کودکان چگونه از بازی لذت می‌برند و می‌آموزند؟

بازی، اگر بازی باشد و کودک اگر به طور طبیعی و درست رشد کرده باشد، در هر بازی با میل بردن شروع می‌کند. و با لذت بردن از بردن، ادامه می‌دهد.

این جملات و این نظریه، ربطی به سیستم‌های غلط آموزشی ندارد. سیستم‌هایی که کودک را در چنبره‌ی رقابت دائمی و هزارتوی تلاش برای برتر بودن از دیگران سرگردان و پریشان می‌کنند.

بازی و مسابقه و بردن در مسابقه، واژه‌هایی هستند که در آموزش سنتی، با عباراتی مشابه، کودک را در جنون برتری‌طلبی فرو می‌برند. اما این سه کلمه در آموزش‌های نوین امروزی، معنایی دیگر و بسیار متفاوت دارند.
کیف و لذت از بازی‌ها دقیقا به خاطر میل کودک به بردن در آن‌ بازی‌هاست. حتی بازی‌هایی چون، آب‌بازی، برف‌بازی، گِل‌بازی و حتی عروسک‌بازی مشمول این نظرند و کودک میل دارد که در آن‌ها برنده شود.
در آب‌بازی و برف‌بازی، مشخص‌تر می‌توان میل به بردن را تشخیص داد. دقیقا کیف از این دو بازی به تلاش کودک برای بردن مربوط می‌شود. او با شور و هیجان می‌خواهد با برف یا آب بر دیگران غلبه کند و خنده‌های شادمانه سر دهد. چنین شوقی در بازی، طبیعی و درست است. حتی اگر آب‌بازی منحصر به شلپ شولوپ باشد، باز هم به نوعی میل به بردن را در آن می‌توان دید.
گل‌بازی و خاک‌بازی نیز، همین طور است. البته نه برای غلبه بر دیگران. کودک که بیهوده دستش را در گل فرو نمی‌بر د.او می‌خواهد، به آن گلِ نرم و تحت فرمانِ خود، چیزی را بسازد که در ذهن دارد. علیرغم این که ممکن است آن چیز برای ما (که از درون ذهن او خبر نداریم)، چیزی بی‌معنا جلوه کند. اما هر چه آن چیز، عجیب‌تر یا جدیدتر و ساخته‌ی ذهن خود کودک باشد بهتر است و پیروزی بیشتری را نصیب او کرده است.

🔻 بازی یعنی انجام صحیح یک کار.

صحیح در این جا یعنی آن چیزی را که در ذهن دارد، آن طور که دوست دارد، به عمل در آورد.
و دقیقا در هر بازی، کیف آن بازی، به بردنش است. مثلا الاکلنگ را در نظر بگیرید که ظاهرا (و فقط ظاهرا) برد و باختی در آن نیست. در حالی که در هر دوره‌ی آن کودک دو پیروزی به دست می‌آورد. وقتی بالا می‌رود بُرده است، چون به بالاترین نقطه رسیده است. وقتی هم پایین می‌آید، باز هم بُرده است،چون توانسته طرف مقابل را به بالاترین نقطه بفرستد.
یعنی همین الاکلنگ ساده که به نظر دارای برد و باخت نمی‌آید، پر از پیروزی‌های متوالی برای هر دو نفر است. یک نمونه‌ی کاملا کلاسیک و دقیق از بازی تعاملی برد-برد دائمی.

🔻 برد به برد بزرگ‌تر می‌شود

کودک در هر پیروزی و بردی که به دست می‌آورد، مقداری بزرگ‌تر می‌شود.
بزرگ شدن نه به این معنا که این مفهوم بزرگ شدن هم معنای مفهوم بزرگ‌سال شدن باشد.
یعنی خود کودک دارد اندک اندک رشد می‌کند. رشد فکری و ذهنی و البته حتی رشد جسمی که در کوتاه مدت قابل دیده شدن نیست.

