چگونه فرزندمان را از پلشتیها مصون بداریم؟
روی خوبها تمرکز کنیم.
حرفمان و زبانمان باید به خوبی بچرخد و تا میتوانیم از بیان واژههای زشت و حتی خود واژهی زشت خودداری کنیم.
اولین نکتهای که در این عنوان مشخص است و روی آن تاکید شده است خود ما هستیم و فرزندانمان. یعنی اگر میگوییم فرزندانمان اینطور و آنطور باشند، باید حتما خودمان هم شامل آن توصیهها باشیم.
رطبخورده، منع رطب کی کند؟
چگونه باید فرزندم را از پلشتی مصون بدارم؟
بهطور طبیعی و آشکار، بهعنوان والدین این مسئولیت را به عهده میگیریم. اگر فرزند من است، خود من مسئول خوب و بدش هستم. از الان تا آخر عمرش. برای چه تا آخر عمرش؟ برای این که من آنچه صرف کنم و آن فضا را در دوران کودکی برای فرزندم مهیا کنم، همین مسیر را تا آخر خواهد رفت. بعدها چیزهای بیشتری یاد خواهد گرفت، تجربههای بیشتری خواهد داشت. اما اساس آن روی پایهای بتنی است که ما ابتدای زندگی برای فرزندمان میسازیم یا با چیزهای خوب یا با چیزهای بد. این از بدیهیات است و میشود راجع به آن کمتر صحبت کرد.
آن چیزی که دربارهی پلشتیها در ذهن همهی ما هست، شامل خیلی چیزها میشود. سعی میکنیم اسم نیاوریم اما شاید در یکی دو مورد اسم آوردیم. همه میدانیم پلشتیهایی که ممکن است در جامعه باشد و در فضای زیستمان باشد، چه چیزهاییست. زیاد نیست اما هست. برخلاف کسانی که فکر میکنند این زشتیها و پلشتیها در جامعهمان زیاد است (فرض کنید بدقولی، بددهنی، بد صحبت کردن و …) اینها چیزهاییست که معمولا به عنوان بیتربیتی نام برده میشوند.
افعال پلشت، اینها بسیار کم است منتهی برای چه بعضی از ما خیال میکنیم این چیزها خیلی زیاد است؟
بهخاطر اینکه چیزهای بد یکدانهاش هم زیاد است. میگوییم مثلا در فلان تصادف جادهای چهار نفر کشته شدهاند. اگر بفهمیم که دو نفر کشته شدهاند باید خوشحال باشیم که فقط دو نفر کشته شدهاند. طبیعتا دو نفر کشته شوند، بهتر از این است که چهار نفر کشته شده باشند، یا یک نفر کشته شود خیلی بهتر است ولی ما هیچوقت با این فرمول سراغ این عبارت نمیرویم که آخجان فقط یک نفر کشته شده است. یا چقدر خوب شد که فقط دو نفر کشته شدند. یک نفر هم زیاد است. بنابراین اگر در یک شهر ده، دوازده میلیونی مثل تهران مواجه شویم با صد یا دویست پلشتی در طول سال ، خیال میکنیم که جامعه را پلشتی گرفته است در صورتی که اگر درصد بگیرید یک به هزار است اما همان هم زیاد است.
حالا وظیفهی ما در مقابل فرزندانمان چیست؟ اولین وظیفهمان دربارهی خودمان است بای اینکه بتوانیم فرزندانمان را از پلشتی حفظ کنیم باید خودمان را از پلشتی مصون بداریم، اگر ما توانستیم و بتوانیم خودمان را از پلشتی مصون بداریم شاید شصت هفتاد تا هشتاد درصد قضیه را رفتهایم، برای این که آن فضا، محیط و آن ایجاد امکان درگیر شدن با پلشتی برای فرزندانمان خیلی خیلی کم میشود.
