نوین امروز در جهان همین نکته‌ی بسیار مهم است.

از شما خواسته برویم که تجربه‌ی شخصی خود را در این باره بیان کنید و نمونه‌ای را که توانسته‌اید با شناخت درست دانش‌آموز به او در رفع مشکلش کمک کنید.

حدود هفتاد درصد از معلمان به این پرسش، کاملا درست پاسخ داده بودند که بسیار امیدبخش است.

جزوه‌ی ۳۷

به جز سه چهار نفر که به این پرسش (مانند پرسش‌های دیگر) پاسخی نامربوط داده بودند، اکثر معلمان، نمونه‌های خوب و مناسبی را معرفی کرده بودند. یعنی کتاب‌هایی که از روی آن می‌توان نمایش خوبی در کلاس برگزار کرد.

جزوه‌ی ۳۸ تا ۴۰

به این سه جزوه نیز اکثرا درست پاسخ داده بودند و چون مربوط به تجربه‌های شخصی خودتان بود این میزان پاسخ درست بسیار خوب است. یعنی تقریبا همه توانسته بودند نمونه‌های مناسبی از زیاده‌خواهی خود در زندگی مثال بزنند (۳۸) و توانسته بودند در مورد نمونه‌‌ی اهمال‌کاری، توضیحات نسبتا مناسبی ارائه کنند (۳۹). البته در جزوه‌ی ۴۰  و در پاسخ به پرسش آن، برخی از معلمان (که تعدادشان حدود پانزده درصد بود) نتوانسته‌اند الویت‌بندی کارهای خود را طبق آن تقسیم‌بندی چهارگانه انجام دهند که مرور جزوه به شما کمک می‌کند این کار را در زندگی همواره انجام دهید.

در جزوه‌ی پنجم تکمیلی (آخرین جزوه) جمع‌بندی کلی و تحلیلی از کل برگزاری دوره‌ی آموزشی توسعه‌ی توانمندی معلمان خواهیم داشت که امیدواریم مورد توجه‌تان قرار گیرد.

جمع‌بندی کارگاه سوم توسعه‌ی توانمندی معلمان

مقدمه

با شروع کارگاه سوم تقریبا می‌دانستیم که کدام معلمان، شوق و شور جدی دارند تا توانمندی شغلی و حرفه‌ای خود را افزایش دهند. باز هم البته پاسخ‌های تعدادی از معلمان، فورواردی بود اما نکته این‌جا بود که برخی در انتخاب متن مناسب دچار اشتباه می‌شدند و متنی نامربوط را کپی پیست می‌کردند که به پرسش جزوه ارتباطی نداشت!

جزوه‌ی ۲۱

تقریبا همه‌ی معلمان، توانسته بودند سه عادتی را که بالاتر از عشق است مثال بزنند. بسیاری‌شان نیز همان شعار اصلی دبستانک را به عنوان یکی از سه عادت نوشته بودند: عادت کنیم از یاد گرفتن لذت ببریم.

جزوه‌ی ۲۲ و ۲۳

پرسش این دو جزوه را نیز اکثرا صحیح نوشته بودند. البته نه به میزان جزوه‌ی ۲۱ اما به هر حال این حجم از پاسخ صحیح برای این دو سوال بیشتر از انتظاری بود که داشتیم. پاسخ جزوه‌ی ۲۲، خیر بود چون اصلا الگوی آموزشی برای این است که کودک از هر راهی که علاقه‌مند است به محتوای درس وارد شود. پاسخ جزوه‌ی ۲۳ نیز مثبت بود. همه‌ی مباحث درسی را می‌توان و باید به کاربردهای آنان در زندگی ارتباط داد.

جزوه‌ی ۲۴

تعداد پاسخ صحیح به این پرسش نیز بسیار امیدبخش بود و معلمان بسیاری می‌دانستند که تفکر ماتریسی در شناخت هر چیز مجموعه‌ای ارتباط‌ها را می‌بیند و در نظر می‌گیرد اما با تفکر خطی فقط می‌توان از یک موضوع به موضوع بعدی رسید.

جزوه‌ی ۲۵

در این‌جا چهار پرسش به هم پیوسته مطرح شده بود که دو مورد مربوط به عمق یادگیری بود و دو مورد نیز به دامنه‌ی یادگیری اختصاص داشت که باز هم اکثریت معلمان، پاسخ‌های صحیحی به این چهار پرسش داده بودند. اگرچه برخی نیز نتوانسته بودند این پرسش‌ها را از هم تفکیک کنند.

در مورد عمق یادگیری، تعداد بیشتری پاسخ صحیح داده بودند و نتایج یادگیری عمیق (ماندگار بودند و اشراف بیشتر به موضوع و …) را نوشته بودند ولی در مورد پاسخ به مورد مربوط به دامنه‌ی یادگیری در موارد متعددی در حاشیه و تحت تاثیر مورد عمق یادگیری قرار گرفته بود و تعداد کمتری اشاره کرده بودند که با گسترده شدن دامنه‌ی یادگیری، درک و شناخت آدمی همه جانبه‌تر می‌شود و از زوایای متنوع‌تری به موضوع می‌نگرد.

جزوه‌ی ۲۶

پاسخ به این پرسش، حالت ویژه‌ای داشت در حالی که بیش از دو سوم معلمان، مفهوم کلی جزوه را متوجه شده بودند و به همین دلیل پاسخشان را قبول کردیم، فقط کم‌تر از ده نفر توانسته بودند پاسخ صحیح و کامل به این پرسش بدهند.

در واقع یکی از دشوارترین پرسش‌های این دوره بود. با آن‌که صورت و محتوای آن چندان پیچیده نبود. در پرسش این جزوه، سه نگاه را مطرح کرده بودیم که یکی از آن‌ها تکیه‌اش بر تجربه‌ها و دستاوردهای زمان گذشته بود، دومی بر کارهایی تکیه داشت که در زمان حال انجام می‌شود و سومین نگاه با قائل شدن اهمیت بیشتر «آینده»، راه درست را استفاده از آینده در حال می‌دانست که همین مفهوم آینده در حال را که در معرفی کتاب کلاس‌های چند پایه نیز توضیح داده بودیم. اکثرا متوجه نشده بودند. یعنی کاربرد آن را متوجه نشده بودند.

بهترین مثالی که معلمان می‌توانستند استفاده کنند و ساده هم ‌بود، استفاده از همان کلاس‌های چندپایه به نحوی که بتوانند هر سه نگاه مورد اشاره را در آن بگنجاند.