🔻 کودک فقط از پیروزی می‌تواند بیاموزد

نه فقط کودک که حتی بزرگ‌سالان نیز فقط از پیروزی می‌آموزند نه از شکست.
این که می‌گویندکودک تا زمین نخورد، راه رفتن را یاد نمی‌گیرد، حکم لزوما درستی نیست. بسیار بهتر است اگر کودک بدون زمین خوردن، راه رفتن را یاد بگیرد. بسیاری از کودکان بدون زمین خوردن راه رفتن را یاد گرفته‌اند. حالا چه با کمک وسایلی که داشته‌اند یا به خاطر تحت مراقبت دائمی بودن. آن‌هایی هم که می‌افتند و دوباره برمی‌خیزند، از زمین خوردن نیست که راه رفتن را یاد گرفته‌اند. از همان دفعاتی آموخته‌اند که درست عمل کرده‌اند و زمین نخورده‌اند.
ضمن آن که افتادن هم به معنای باخت و شکست نیست. بلکه فقط فاصله‌ای‌ست بین دو برد.
به همین دلیل حکم « شکست پل پیروزی است» حکمی غلط است.
انسان‌ها از پیروزی است که می‌آموزند.

🔻 عادت به همیشه‌برنده‌بودن
هر بازی یا تمرین است یا مسابقه و تاکید می‌کنیم که مسابقه به مفهوم متداولی نیست که مرسوم است. مسابقه یعنی اجرای اصلی هر بازی. یعنی همان‌طور که دلش می‌خواهد. او خواهد دانست، هر بار که نبرده است ،فاصله‌ای است و تمرینی است برای مسابقه‌ای که خواهد برد.

✔️ کودک خواهد توانست بُردن را بفهمد و از آن لذت ببرد و به برنده‌بودن عادت کند.
✔️ کودک خواهد دانست همیشه می‌تواند برنده باشد. برنده‌بودن یعنی انجام صحیح بازی.
صحیح هم در برابر غلط نیست صحیح یعنی همان چیزی که در ذهنش است .

🔷 کودکان را به بازی و بردن در بازی تشویق کنیم.

نویسنده: سیدرضا تهامی

چرا باید کودکان را به موزه‌ها ببریم؟

🔻 ۱. مصداق عملی یادگیری لذت‌بخش

کودکان در موزه‌ها بسیاری چیزها از زندگی گذشتگان سرزمین‌مان می آموزند. در درجه‌ی اول ویژگی مهم این آموزش، لذت‌بخش بودن آن است. انسان چیزهایی را که با شادی و لذت آموخته باشد، هیچ‌گاه فراموش نمی‌کند.

🔻 ۲. تنوع در موضوع‌های یادگیری

هر موزه، از اشیا و نشانه‌ها و آثار بسیار متنوعی تشکیل شده است. این تنوع، یادگیری مطالب مربوط به آن‌ها را بسیار آسان‌تر می‌کند.
تنوع موضوع‌های یادگیری و متنوع بودن آموخته‌ها، از شرط‌های مهم آموزش موفق هستند.

🔻 ۳. جست‌وجوی ارتباط های گذشته و حال

تقریبا همه‌ی چیزهایی که در موزه‌ها وجود دارد، در زندگی فعلی نیز و معمولا در اشکال تکامل‌یافته وجود دارد. به طور مثال قطعه‌ی سنگی تیز که به نوک چوبی بلند و عمود بر آن متصل شده است (جزو آثار پیش از تاریخ) می‌تواند کلنگ‌های امروزی را به ذهن بیاورد. جست‌وجوی این شباهت‌ها و یافتن این ارتباط‌ها، علاوه بر آن که ذهن کودکان را به سوی پژوهش پیش می‌برد، نوعی بازی بسیار مفید و سرگرم‌کننده است.

🔻 ۴. تخلیه‌ی انرژی‌های اضافی در کودکان

بازدید از موزه‌ مناسب برای کودکان از جمله فعالیت هایی‌ست که به خصوص اگر با کنکاش و دقت باشد، انرژی بسیاری از کودکان تخلیه می‌کند که به افزایش نشاط در آنان منجر می‌شود.

🔻 ۵. افزایش میزان توجه و دقت در کودکان

جذاب بودن سوژه‌های موجود در موزه‌ها، باعث افزایش توجه می‌شود و این افزایش توجه در صورت تکرار و مداومت در فعالیت‌های مختلف، ثمرات مهمی در زندگی حال و آینده‌ی کودکان دارد.

🔷 خودتان هم اگر کمی فکر کنید فواید دیگری نیز برای بازدید از موزه‌ کودکان پیدا می‌کنید.

آیا می‌دانید در محل زندگی شما یا در نزدیکی آن چه موزه‌هایی وجود دارد؟
چرا از این امکانات بسیار ارزان و بسیار جذاب استفاده نکنیم؟
تهرانی‌ها وقتی لیست موزه‌های تهران برای کودکان را می‌بینند از تعداد فراوان آن‌ها شگفت‌زده و حتی شوکه می شوند.