مصون داشتن از پلشتیها دو جنبه دارد که مورد اول مصون داشتن فیزیکی و عملی از پلشتی هاست، فرض کنید دزدی نکنیم میگویند دست فلانی کج است ببینید حتی اجداد ما اصطلاح دستکج بودن را به کلار بردهاند، به خاطر این که از واژهی دزدی اجتناب کنند، نمیگفتند طرف دزد است میگفتند دستش کج است.
این یک راهنما و الگوست برای ما که بهترین راه مصون بودن از پلشتیها اجتناب از آنهاست، این دو قضیه دارد یکی فعل و یکی ذهنیت و عملاش، تا ذهنیت و فضا وجود نداشته باشد عملی هم اتفاق نمیافتد بنابراین ما ابتدا باید فضا و ذهنیت را مدیریت کنیم، ما بای مدیریتی کنیم مادر و پدر.
درست است معلمان وظیفهی بزرگی را بر عهده دارند و خیلی وقتها شده است که یک معلم کار پدر مادر را در بهبوبد و ارتقای فرزندش انجام میدهد اما این مسئله یک موارد استثنایی است که تعدادش کمتر است به خاطر این که ماییم که بچههایمان را بهدنیا آوردیم و مسئولشان هستیم
مثل شازده کوچولو که مسئول گلی بود که برایش زحمت کشیده بود و پرورش داده بود، ما مسئولیم کودکیم به عنوان پدر و مادر در درجهی اول بستگان دوستان و نزدیکان هم هستند، آنها هم مسئولیت دارند اما کمتر میشود آن مسئولیت اصلی به عهدهی ماست.
در برابر پلشتیها چه میتوانیم کنیم؟
بیاییم در جنبههای مختلف نگاه کنیم اولا طبیعی است همهی پدر و مادرها در قسمت فیزیکی و فعل ماجرا میایستند تا فرزندشان این کار را نکند آن کار را نکند. اینطوری و آنطوری نباشد. در قسمت فیزیکیاش از اینکه مانع شوند از به فعل درآمدن این پلشتیها یا قرار گرفتن فرزندشان در فضای پلشت همه متفقالقول اند. یکی از چیزهایی که در فرهنگ ما هم کاربرد دارد رفیق ناباب و … است میگویند با رفیق ناباب نباید گشت. اینکه افراد ناباب چگونه ناباب شدند بماند.
یعنی تمام پدر و مادرها خودشان را مسئول میدانند و جلوی پلشتیها را میگیرند. تا فرزندانشان در زمینهی نامناسب وارد نشوند و فرض کنید اگر کسی قصد آزار فرزندشان را داشته باشد، مانند شیر میایستند و از او محافظت میکنند. هیچکس در اینگونه موارد مشکلی ندارد.
کجا مشکل به وجود میآید؟ چه میشود که کودکی به سمت پلشتی میرود؟
همهی پدرها و مادرها بدون استثنا اگر مواجه شوند که فرزندشان دارد به سمت پلشتی میرود با هر وسیلهای که بتوانند، جلوی رفتن فرزندشان به سمت پلشتی را میگیرند. مشکل از اینچیزها نیست. همه میدانند که چگونه فرزندشان را از پلشتی مصون دارند. اما وقتی فعل دارد صورت میگیرد، گاهی برخی پدر مادرها زورشان نمیرسد در آن مرحله جلوی فرزندشان را بگیرند.
سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
وقتی چیز پلشتی درون بچه جاری شده است و میخواهد این کار را بکند، در بطری هم بیندازیمش و چوبپنبه هم روی درش بگذاریم، آن کار را میکند. چون اصل آن ماجرا خیلی قبل اتفاق افتاده است. از یکی دوسالگی به بعد و دوران دبستان، مهمترین دورههاییست که میشود جلوی رویآوری فرزندمان به پلشتیها را بگیریم. اما چگونه؟
معمولا در این بحث، همه میروند دنبال آموزش دادن. انواع و اقسام آموزشها را میگذارند برای این که مثلا جلوی رفتن فرزندشان به سمت دروغگویی را بگیرند. یا آموزشهایی میگذارند برای این که دزدی چقدر کار بدی است و نباید انجامش داد و چیزهای دیگر.