اگر به این موضوع علاقه دارید یک بار دیگر هم این جزوه و هم جزوه‌ی کلاس‌های چندپایه (جزوه‌ی ۷) را مطالعه کنید.

جزوه‌ی ۲۷

در مورد این جزوه نیز با آن که اکثر جواب‌ها را قبول کردیم تعداد نسبتا کمی (حدود ده درصد معلمان) سوال را به درستی متوجه شده بودند.

پرسیده بودیم در شرایطی که آزمون و امتحانی در کار نباشد چگونه می‌توان در طول سال برنامه را پیش برد؟

تعداد بسیاری از معلمان این سوال را این‌گونه فهمیده بودند که در این شرایط چگونه می‌توان مطمئن شد که دانش‌آموزان درس را یاد گرفته‌اند اما با این حال پاسخ را درست داده بودند که: باید کاری کرد که کودکان به درس علاقه‌مند شوند و از یادگیری لذت ببرند.

البته تعداد آن‌هایی که معتقد بودند بدون آزمون و امتحان نمی‌توان کار را پیش برد، کم نبودند.

به اینان توصیه می‌کنیم که علاوه بر این جزوه، جزوه‌ی آموزش نوین (جزوه‌ی ۶) را مطالعه کنند.

جزوه‌ی ۲۸

حدود نیمی از معلمان به درستی پاسخ داده بودند که در محیط برخوردار، هوش و استعداد دانش‌آموزان بیشتر و شکوفاتر می‌شود.

جزوه‌ی ۲۹

فقط حدود ده الی پانزده درصد معلمان به این پرسش پاسخ صحیح داده بودند: تاب‌آوری در شرایطی که موفقیتی به دست آورده‌ایم، دشوارتر است.

اکثر معلمان تاب‌آوری در شرایط دشوار را مشکل‌تر دانسته بودند. اینان معنی درست تاب‌آوری را متوجه نشده بودند.

جزوه‌ی ۳۰

نکته‌ی اصلی در پرسش این جزوه آن بود که اگر ما فقط روی نکات مثبت و قوی کار کودک تاکید کنیم، خود کودک چون می‌داند چرا در آن قسمت‌ها موفق بوده است با استفاده از همان روش‌ها، نقاط ضعف خود را برطرف می‌کند.

اکثریت قاطع معلمان نیز کم و بیش پاسخ صحیح داده بودند.

در مجموع پاسخ‌های معلمان به پرسش‌های کارگاه سوم بسیار امیدبخش بود. خسته نباشید.

جمع‌بندی کارگاه دوم توسعه‌ی توانمندی معلمان

مقدمه

پس از شروع کارگاه دوم، برخی از معلمان اقدام به ارسال پاسخ‌های فورواردی کردند و این کار را در مواردی که پاسخ صحیح سوال را نمی‌دانستند ادامه دادند. همه‌ی این موارد، یکی یکی برای ما روشن بود اما کوچک‌ترین ممانعتی از سوی ما به عمل نیامد. کار آن‌ها را تایید نکرده و نمی‌کنیم. اما هدف اصلی ما توجه دادن به موضوع‌هایی بود که معلمان تاکنون با آن کم‌تر روبه‌رو بودند. بهترین کاری که هر معلم در مواجهه با این سوال‌ها می‌توانست انجام دهد، فکر کردن در هر کدام از این موارد و ارسال پاسخ از سوی خودش بود.

وقتی نمره دادن در کار نیست، وقتی در انتهای دوره هیچ امتیازی برای کسی ثبت نمی‌شود (مگر آن چیزهایی که از مجموع دوره دریافت کرده است)، حداکثر برخورد ما (و در واقع تنها برخورد ما با پاسخ‌های غلط) این بود که یک بار دیگر جزوه را بخوانند و دوباره پاسخ دهند. آن‌گاه حتی اگر پاسخ دوم نیز غلط بود، از آن می‌گذشتیم و جزوه‌ی بعدی برایشان ارسال می‌شد. نگرانی هم از بابت یاد نگرفتن مطالب جزوه نداشتیم، چون هم می‌دانستیم که پاسخ‌های صحیح در جزوه‌های تکمیلی خواهد آمد و هم مطمئنیم بسیاری معلمان، در عرصه‌ی کلاس یا با مطالعه‌ی چند باره‌ی جزوه مطلب را خواهند گرفت. حتی در غیر این صورت نیز، مگر هر کدام از ما همه‌ی آن‌چه را در حرفه‌مان باید بلد باشیم، در عمل نیز بلد هستیم؟ به هر حال تجربه‌ی زندگی و تجربه‌ی سالیان معلمی، کم‌کم توان ما و نگاه ما را بالاتر می‌برد و وسیع‌تر می‌کند.

* اما نکته‌ی اصلی این است که اکثریت معلمان از این ابزار فوروارد کردن استفاده نکردند و همان راه و روشی را رفتند که باید می‌رفتند.

اینک جمع‌بندی مختصری داشته باشیم از پاسخ‌هایی که معلمان به جزوه‌های کارگاه دوم داشته‌اند.

جزوه‌ی ۱۱

این سوال مهم نیز از جمله سوال‌هایی بود که اکثریت معلمان به آن پاسخ درست دادند: دانش‌آموز تا وقتی نتواند صورت و معلومات یک مساله را بخواند، نمی‌داند که از او چه پرسشی شده و وقتی دانست با اتکای به همان معلومات خواهد توانست به آن پاسخ صحیح برسد.

این سوال نیز از جمله مواردی بود که پاسخ‌های فورواردی‌اش کم نبود. تعدادی از معلمان متنی را فوروارد کرده بودند که بر اهمیت بازی و سرگرمی در فهم ریاضی تاکید داشت. همین نکته نشان می‌دهد که حتی برای فوروارد کردن نیز فهم سوال لازم است و نیز به همین دلیل هم بود که مشکلی با پاسخ‌های فورواردی نداشتیم.

کسی که به درستی فوروارد می‌کند قسمتی از راه را رفته اما آسان‌ترین و کم‌فایده‌ترین راه را برگزیده است.

جزوه‌ی ۱۲

پاسخ اکثر معلمان شاید حدود %۹۰ صحیح بود. هیچ مبحث درسی نداریم که محتوایش به زندگی ربط نداشته باشد. درست به همین علت است که شش‌کتاب‌ها با هدف کاربردی کردن همه‌ی مباحث درسی، در ارتباط با مخاطبان این همه موفق بوده است.

جزوه‌ی ۱۳

از آن سوال‌هایی بود که تعداد بسیار کمی توانستند به آن پاسخ صحیح بدهند. در متن‌های سواد خواندن، یک یا چند سوال را به این منظور می‌گذارند که دانش‌آموز استنتاج کند.