➖ برویم و ببینیم.

نویسنده: سیدرضا تهامی

آیا باور می‌کنید؟ که پدر یا مادری …

🔻اصلی‌ترین شرط یادگیری چیست؟

پاسخ این پرسش را خیلی‌ها از مادران و پدران می‌دانند. مادران و پدران دبستانکی که حتما می‌دانند: لذت بردن از یادگیری از خود یادگیری مهم‌تر است.
یعنی اصلی‌ترین شرط یادگیری این است که کودک از یادگیری لذت ببرد.

🔻 بله. تنها شرط نیست، اما …

بدیهی‌ست که «لذت‌بردن» تنها شرط برای یادگیری نیست. موضوع یادگیری باید یک یا چند شرط دیگر را هم داشته باشد: مفید بودن، ایجاد آرامش در یادگیرنده، رشد دهنده و …
مثلا رشته‌های هنری، ادبی، ورزشی، علمی و … به طور بالقوه واجد برخی از این شرایط هستند.

♥️ اما شرط اصلی کماکان این است: کودک خودش به رشته یا چیزی علاقه داشته یا علاقه‌ یابد و خلاصه آن‌که از انجام آن لذت ببرد.
وگرنه حتی بهترین چیزها نیز برای او زیان‌بار است.

تاکید داریم که خود او باید علاقه‌مند باشد
نه این‌که ما دوست داشته باشیم او در فلان رشته مهارت یابد.
نه این‌که ما تحقق آرزوهای خودمان را به اجبار و تمهیدات در او جست‌وجو کنیم.
نه این‌که ما بخواهیم مهارت و هنر او را وسیله‌ای کنیم برای نمایش در جمع‌های دوستانه و فامیلی و …

🟦 اما متاسفانه، هستند …

➖ ۱. والدینی که فرزندشان را مجبور می‌کنند به آن چیزی علاقه‌ داشته باشند که خودشان علاقه دارند.
اینان به روش‌های مختلف (حتی با ظاهر آزادمنشانه) سعی می‌کنند به فرزندشان بقبولانند که به فلان چیز علاقمندی (در واقع: باید باشی) و ..
این‌گونه والدین معمولا از هر تمهید تشویقی و تنبیهی برای موفقیت در این مسیر استفاده می‌کنند.

➖ ۲. والدینی که می‌خواهند و به جد هم می‌خواهند که کودکشان در زندگی بتواند به آرزوهای محقق نشده‌ی خود آنان جامه‌ی عمل بپوشاند.

➖ ۳. والدینی که فایده‌ی اصلی یادگیری این یا آن چیز توسط فرزندشان برایشان این است که هنر یا مهارت خاص او را در جمع‌های فامیلی یا جمع‌های دوستانه به نمایش بگذارند و پز بدهند.
نمایش‌هایی که معمولا با انگیزه‌ی قوی ناشی از چشم و هم‌چشمی برگزار می‌شود

➖۴. والدینی که …

🔷 همه‌ی والدینی که در بالا اشاره کردیم و گروه‌های دیگری که اشاره نکردیم اما کارهای مشابه با اینان انجام می‌دهند
بچه‌شان را بی‌نهایت دوست دارند.
هیچکس دیگر بچه‌ی آن‌ها را بیش از خودشان دوست ندارد.

اما از قدیم شنیده‌ایم و درست هم هست که:
دشمن دانا به از نادان دوست

به زبان ساده یعنی آسیبی که این نوع والدین به فرزندشان می‌زنند، هیچ دشمنی نمی تواند بزند.
آیا باور می‌کنید که یک مادر یا پدر بتواند برای فرزندش مانند دشمن یا بدتر از آن باشد؟

➖ حق با شماست. باور کردنی نیست.
اما متاسفانه تعداد چنین والدینی کم نیست.

عادت کنیم از یادگیری لذت ببریم.

سیدرضا تهامی

چه کنم فرزندم خودش مشتاق یاد گرفتن شود؟

🔻 شکلات

سوال بالا را می‌شود با یک سوال جواب داد.
در مورد شکلات چه‌کار کرده‌اید که فرزندتان علاقه‌‌مند به شکلات شده است؟
تقریبا اکثر کودکان علاقه‌مند به شکلات هستند و خیلی هم زیاد علاقه‌مندند. هیچ کاری هم لازم نبوده برای علاقه‌مند شدنشان به شکلات انجام دهید. چون شکلات شیرین و خوشمزه است.