شوربختانه در بسیاری از موارد، خود همین آموزشها انگیزهای میشوند برای این که بچه سوق پیدا کند به سمت کارهای پلشت. نمونهی خیلی واضحی را مثال میزنم. سالها پیش تلویزیون تبلیغ جذابی داشت که شاید بعضیهایتان به خاطر داشته باشید. آقای آلودگی و آقای پاکیزگی.
دو شخصیت نمایشی بودند که میآمدند با هم جروبحث میکردند و آقای پاکیزگی سعی میکرد قانع کند که محیط زیست را تمیز نگه دارد.
متنها و حرفهای آن برنامه حرفهای درستی بود. مثلا حرفهایی که دربارهی گل و گیاه میزد. حرفهایی که دربارهی پرهیز از دودزایی میزد. حرفهایی که دربارهی حرف خوب زدن و حرف بد نزدن داشت. و هرچیزی که آقای پاکیزگی و کل فضای برنامه میگفت، بدون استثنا توصیه به خیر و خوبی و … بود اما به درستی جلوی پخش آن برنامه را گرفتند. چون شخصیت آقای آلودگی بسیار محبوب شده بود. خیلی جذاب و خوب اجرایش کرده بودند کارهای بد میکرد اما آنقدر رفتارهایش را دلنشین انجام میداد که همه میخواستند تقلید کنند و مثل آن بامزه و جذاب شوند.
ولی علت اصلی بد بودن این برنامه این هم نبود. اتفاقا اگر قرار بود آقای آلودگی جذاب نباشد و فقط شخصیت مثبت وجود داشته باشد، برنامه لوس میشد و کسی توجه نمیکرد. مثل خیلی از برنامههای تلویزیون.
تضادی که بین خیر و شر است، باعث توجه و جذابیت میشود، اما نمایش آن باید به چه شکل باشد؟
یکی از عواملی که به درستی آن جلوی برنامه را گرفتند و پخش نشد، این بود که اصلا چرا باید آنقدر دربارهی آلودگی صحبت شود؟ اصلا صحبت کردن در مورد این نوع کارها حتی با وجود این که بگوییم بد است، پلشتی را تشدید میکند. زمینه و بستر برای پلشتی میسازد.
نمیتوانیم بدانیم درمیان مجموعه و حرفهایی که داریم در مورد این یا آن پلشتی برای کودک میزنیم، کدام جملهاش بیشتر موجب جذابیت برای آن بچه میشود.
متاسفانه این نگاه غلط وجود دارد که خیلیها فکر میکنند که صحبت دربارهی بدیها و پلشتیها و انشا گفتن علیه آنها باعث میشود بچهها سمت پلشتیها نروند. که اما این تصور کاملا غلط و نتیجهی چنین روشی برعکس است. مثل نمونهای که در بالا آمد. یا فلان کتاب که اسمش بیان یک کار بسیار زشت است. داخل کتاب که میرویم بچهی شیطانی است که مدام اینکار بد را انجام میدهد، آن کار بد را میکند. چون مثلا تحت تاثیر شیطان است. در آخر کتاب و در چند خط میگوید بچهی خوب و فهمیده نباید این کار را بکند! نباید به حرف شیطان گوش بکند! و …
فکر میکنید چند درصد بچهها به آخر کتاب میرسند؟ اصلا چند درصد از کسانی کهآن تیتر و دستور زشت روی جلد کتاب را میبینند، آنرا میخرند؟ همان تیتر در ذهنش حک میشود و دیگر نمیآید ببیند که چهطوری شده است.