استنتاج یعنی ربط دادن دو جمله (یا عبارت یا موضوع) به یکدیگر و از آن ارتباط به نتیجه‌ی سوم رسیدن.

در چنین سوال‌هایی، پاسخ، مستقیما در متن وجود ندارد.

آن سوالی که پاسخش به طور مستقیم در متن وجود دارد، مربوط به حیطه‌ی «دانش» است نه استنتاج. متنی که اکثر معلمان نوشته بودند حاوی پاسخ همان سوالی بود که مطرح کرده بودند.

استنتاج یعنی مثلا طارق بداند که تیم فوتبال مورد علاقه‌اش در چند مسابقه‌ی اخیر گل نخورده است اما نمی‌دانست در آخرین مسابقه، نتیجه‌ی بازی چه بوده است تا این‌که دوستش گفت از رادیو شنیدم که با اختلاف دو گل برده‌ایم.

بعد سوال کنیم: نتیجه‌ی بازی چه بوده است؟

که مشخص است ۰-۲ بوده است زیرا می‌دانیم که تیم‌ ما گل نخورده است.

در این‌جا نتیجه‌ی بازی در متن نیامده اما از مقایسه‌ی دو جمله‌ی «در چند مسابقه‌ی آخر گل نخورده» و «با اختلاف دو گل برده» استنتاج می‌کنیم که بازی دو هیچ بوده است.

جزوه‌ی ۱۴

پاسخ صحیح به سوال این جزوه نیز چندان زیاد نبود و اصلا کم بود.

دو نمونه از کارایی «تقاطع یادگیری» در امور جاری زندگی را خواسته بودیم. اگر جزوه به دقت خوانده شود می‌دانیم که تقاطع یادگیری یعنی این‌که پاسخ دو سوال به نحوی با هم گره خورده باشند (در جدول کودکانه کلمات متقاطع یعنی در یک حرف مشترک باشند).

آن وقت با پاسخ دادن به یکی از سوال‌ها و با اتکا  به همان حرف مشترک، بتوانیم پاسخ آن یکی نیز بیابیم.

پس در این‌جا دو نکته‌ی مهم وجود دارد:

هم این‌که پاسخ‌ها با هم تقاطع داشته باشند و هم این‌که چنان نقطه‌ی مشترکی باشد که از آن بتوان به پاسخ دیگری رسید. به جز سه چهار نفر و آن هم به طور ناقص کسی به این پرسش جواب صحیح نداده بود. این پرسش یکی از سخت‌ترین سوال‌های این دوره بود. حالا هم در این‌جا مثال نمی‌زنیم. خودتان باز هم فکر کنید و ببینید با این توضیح آیا می‌توانید به پاسخ صحیح برسید.

جزوه‌ی ۱۵

پرسش این جزوه نیز از جمله پرسش‌هایی بود که فقط چند نفر به آن پاسخ درست دادند.

اما نکته‌ی قابل توجه این‌که اکثریت آن ها که پاسخ اشتباه داده بودند، یک اشتباه واحد را مرتکب شده بودند. به هر حال بعضی از آن‌ها را که رگه‌هایی از فلسفیدن در آن‌ها وجود داشت، صحیح انگاشتیم.

علت آن اشتباه مشترک، قاطی کردن مفهوم «فلسفیدن درباره‌ی یک موضوع درسی» را با درس دادن آن موضوع بود.

یعنی اکثریت معلمان به جای فلسفیدن درباره‌ی یک موضوع، آن مبحث را درس داده بودند و پاسخ به چرایی‌های علمی را با چرایی‌های فلسفی اشتباه کرده بودند.

هنگامی که می‌خواهیم با مبحث … فلسفیدن داشته باشیم، نباید آن مبحث را درس دهیم. اتفاقا باید با فرض این‌که مخاطبان ما آن مبحث را بلد هستند، با سوالات مناسب، نظریه‌های آن مبحث را به چالش بکشیم و زیر سوال ببریم.

جزوه‌ها‌ی ۱۶ تا ۲۰

هر چه‌قدر که سوال‌های ۱۳ تا ۱۵ برای معلمان دشوار بود و تعداد کمی به آن‌ها پاسخ داده بودند، به پرسش‌های نیمه‌ی دوم کارگاه دوم اکثریت مطلق (تقریبا همه) به پرسش‌ها، پاسخ‌های خوبی داده بودند. در این‌‌جا نمی‌گوییم صحیح چون در این پنج سوال، معلمان نظرات خود را گفته بودند و انصافا نظریاتشان بسیار خوب و امیدبخش بود.

جمع‌بندی کارگاه اول توسعه‌ی توانمندی معلمان

مقدمه

چهار گروه از معلمان سیستان و بلوچستان و جمعا ۲۰۰ معلم، هم‌زمان طرح توسعه‌ی توانمندی معلمان را شروع کردند و پس از چند روز، کتاب‌های مربوط به این طرح را دریافت کردند. مدت کوتاهی بعد، پنجمین گروه نیز وارد طرح شدند و با اختلاف چند روز این طرح را که شامل چهار کارگاه مستقل و متوالی بود، شروع کردند.

هر یک از کارگاه‌ها شامل ده جزوه‌ی آموزشی است. جزوه‌هایی که سرپرست‌های هر گروه در اختیار معلمان می‌گذاشتند و پاسخ‌های معلمان به پرسش‌های انتهای جزوه‌ها را دریافت می‌کردند.

با آن‌که هنگام ثبت‌نام از همه‌ی معلمان به طور کتبی قول گرفته بودیم که تا پایان طرح همراه ما باشند، اما به تدریج تعدادی از معلمان هر کدام به دلیلی (موجه یا غیرموجه) در راه ماندند. (تا پایان کارگاه دوم حدود یک سوم از معلمان)

دو سوم از معلمان به اجرای طرح و پاسخ به پرسش‌های جزوه‌ها ادامه دادند که این نوشته، جمع‌بندی از نوع پاسخ‌هایی است که شما داده‌اید.

هم‌چنین در مورد برخی پرسش‌ها توضیح‌هایی نیز آورده‌ایم.

پرسش‌های اول تا پنجم

پنج پرسش اول کاملا واضح است و نیازی به توضیح ندارد.

پاسخ‌های شما نیز بیان نظرهایتان بود که اکثر معلمان با حوصله و دقت به آن‌ها پاسخ دادند و بقیه نیز کمی خلاصه‌تر.