🔻 شرطِ شکلاتی

پس نخستین کار این است که موضوع یادگیری باید برایش شیرین و لذت‌بخش باشد. در آن صورت نیازی نیست برای مشتاق شدن او شما کارهای عجیب و غریبی انجام دهید.

🔻 علاقه‌مندی‌های خانوادگی

به طور طبیعی و بستگی به ویژگی‌هایی که در هر خانواده وجود دارد، کودکان به چیزهایی علاقه‌مند می‌شوند و دنبال انجام آن‌ها هستند. مثلا در یک خانواده، فوتبال محور اکثر صحبت‌ها و وقت‌گذرانی‌هاست. در چنین خانواده‌هایی کودکان به همه‌ی ملزومات فوتبال هم علاقه‌مند می‌شوند که در راس آن ‌ها توپ است. در همه جا از اتاق و حیاط گرفته تا پارک و خیابان هم می‌خواهند دنبال توپ بدوند.
یا در بسیاری خانواده‌ها، نماز خواندن و به طور کلی انجام مراسم عبادی، به گونه‌ای انجام می‌شود که علاقه‌ی کودکان را برمی‌انگیزد و مدام دنبال تقلید از والدین و انجام کارها مثل آن‌ها هستند و از اولین سوال‌هایشان هم این است که چگونه وضو بگیریم؟ یا می‌خواهند دقیقا بدانند که چگونه نماز بخوانیم؟ و از این قبیل.
در هر دو مورد فوق و ده‌ها و صدها مورد دیگر، کودکان از همان ابتدا نسبت به انجام آن کارها احساس نیاز می‌کنند و همواره مشتاق به انجام آن‌ها هستند.

🔻 علاقه‌مندی به یادگیری نیز …

در مورد یادگیری علم و دانش و اصولا هر نوع یادگیری نیز همین‌گونه است و در مواردی بسیار قوی‌تر و پردامنه‌تر.
نیاز به یادگیری از همان نوزادی در بچه‌ها وجود دارد. خیلی هم مشتاق یادگیری هستند. اگر خرابش نکنیم همان‌طور می‌ماند و رشد می‌کند و آن‌ها همواره مشتاق یادگیری خواهند بود. همان‌طور که مشتاق غذا خوردن خواهند بود. همان‌طور که مشتاق آب خوردن خواهند بود. چون نیاز به غذا و آب مربوط به جسمشان است و به طور طبیعی وجود دارد. نیاز به یادگیری هم همین‌طور است. اگر چه ظاهرا مربوط به ذهنشان است اما در واقع مربوط به زندگی‌شان است و مثل آب و غذا می‌ماند. اگر ما خرابش نکنیم به همان صورت باقی می‌ماند.

🔻 دو عامل اشتیاق‌زا


بنابراین دو عامل باعث می‌شود فرزندمان خودش مشتاق یاد گرفتن باشد. یکی این‌که نیاز به یادگیری کند و احساس نیاز داشته باشد و یکی هم این‌که آن چیزی که می‌خواهد یاد بگیرد جذاب باشد. مثل شکلات که شیرین و خوشمزه است.
موارد یاد گرفتنی هم باید شیرین و خوشمزه باشد. نمی‌شود که یک چیز تلخ دهید دست بچه و اسمش را بگذارید شکلات.
یک‌بار بخورد دیگر نمی‌خورد. حالا دائم هم بگویید این شکلات است. می‌گوید نمی‌خواهم.
موضوع یاد گرفتن هم مثل همین است. نمی‌توانیم به کودک بگوییم این دفعه لازم است باید این ‌را یاد بگیری. می‌گوید نمی‌خواهم. همان‌طور که یک شکلات قلابی را نمی‌خواهد. موارد یاد گرفتنی قلابی را هم نمی‌خواهد و پس می‌زند.

🔻دو عامل پرهیز

دو عامل نیز (و دقیقا در جهت عکس دو عامل شوق‌برانگیز) برای پرهیز کودک از یادگیری وجود دارد، یکی این‌که احساس نیاز نمی‌کند، یکی این‌که از ملزومات یادگیری بیزار شده است.
این بیزار شدن در مواردی به دلیل اجبار ماست که به زور می‌خواهیم به او چیزی یاد دهیم. شما شکلات را هم به زور به بچه دهید بعد از مدتی دیگر نمی‌خورد. در مواردی نیز به دلیل بیزارکننده بودن موضوع یا ملزومات یادگیری‌ست.