خود آن شعرها و چیزهایی که دارد توضیح میدهد که اینها کارهای شیطان است و … در واقع نوعی تبلیغ مؤثر برای شیطان است. انگار شیطان آمده دورهی آموزشی گذاشته است و دارد به بچهها آموزش میدهد که این کار را بکنند. وقتی خودش میگوید شیطان این را گفت، آنرا گفت، یعن یدرسنامهی شیطان را تدریس میکند. بعد میگوید: نه اینکارها را نکنید!
کودکانی که دارند این کتاب را میخوانند، در بهترین حالت بیست سی درصد تا این انتها میرسند که آن پیام اخلاقی نویسنده داستان را بگیرند. تازه همهی آنهایی هم که میرسند توصیههای مثلا خوب را قبول نمیکنند. اصلا در جانشان نمینشیند و در ذهنشان ماندگار نمیشود.
در ادبیات کودکان باید به هر ترتیبی که ممکن است، از نمایش پلشتیها و نشان دادن پلشتیها خودداری شود.، به مادرها و پدرها هم میگوییم از صحبت دربارهی پلشتیها خودداری کنید. سعی نکنید رویکردتان نسبت به کودک، سلبی باشد. مادرها پدرهایی که خودشان را در این رابطهی با بچه قرار میدهند که این کار را نکن معمولا موفق نمیشوند آنهایی موفق میشوند که ایجابی و اثباتی عمل میکنند. به جای این که بگویند این کار را نکن آن کار را نکن، کارهایی که باید انجام دهد با جذابیت به آن ارائه میدهند.
این هدفی است که در دبستانک داریم
و هدفیست که هر پدر و مادری باید داشته باشد. به جای این که از چیزهای منفی نهیاش کنید، چیزهای مثبت را برایش جذاب کنید. به جای این که علیه دروغگویی برایش صحبت کنید، از راستگویی تمجید کنید. داستانهای جذاب از افرادی تعریف کنید که از راستگویی سود بردهاند. طوری فضاسازی کنید که آن بچه موظف و علاقهمند شود به این که راست بگوید.
از خواندهشدن و شنیدهشدن حرفهای زشت (حتی مثلا برای خنده) جلوگیری کنیم؟
مشکل بزرگ همین است که تلویزیون و آموزش و پرورش و وزارت ارشاد، خودشان مجری برنامههایی میشوند که به ترویج پلشتی کمک میکند.
لطفا از بچهها نخواهید تلویزیون ببینند. به جای آن چیزهای سرگرمکنندهای فراهم کنید که از دیدن برنامههایی که در آن حرفهای زشت زده میشود منزجر شوند.
دود و آلودگی هوا را مثال میزنم. اگر شما بچهای را در محیط کاملا سالم و عاری از دود بزرگ کنید، آن کودک اگر در جای آلوده قرار بگیرد، به سرفه و عطسه میافتد و سعی میکند بیاید بیرون و به جایی برود که دود و آلودگی وجود نداشته باشد. این مثال هم طبیعی است هم جسمی و پزشکی. آنهایی که از محیط سالم به محیط آلوده میروند، نمیتوانند خیلی تحمل کنند
باید چنان ذهن کودک را با چیزهای خوب پر کنید، که از چیزهای بد دوری کند. یعنی وقتی تلویزیون میبیند و چیزی دربارهی آلودگیها میبیند یا وقتی حرفهای بد میشنود، دوری کند
.
البته اول خودتان باید این کار را بکنید. آنها هم دنبال راه شما میآیند.
نه دنبال حرف هایی که میگویید. وقتی ببیند خودتان از حرفهای زشتی که در تلویزیون زده می شود، منزجر میشوید و می روید به اتاق دیگر و کار دیگری میکنید، فرزندتان دلیلش را میپرسد. بگویید نمیتوانم این حرفها را بشنوم. دروغی هم نگویید. خودتان سعی کنید نتوانید پلشتیها را ببینید یا بشنوید.