در این مورد شاید تنها یک یادآوری لازم باشد که نظرخواهی از شما در مورد کتاب‌ها (و نیز در مورد سایر مسائل) دو هدف داشته است: یکی این‌که در مورد آن موضوع‌ها، تعمق و فکر بیش‌تری صورت گیرد و دیگر این‌که ما با نوع نگاه و میزان آشنایی شما با موضوع‌ها آشنا شویم.

پرسش ششم: آموزش نوین

با کمال تعجب، فقط تعداد کمی از معلمان به پرسش دوقسمتی این جزوه پاسخی کاملا صحبح دادند. البته پاسخ اکثریت معلمان کم یا بیش نزدیک به پاسخ صحیح بود که نشان می‌داد، تقریبا همه‌ی معلمان به درک اهمیت آموزش‌های نوین در دنیای امروز رسیده‌اند.

قسمت اول پرسش را اکثر معلمان درست نوشته بودند. این‌که «آموزش واقعی نوین بر شانه‌ی استوار گذشته می‌ایستد» و مثال‌های درستی از آن زده بودند اما در قسمت دوم، خیلی‌ها اشکال داشتند و مثال‌های مناسبی نیاورده بودند.

یعنی درباره‌ی آموزش‌های نوین قلابی که از موضع نفی گذشته حرکت می‌کنند. مثلا آموزش‌هایی که طراحانشان خیال می‌کنند فقط با استفاده از فناوری‌های دیجیتالی می‌توانند مدعی پیشرفت در آموزش باشند.

در حالی که بسیاری از محصولات آموزشی که در قالب سی‌دی یا فایل‌های کامپیوتری یا حتی اپ‌های مثلا پیشرفته‌ ارائه می‌شوند، فاقد محتوایی هستند که درونمایه‌ی آموزشی‌اش، پیشرفته و مدرن باشد.

بسیاری از اینان حتی با استفاده از رانت‌های مختلف و برخورداری از حمایت‌های مختلف، محصولاتشان را عرضه می‌کنند.

برای تشخیص تفاوت نوین واقعی و نوین قلابی باید به درونمایه‌ی کارها و یادگیری‌شان دقت کرد. پیشرفت اصلی در حیطه‌ی فکر و نگاه است.

پرسش هفتم: کلاس‌های چندپایه

در این مورد نیز اکثریت معلمان یا به خوبی متوجه سوال نشده بودند یا جزوه را نخوانده بودند. زیرا پاسخ‌ این پرسش در خود جزوه بود و اگر معلم بتواند برنامه‌ی هفتگی همه‌ی پایه‌ها را با هم تلفیق کند (و به ویژه با روش دبستانک) می‌تواند کاری کند که همه‌ی دانش‌آموزان از همه‌ی وقت ۵۰ دقیقه‌ای استفاده کنند.

پرسش‌ هشتم: نقاط ضعف کلاس

خوشبختانه اکثر معلمان به این پرسش درست پاسخ داده بودند و ما که داشتیم ناامید می‌شدیم، دوباره امیدوار شدیم.

به خصوص که موضوع این سوال یکی از اصلی‌ترین لوازم پیشرفت آموزشی در استان است. این‌که بتوانیم با ابزارهای تشخیص، نقاط ضعف کلاس خودمان را شناسایی کنیم.

توصیه می‌کنیم توضیحا جزوه‌ی هشتم در مورد ابزارهای تشخیص را دوباره مطالعه کنید.

پرسش‌ نهم: شناسایی استعدادها

به این پرسش‌ نیز اکثرا پاسخ درست داده بودند. گروهی از دوستان نیز به صورت کلی به این مساله پرداخته و درباره‌ی لزوم شناسایی استعدادهای دانش‌آموزان تاکید کرده بودند در حالی که می‌باید به شاگردان خودشان توجه می‌کردند و استعدادهای آن‌ها را یکی یکی و به طور مشخص شرح می‌دادند. این پرسش تمرینی بود برای آن‌که از این پس با نگاه عمیق‌تری به جزییات یادگیری و رفتاری دانش‌آموزان خود توجه کنید.

همه‌ی دانش‌آموزان در یک یا چند چیز استعداد دارند. باید توجه کرد و دانه دانه‌ی آن‌ها را یافت.

پرسش‌ دهم: مثال برای نوشتن

به این پرسش بسیار مهم، خوشبختانه همه پاسخ صحیح داده بودند و این نکته‌ی بسیار مهمی است که ما را به آینده امیدوارتر می‌کند. البته زیبایی همه‌ی پاسخ‌ها در یک سطح نبود اما تقریبا همه، خیلی خوب بودند.

خوش‌حال می‌شویم اگر نظر شما را درباره‌ی این جمع‌بندی (کارگاه اول) بدانیم.

توسعه توانمندی معلمان

اولویت‌بندی فعالیت‌ها

بسیاری از افراد فکر می‌کنند که مدیریت زمان یعنی این‌که چه کار کنیم تا وقت بیشتری برای انجام کارها داشته باشیم. اما این کافی نیست. نکته‌ی اصلی در مدیریت زمان این است که تصمیم بگیریم هر زمانی را به چه کاری اختصاص دهیم.

باید بپذیریم که زمانی که در اختیار داریم محدود است؛ پس باید دست به انتخاب بزنیم. بسته به این که چه هدفی را دنبال می‌کنیم، اهمیت و فوریت کارها برای ما میزان مشخصی دارد که با اهمیت و فوریت همان کار برای فرد دیگر متفاوت است.

حالا یک روش خوب برای اولویت‌بندی کارها معرفی می‌کنیم. این روش ماتریس اولویت‌ها است و ویژگی‌های خوبی دارد. کارهای ما در این ماتریس به چهار دسته تقسیم می‌شوند.

ابتدا ببینیم که اهمیت و فوریت یعنی چه و چگونه تعیین می‌شوند.

اهمیت یعنی آن کار در راه رسیدن به اهداف ارزشمند و بلندمدت ما چه‌قدر نقش دارند. مثلا مطالعه‌ی مداوم یا ورزش منظم می‌تواند اهمیت بالایی در رسیدن یک فرد به اهدافش داشته باشد.

فوریت کارها یعنی این‌که آیا این کار باید فوری و در مدت زمان محدودی انجام شود؟ آیا مدت ‌زمان ما برای انجام دادن آن رو به پایان است؟ اگر فوری انجام نشود ممکن است اتفاق ناخوشایندی رخ دهد؟ مثلا ممکن است اگر امروز قبض برق پرداخت نشود موجب قطعی برق شود یا اگر نامه‌ای را پیگیری نکنیم، مهلت پیگیری امر مهمی به پایان برسد. به طور کلی به جز موارد استثنایی و خاص که در زندگی هر فردی پیش‌می‌آید، اگر نظم شخصی داشته باشیم کارهای مهم و فوری بسیار کم خواهند شد و جای خود را در کارهای مهم و غیرفوری حفظ خواهند کرد.