🔻اگر ما خرابش نکنیم

اگر ما احساس نیازش به یادگیری را خراب نکنیم و اگر موارد خوبی در اختیار داشته باشد، همیشه مشتاق یاد گرفتن خواهد بود. اگر اکنون احتیاج به یاد گرفتن ندارد و می‌خواهیم رفتار و درونیات او را اصلاح کنیم، ابتدا باید خودمان را اصلاح کنیم.
در مورد غذا خوردن هم می‌بینید خیلی از کودکان غذا نمی‌خورند و احساس نیاز ندارند. مادرش دورش می‌گردد که غذا را به زور در دهانش بگذارد. این نشان می‌دهد که رفتار این مادر در ارتباط و تعامل با کودکش غلط بوده است. وگرنه نیاز کودک به غذا خوردن که دیگر اظهرمن‌الشمس است و به طور طبیعی در کودک وجود دارد.
کودکانی نیز که مشتاق یادگیری نیستند احساس نیازشان با روش‌های غلط خراب شده است.

🔻کودک از نوزادی جوینده است

کودک وقتی به دنیا می‌آید از همان نوزادی به طور طبیعی می‌خواهد یاد بگیرد. به جست‌وجوی جهان می‌آید. می‌خواهد ببیند این چیست، آن چیست و مدام سوال می‌کند. سوال مشترک اکثر کودکان بسیار خردسال «این چیه؟» است، آن‌قدر زیاد که گاهی پدر و مادرها از کنجکاوی‌های بی‌حد بچه کلافه می‌شوند.
در حالی که جست‌وجوی کودک کاملا ضروری و نیز طبیعی‌ست والدین باید خونسرد و با حوصله به همه‌ی سوالاتش پاسخ دهند. قاعدتا اگر فرزندشان‌را دوست داشته باشند، که همه‌ی پدر مادرها دوست دارند، باید بخاطر فرزندشان به همه‌ی این سوال‌ها پاسخ دهند و به تدریج نیز که کودک بزرگ می‌شود این‌کار را ادامه داده و شکل‌های بهتری به آن دهند.

خب این برای مواقع و کودکانی‌ست که از اول درست و طبیعی بار آمده‌اند و پدران و مادران اندیشمندی داشته‌اند که توانسته‌اند درست با آن‌ها برخورد کنند، اما پدر و مادری که دچار کم‌کاری یا بدکاری شده است، به جایی رسیده که بچه‌اش دیگر احساس نیاز نمی‌‌‌‌‌‌کند‌.

🔻باید چه‌کار کنیم؟

دو نکته وجود دارد: یکی این‌‌که بچه احساس نیاز کند و این چیزی نیست که شما با دستورات مستقیم بتوانید به وجود بیاورید.
از آن‌جا که هر کودکی (حتی او که توی ذوقش زده‌اید) می‌خواهد سر در بیاورد در هر جایی چه‌خبر است، درباره‌ی چیزهای جذاب دنیا و چیزهای دور و اطراف محیط با همسرتان و دیگران صحبت کنید، کودک خودش علاقه‌مند می‌شود که پیگیری کند و این احساس نیاز کم کم رشد می‌کند.
اما نکته‌ی مهم این است که کودک لذت ببرد، باید کاری کنید که از یاد گرفتن لذت ببرد. مثل شکلات، به همان شیرینی و به همان جذابیت.

🔷 شعار ما در دبستانک چنین است: عادت کنیم از یاد گرفتن لذت ببریم.

اگر بتوانیم این شعار را در عمل اجرا کنیم این مشکل حل می‌شود. باید کاری کنیم و بستری فراهم کنیم که کتاب کودک و ابزاری که در اختیار کودک قرار می‌گیرد، جذاب و دوست‌داشتنی باشد.

نویسنده: سیدرضا تهامی


مطالب پربازدید دبستانک

۱۰ کتاب برای تقویت روانخوانی کلاس اول

کتاب تقویت روخوانی کلاس اول

تقویت درک مطلب دبستانی ها

بهترین کتاب روانخوانی اول دبستان

خرید کتاب کودک

۴ کتاب تقویت درک مطلب کلاس اول

تقویت درک مطلب دبستانی ها

جدول کودکانه برای اول تا ششم دبستان

فلسفیدن برای اول تا ششم دبستان

روانخوانی کلاس اول

شاهنامه کودکان

چه کارکنم فرزندم کتابخوان شود؟

این سوال به نحوی مطرح میشود که انگار کار بسیار سختی است. در حالی که اگر شما بخواهید فرزندتان کتابخوان شود، بسیار راحت می‌توانید انجامش دهید.