حالا که متوجه شدیم اولویت و فوریت یعنی چه، می‌توانیم فهرست فعالیت‌های روزانه یا هفتگی یا ماهانه‌ی خود را بنویسیم. از فهرست روزانه شروع می‌کنیم. خیلی خوب است اگر هر شب قبل از خواب فهرست کارهای فردا را یادداشت کنیم و اولویت‌بندی آن‌ها را انجام دهیم. هر کدام از کارها بسته به میزان اهمیت و فوریت در یکی از خانه‌های شکل بالا قرار می‌گیرند.

حالا از انجام کدام کارها شروع کنیم؟ اولین دسته از کارهایی که باید انجام شوند کارهای فوری و مهم هستند. همان‌طور که گفته شد اگر در زندگی نظم شخصی رعایت شود، میزان کارهای مهم و فوری کم شده و به صورت مهم و غیرفوری می‌مانند. دسته‌ی بعدی کارها که باید انجام شود کارهای مهم و غیرفوری است که اگر در زمان درست انجام شوند دیگر تبدیل به کارهای مهم و فوری نمی‌شوند. دسته‌ی بعدی فعالیت‌ها که به سراغشان می‌رویم کارهای غیرمهم و فوری هستند. خیلی خوب است اگر بتوانیم این کارها را در صورت امکان به شخص دیگری واگذار کنیم یا انجام آن‌ها را به زمان دیگری موکول کنیم. به ویژه اگر هنوز کارهای دو دسته‌ی قبلی را تمام نکرده‌اید. مثلا فرض کنید قرار گذاشته‌اید امروز به یک جلسه بروید که فوری است اما مهم نیست. شما ممکن است بتوانید زمان جلسه را تغییر دهید یا یک فرد دیگر را به جای خودتان به جلسه بفرستید. دسته‌ی آخر، کارهای غیرمهم و غیرفوری هستند. مثلا چک کردن پست‌های اینستاگرام، خواندن خبرهایی که خیلی هم ارتباط مستقیمی به شما ندارند یا خرید یک وسیله برای منزل. بیشتر این کارها را می‌توان به راحتی حذف یا مقدارشان را کم کرد، بدون این که صدمه‌ای به زندگی ما وارد کنند. گاهی روزها اگر منصفانه به فعالیت‌هایمان نگاه کنیم متوجه می‌شویم که زمان بسیار زیادی صرف فعالیت‌های غیرمهم و غیرفوری کرده‌ایم.

استفاده از ماتریس اولویت‌ها فقط محدود به برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی‌های روزانه نمی‌شود؛ بلکه می‌تواند برای اولویت‌بندی در بازه‌های زمانی طولانی‌تری نیز استفاده شود.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

همه‌ی کارهایی را که هفته‌ی آینده باید انجام دهید، یکی یکی به یاد بیاورید و هر یک از کارها را با توجه به اهمیت یا فوریت در یکی از چهار قسمت ماتریس اولویت‌ها که در ابتدای جزوه آمد  وارد کنید.

توسعه توانمندی معلمان

پرهیز از اهمال‌کاری

برای واژه‌ی «اهمال‌کاری»، معانی متفاوتی می‌توان در نظر گرفت. رایج‌ترین آن‌ها انجام یک کار بدون دقت لازم در جزییات است.

اما در این جزوه، ما به این واژه نگاه دیگری داشته‌ایم و اهمال‌کاری را ناشی از دو علت می‌دانیم:

– دقت نداشتن در اولویت‌سنجی

– عدم تشخیص زمان مناسب برای انجام یک کار یا مرحله‌ای از آن

این دو علت باعث می‌شود که در انجام کارهای فوری‌تر تعلل کنیم و مدام آن‌ها را به تعویق بیندازیم.

حتما برای شما هم بارها پیش آمده است که کارهای ضروری خود را یک یا چند بار عقب انداخته‌اید و ترجیح داده‌اید سراغ کارهایی با ضرورت کمتر بروید.  هر یک از ما تجربه‌های زیادی در این زمینه داریم.

در این‌گونه موارد ما سراغ کارهایی می‌رویم که لزوا بد نیستند و گاهی حتی کارهای خوبی هستند اما ضرورت و فوریت کمتری دارند.

چرا این کار را می‌کنیم؟

دلیلش در مورد هر کس فرق می‌کند اما معمولا به این دلیل است که انجامشان رنج و زحمت کمتری دارد.

مثلا در اولویت‌بندی‌ فعالیت‌هایتان نوشته‌اید که باید امروز هم‌زمان با سایر افراد گروهتان، جزوه‌‌ی معینی از طرح توسعه‌ی توانمندی معلمان را مطالعه و روی آن فکر کنید تا تعاملات  مربوط به آن را انجام دهید. اما به جای آن، سراغ وب‌گردی و جستجو برای یاد گرفتن پخت کیک خانگی می‌روید.  یا حتی سراغ جزوه‌ی دیگری از همین طرح می‌روید که عنوانش چشمتان را گرفته ولی مربوط به مرحله‌ی دیگری‌ست. بنابراین لازم است کمی به کارهای روزانه‌تان توجه کنید و مثال‌هایی از کارهای خودتان بنویسید که نشانگر اهمال‌کاری هستند.

اهمال‌کاری موضوعی است که ربط زیادی به سطح تحصیلات ندارد و  در افراد با سطح تحصیلات مختلف بسیار شایع است. پس اول بپذیریم که نباید این موضوع را انکار کنیم یا از آن خجالت بکشیم. همه‌ی ما اهمال‌کاری می‌کنیم. اما بعضی افراد از یک جایی به بعد سعی می‌کنند به اهمال‌کاری‌هایشان توجه بیشتری کنند و  آن را کاهش دهند. این مهم‌ترین و اولین قدم برای کم کردن میزان اهمال‌کاری است. فراموش نکنید که ما انتظار نداریم که بتوانیم اهمال‌کاری خود را به صفر برسانیم. بلکه حتی اگر ۲۰ یا ۲۵ درصد هم آن را کاهش دهیم، تغییرات محسوس و شگفت‌انگیزی در پیشرفت و توسعه‌ی فردی‌مان احساس خواهیم کرد.

حالا باید چه کنیم؟

 ابتدا سعی کنیم زمینه‌ی اهمال‌کاری خود را بشناسیم.

مثلا ممکن است زمینه‌ی اهمال‌کاری یک شخص وب‌گردی باشد یا فرد دیگری با انجام بازی‌های کامپیوتری یا موبایلی کارهای اصلی و ضروری خود را به تعویق بیاندازد. یا مثلا شخصی دیگر با تمیز و مرتب کردن منزل یا آشپزی کردن این کار را انجام دهد. پس ابتدا با نگاه دقیق به خودمان و کارهایمان در روز متوجه ‌شویم که زمینه‌ی اهمال‌کاریمان چیست. حالا باید سعی کنیم که در این زمینه‌های پرت کننده‌ی حواس تغییر ایجاد کنیم. مثلا اگر شما متوجه شدیم که مرتب کردن منزل زمینه‌ی اهمال‌کاری است، سعی کنیم زمان انجام آن را تغییر دهیم. سعی کنیم آگاهانه زمان آن را کم کنیم.

 یا اگر زمینه‌ی اهمال‌کاری چرخیدن در اینستاگرام است، در ساعاتی از روز که می‌دانیم باید به مطالعه و یادگیری اختصاص داده شود، گوشی خود را کنار بگذاریم یا اصلا آن را خاموش کنیم و پس از تمام شدن کار  به سراغ آن برویم. باید با این نگاه دقیق زمان‌بندی فعالیت‌های روزانه‌ی خودمان را به دست آوریم.

ببینیم چه زمانی برای مطالعه بهتر است. چه وقتی را بهتر است به بازی با فرزندمان اختصاص دهیم. چه زمانی تمرکز بهتری برای حل تمرینات توسعه‌ی توانمندی داریم و الی‌آخر.

با درک صحیح از زمان‌بندی فعالیت‌ها  متوجه شویم که چطور می‌توان ساعات انجام کارها را تغییر داد و از پرت شدن حواس به سمت کارهایی جلوگیری کرد که معمولا کارهای بدی هم نیستند اما بهانه و زمینه‌ی اهمال‌کاری را فراهم می‌کنند.

توجه داشته باشید که مغز انسان‌ها لذت لحظه‌ی فعلی را ترجیح می‌دهد به لذتی که قرار است در آینده به دست آورد. پس طبیعی است هنگامی که می‌خواهیم کتابی را مطالعه کنیم که می‌دانیم به آگاهی‌مان در آینده اضافه می‌کند، اهمال‌کاری به سراغمان بیاید و ترجیح بدهیم تلویزیون را روشن کنیم و سریالی را ببینیم که الان ما را سرگرم می‌کند و لذت‌بخش است. خصوصا که به صورت ناخودآگاه در ذهن تصور می‌کنیم حالا وقت برای مطالعه داریم. ما در لحظه برای تلویزیون دیدن پاداش می‌گیریم و این پاداش همان لذت بردن لحظه‌ای است.

شاید برای حل مشکل اهمال‌کاری که احتمالا منجر به عذاب‌وجدان، حال ناخوش و حس بدی در ما می‌شود، بهتر باشد کمی در خود دقیق شویم. خودمان را بیشتر درک کنیم. به کارهایی که انجام می‌دهیم  دقیق‌تر شویم و بیشتر توجه کنیم.

 از خودمان بپرسیم چرا کاری که باید انجام دهیم آن‌قدر برایمان لذت‌بخش نیست که در آن عمیق شویم و نخواهیم سراغ کار دیگری برویم؟ شاید هم لذت‌بخش است اما برای ما کاری سخت به حساب می‌آید. مثلا ممکن است به این دلیل که مطالعه جزو عادات و فعالیت‌های روزانه‌مان نیست، کاری سخت به حساب می‌آید.

خب حالا راه‌حل چیست؟

چطور می‌توان مطالعه کردن را به عادتی روزانه تبدیل کرد؟

 شما حتما پاسخی برای این سوال خواهید یافت. در کتاب‌ها و مقالات روان‌شناسی مختلف راه‌حل‌های مختلفی برای ایجاد عادات مثبت پیشنهاد شده است. اما پیشنهاد ما این است که به خودتان بیشتر نگاه کنید. با خودتان بیشتر آشنا شوید. از حالات و روحیات خودتان باخبر شوید. یادتان هست قبلا از شما خواسته بودیم روزی نیم ساعت هیچ‌کاری نکنید؟ این «هیچ‌کاری نکردن‌های روزانه» به شناخت بیشتر خودتان کمک می‌کند. این نگاه به خود، شما را جلو می‌برد و سرآغاز خوبی برای رهایی از اهمال‌کاری خواهد بود.

بار دیگر تاکید می‌کنیم که قرار نیست شما اهمال‌کاری را به طور کامل از بین ببرید. بلکه اگر کمی هم در این راه پیش بروید، اثرات شگفت‌انگیز آن را خواهید دید.

پس با کشف زمینه‌ی اهمال‌کاری خودتان پیشرفت کنید.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

اگر بخواهید مطالب این جزوه را برای دانش‌آموزان کلاستان تدریس کنید، برای درک بهتر آن‌ها از اهمال‌کاری، چه مثال‌هایی می‌زنید؟

توسعه توانمندی معلمان

سنجش واقعی خواسته‌ها – آیا کمال‌طلبی بیش از حد مفید است؟

برخی افراد، استانداردهای بالایی در زندگی برای خود تعیین و برای دستیابی به آن‌ها تلاش می‌کنند.

اگر  به آن اهداف و استانداردها دست پیدا ‌کنند اما اگر بدون طی زمان لازم و بدون اندیشیدن به اسباب و شرایطی که برای رفتن به مرحله‌ای بالاترمورد نیاز است، با شتاب‌زدگی و زیاده‌خواهی، مصرانه دنبال بهترین بودن باشند؛ رشدشان جهت معکوس به خود می گیرد.  در نتیجه حال خوبی نخواهند نداشت.

در چنین مواقعی، برخی‌مان  از این نکته غافل می‌شویم که  همگی در جاده‌ای در حال حرکت هستیم که نه آغاز کننده‌ایم و نه آخرین نفر. همیشه تعدادی افراد جلوتر از ما و تعدادی هم از ما عقب‌تر هستند و هیچ اولین و آخرینی در این مسیر وجود ندارد. زیرا همان‌طور که در این جاده ما از تعدادی افراد جلو می‌زنیم، افراد دیگری هم وارد این جاده می‌شوند و شروع به حرکت می‌کنند.

مسیر زندگی و کار اصلا پیست مسابقه نیست.

اگر این مسیر را مسابقه نینگاریم، بسیاری از مشکلات ما برطرف می‌شود. زیاده‌خواهان اگر احساس کنند که نمی‌توانند کاری را بهتر از همه انجام دهند آن را رها می‌کنند یا اصلا آن را شروع نمی‌کنند. آن‌ها همیشه می‌خواهند بهترین معلم باشند، بهترین مادر باشند، بهترین دانش‌آموز باشند، بهترین همسر باشند و به کافی بودن اعتقادی ندارند.

به این نکته‌ی ساده باید توجه کرد که کافی بودن هم خوب است و می‌تواند موجب لذت بردن از زندگی شود.

همین حالا که در حال یادگیری موضوعات توسعه‌ی توانمندی خودتان هستید، اگر نتوانید به آن زمان‌بندی که در نظر گرفته‌اید برسید و کارهایی که قرار بوده انجام دهید را کامل کنید، چه حسی خواهید داشت؟ آیا ناامید می‌شوید و حس بدی به شما دست می‌دهد؟ آیا فکر می‌کنید که بهتر است دیگر یادگیری در این طرح را متوقف کنید؟ دقت کرده‌اید که چه گفتگویی در ذهن‌تان شکل می‌گیرد؟ افراد زیاده‌خواه ممکن است دچار تنش و اضطراب شوند. آن‌ها کافی بودن را خوب نمی‌دانند و با آن خوشحال نیستند.

حالا بیاییم به خودمان نگاه کنیم. یکی از اهداف و فعالیت‌هایمان را انتخاب کنیم. چند نمونه را مثال می زنیم.

مثلا قرار است در ارتباط با فلسفیدن با مباحث درسی دبستانی مطالعه و چیزهایی را یادداشت کنیم و در نهایت برداشت خودمان از این موضوع را برای سرپرستمان در انتشارات دبستانک ارسال کنیم. آیا این کار را شروع می‌کنید؟ یا به دلیل این‌که می‌ترسید در این کار عالی نباشید، شروع آن را به تعویق می‌اندازید؟

یا مثلا امشب تعدادی مهمان دعوت کرده‌اید. آیا در زمان حضور مهمانان‌تان برای ارائه‌ی میزبانی بهتر به آنان مدام در آشپزخانه هستید؟ یا به میزان توانی که دارید بسنده می‌کنید و سعی می‌کنید بیشتر همراه مهمانان باشید و با آن‌ها صحبت کنید؟

یا فرض کنید می‌خواهید به مهمانی بروید. آیا آن‌قدر در آماده شدن خودتان وسواس به خرج می‌دهید که دیر به مهمانی می‌رسید و به شما خوش نمی‌گذرد؟ یا برای آماده شدن راحت‌تر برخورد می‌کنید و سعی می‌کنید از مهمانی رفتن لذت ببرید؟

در زندگی خود از چیزهای کوچک تا بزرگ، از اتفاقات روزمره تا خاص، ممکن است دچار زیاده‌خواهی باشیم. سعی کنید ابتدا از این موضوع آگاه شوید. برای تفکر بیشتر درباره‌ی کارها و روش و منش خود زمان بیشتری بگذارید. با انجام این کار مهم‌ترین گام را برداشته‌اید. سپس خواهید توانست خواسته‌های خود را کنترل کرده و آن را به سوی مثبت آن تعدیل کنید.

محدودیت‌های خودتان را بپذیرید. قبول کنید که زمان محدودی دارید، انرژی محدودی دارید، حتما باید ۷ الی ۸ ساعت در شبانه‌روز بخوابید و قرار نیست بتوانید با این زمان و انرژی محدود همه‌ی کارها را در حد عالی انجام دهید. بسیاری از کارها باید در حد کافی انجام و تمام شوند.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

تاکنون در چه زمینه‌هایی موفق شدید زیاده‌خواهی خود را ببینید و بر آن غلبه کنید؟ یکی دو نمونه را بنویسید.

توسعه توانمندی معلمان

نمایش و بازی و آموزش

ترکیب مناسب کتاب و بازی

در پرورش فکر کودکان

تقویت قدرت خلاقیت با نمایش

یکی از راه‌های پرورش فکر کودکان، تقویت قدرت خلاقیت آن‌هاست. اما خلاقیت، دقیقا  چیست؟ معنای خلاقیت از اسمش می‌آید. یعنی توانایی خلق کردن. کودکان برای بروز خلاقیت خود نیاز به کمک ما دارند. چگونه؟ خیلی ساده: ابزار مناسب را در اختیار آن‌ها قرار دهیم.

ترکیب مناسبی از کتاب‌ها و بازی‌های فکری می‌تواند ابزار خوبی برای شکوفایی خلاقیت آن‌ها باشد.

به مثال زیر توجه کنید:

در یک جمع دوستانه‌ی کودکان (شامل سه کودک یا بیشتر) یا در یک جمع خانوادگی شامل (کودک، پدر و مادر یا خواهر و برادر) در یک نشست کاملا مفرح یکی از کتاب‌های کودکان را انتخاب کنید. این کتاب را در جمع به صورت بلندخوانی مطالعه کنید. سپس از آن‌ها بپرسید و روی آن توافق کنید که آیا دوست دارند یک چالش نمایش راه بیاندازید یا خیر؟

اگر تصمیم گرفتید این کار را انجام دهید، شروع کنید:

۱.  توجه کنید که انتخاب بازیگران شخصیت‌‌های داستان حتما باید با توافق جمعی صورت گیرد. اگر کودکی مایل است نقشی را انتخاب کند، باید سایرین را قانع کند که بیشتر از همه برای اجرای آن نقش مناسب است.

۲.  لوازم صحنه‌ی نمایش باید با استفاده از وسایل موجود در خانه یا مدرسه یا مهدکودک (منظور جایی‌ست که این افراد دور هم جمع شده‌اند) تهیه یا ساخته شود. بروز خلاقیت کودکان برای ساختن لوازم جدید با استفاده از چیزهایی که در اختیار دارد می‌تواند هم بسیار هیجان‌انگیز باشد و هم او را برای بروز خلاقیت آماده کند.

۳.  اجرای نمایش می‌تواند هم کاملا منطبق با کتابی که خوانده‌ شده باشد و هم برداشتی آزاد از آن اثر. بنابراین کودکان باید تصمیم بگیرند که چگونه می‌خواهند آن کتاب را به نمایش درآورند.

۴. کودکان در هر فضایی که هستند، چه مهدکودک، مدرسه یا خانه، می‌توانند پس از انجام تمرین‌های کافی چند نفر را دعوت کنند تا در روز موردنظر، نمایش آن‌ها را ببینند و به گروه میهمانان یک کتاب جدید معرفی کنند و از آن‌ها بخواهند اجراکنندگان بعدی نمایش باشند (با کتاب جدید).

۵٫ اگر امکان دعوت از سایرین نباشد، می‌توان این نمایش کوتاه را ضبط کرد و برای دوستان فرستاد.

۶. فراموش نکنید که راه ارتباطی با ناشر، نویسنده یا تصویرگر کتاب را پیدا کنید و فیلم نمایش خلاقانه‌تان را به آن‌ها نشان دهید. حتما اتفاقات خوبی خواهد افتاد.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

چه کتابی را برای اجرای یک نمایش پیشنهاد می‌کنید؟

توسعه توانمندی معلمان

یگانه‌بودن هر دانش‌آموز

شما یک معلم هستید و با تعدادی دانش‌آموز سر و کار دارید. قبل از آن‌که سراغ کلاس درس برویم سری به خانه‌ی شما می‌زنیم. فرض می‌کنیم شما پدر یاسر و یوسف هستید. یاسر چهار سال دارد و یوسف هشت ساله است. امروز جمعه است و بچه‌ها از شما می‌خواهند با آن‌ها بازی کنید. برای بازی به حیاط می‌روید. یاسر اصرار می‌کند که دوچرخه‌سواری کنید و یوسف می‌خواهد فوتبال بازی کنید و نوبتی به هم‌دیگر پنالتی بزنید. به احتمال زیاد شما به عنوان پدر سعی می‌کنید برای شاد کردن هر دو فرزند خود تدبیری بیاندیشید و طوری با آن‌ها وقت بگذرانید که هر دو بتوانند بازی‌های مورد علاقه‌ی خود را در آن زمان مشخص انجام دهند.  شما فرزندانی منحصربه‌فرد با ویژگی‌های متمایز دارید یک روش خاص را به هر دو تحمیل نمی‌کنید.

حالا به کلاس درس برمی‌گردیم. شما ۲۵ دانش‌آموز دارید. هر کدام از دانش‌آموزان شما ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارند. منحصربه‌فرد بودن ویژگی‌های آن‌ها به معنی بهتر بودن یا بدتر بودن، بیشتر بودن یا کمتر بودن نیست. ابراهیم کند می‌نویسد. قاسم دست‌خط خوبی دارد. ساجد بسیار کنجکاو است و سوال‌های زیادی می‌پرسد. حمید اعتماد به نفس کمی دارد. محمد پدری بیمار دارد و به همین خاطر زودرنج و حساس شده است. رحیم بسیار خوش سر و زبان است و خوب صحبت می‌کند. بقیه‌ی دانش‌آموزان هم هرکدام چندین و چند ویژگی دارند که آن‌ها را به انسان‌هایی منحصربه‌فرد تبدیل می‌کند. انسان‌هایی یگانه که مانند آن‌ها وجود ندارد.

شما به عنوان معلم، نقش آموزشی و تربیتی مهمی در قبال دانش‌آموزانتان به عهده دارید. توجه به تفاوت‌های دانش‌آموزان با یکدیگر و تلاش برای درک ویژگی‌های آن‌ها و انجام رفتار متناسب با هرکدام از دانش‌آموزانتان کاری دشوار، اما بسیار ثمربخش و مفید است. دانش‌آموزان با استفاده از ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد خود می‌توانند نقش کمکی بسیار خوبی در پیشبرد اهداف کلاس داشته باشند. کافی‌ست آن ویژگی‌ها را بشناسید و فکر کنید که چگونه می‌توان با نگاه کردن کلاس به عنوان یک سیستم، هر یک از اجزا یعنی دانش‌آموزان را به شیوه‌ای هدایت کرد که بتوانند نقش درست خود را در سیستم ایفا کنند.

برای این کار ابتدا باید به دانش‌آموزانتان خوب نگاه کنید. یادتان هست با هم درباره‌ی کار عمیق صحبت کردیم؟ مثالی که آن‌جا مطرح کردیم این بود که شما به عنوان یک معلم در کلاس باید تمام حواس و توجه‌تان معطوف به دانش‌آموزان باشد. این کار موجب می‌شود آن‌ها را بهتر بشناسید. در نتیجه برخورد درست‌تری با آن‌ها داشته باشید و متناسب با ویژگی‌هایشان کمک کنید تا در مسیر رشد خود قرار بگیرند.

فرض کنیم قرار است دانش‌آموزان کلاس ما با هم یک نمایشنامه را تمرین و برای سایر دانش‌آموزان مدرسه اجرا کنند. برای اجرای نمایشنامه نیاز به بازیگران، سازندگان دکور، سازندگان پوشش بازیگران و احتمالا تقش‌های دیگری داریم که بتوانند در اجرای یک کار مرتب و منظم همکاری کرده و کمک کنند تا یک کار تیمی و خوب به نتیجه برسد. اگر شما بتوانید تشخیص دهید هر کدام از دانش‌آموزان مناسب انجام چه کاری هستند و بتوانید با ارائه‌ی مشاوره‌های خوب به آن‌ها، در انجام این کار و قرار گرفتن در جای درست کمکشان کنید، نه تنها منجر به یک اجرای خوب از نمایشنامه می‌شود بلکه کمک کرده‌اید تا هر کدام از دانش‌آموزان احساس خوبی را تجربه کنند و چیزهای خوبی را به دلیل لذت بردن از کارشان یاد بگیرند.

یا مثلا فرض کنید دارید درس عددهای اعشاری را به دانش‌آموزان یاد می‌دهید. توجه به منحصربه‌فرد بودن دانش‌آموزان به شما کمک می‌کند که انتظار نداشته باشید با یک بار درس دادن و توضیح موضوع از یک زاویه، همه‌ی دانش‌آموزان آن مفهوم را به خوبی یاد بگیرند. پس سعی خواهید کرد با توضیح درس از زاویه‌ها و نگاه‌های مختلف و نیز با توجه به روحیات و ویژگی‌های مختلف افراد آن مفهوم را به درستی به همه‌ی دانش‌آموزان منتقل کنید و در این کار موفق شوید. مثلا ممکن است متوجه شده‌ باشید که جنید مفاهیم ریاضی را با داستان‌گویی بهتر می‌آموزد یا بهتر است ماجد با انجام یک بازی آن درس را بهتر یاد بگیرد و …

توجه به منحصربه‌فرد بودن هر دانش‌آموز برکات و ثمرات بسیار زیادی دارد که مثال‌های آن فراوان است.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

چه زمانی و در کدام تجربه‌تان بود که احساس کردید با توجه به ویژگی‌های فردی یک دانش‌آموز در یاددهی به او موثرتر بوده‌اید؟