🔻 به راحتی نوشیدن یک لیوان آب

هیچ کاری آسان تر، بهتر و البته لذت‌بخش‌تر از این شاید نباشد که بخواهید فرزندتان کتابخوان شود. خیلی راحت است. مثل نوشیدن یک لیوان آب. به همان راحتی که یک لیوان آب را می‌‌توانید بنوشید، می‌توانید فرزندتان را هم کتابخوان کنید.
البته هر کار آسانی از جمله همین آب نوشیدن به چیزهایی احتیاج دارد. به یک لیوان احتیاج داریم. به آب که جریان پیدا کند. در این صورت است که می‌توانیم لیوان را پر از آب کنیم، بشینیم و بنوشیم و لذت ببریم.
یعنی اگر لیوان باشد آب هم باشد، نوشیدن آب خیلی راحت است. کتابخوان شدن فرزندتان هم به همین راحتی است.

🔻 ابتدا خودتان

در اینجا خودتان همان لیوان آب هستید. آیا خودتان کتابخوان هستید؟
فرزند شما چندساعت در روز یا شب، شما را در حال کتاب خواندن و مطالعه میبیند؟
نمی‌شود خودتان کتابخوان نباشید اما انتظار داشته باشید فرزندتان کمبود شما را در این زمینه جبران کند. بنابراین ابتدا خودتان سعی کنید کتابخوان باشید. کودکی که پدر و مادرش را در حال مطالعه‌ی مداوم نبیند، خیلی سخت کتابخوان می‌شود. نه این‌که اصلا امکان ندارد. عده ای از بچه‌ها هستند که حتی اگر پدر و مادرشان کتابخوان نباشند بخاطر تاثیراتی که از اطراف میگیرند، کتابخوان میشوند. اما تعدادشان خیلی کم است و کتابخوان شدنشان هم سخت است.
در حالی که کتابخوان شدن بچه‌هایی که هر روز و شب، ساعت‌ها پدر و مادرشان را در حال خواندن می‌بینند، خیلی راحت است.

🔻 همراهی کودک با مادر و پدر

این مسئله فقط درباره‌ی کتابخوانی نیست، در مورد هر شغل یا هر هدفی صدق میکند. به ‌طور ‌مثال احمدرضا عابدزاده دروازه‌بان اسبق تیم‌ملی فوتبال است که چند ماه پیش تولد پنجاه سالگی‌اش بود. کسانی که سال ۷۶ و قبل از آن‌را به خاطر دارند و فوتبالی هستند و مسائل فوتبالی پیگیری میکردند هشتم آذر ۷۶ را یادشان است.
خوش‌ترین روز فوتبال‌دوستان ایرانی در کل تاریخ فوتبال ایران. روزی که ایران در استرالیا توانست به موفقیت برسد و یکی از پایه‌های اصلی آن موفقیت احمدرضاعابدزاده بود.

حالا این چه ربطی به کتابخوانی دارد؟ احمدرضا عابدزاده که آن روز عقاب آسیا نام گرفت، دومین دروازه‌بان ایرانی بود که این عنوان را پیدا می‌کرد. اولین عقاب ایرانی ناصرحجازی بود. گلبرگ مغرور فوتبال ایران که متاسفانه خیلی زود از میان ما رفت.
عابدزاده از همان موقع، قبل از این‌که خیلی مشهور باشد و بعدها نیز که خیلی مشهور شد، همیشه زمان تمرین و مسابقه فرزندش را با خودش می‌آورد. امیر پسر احمدرضا عابدزاده از کودکی همیشه پدرش را در حال تمرین، ورزش و دروازه‌بانی دیده است. بنابراین خیلی طبیعی بود که امیرعابدزاده نیز مایل باشد دروازه‌بان شود.
می‌دید که پدرش چه‌قدر خوب دروازه‌بانی می‌کند و مردم چه‌قدر دوستش‌دارند. به‌خاطر این و به‌خاطر اخلاق و منشش، او هم دوست داشت دروازه‌بان شود و شد. اکنون عجیب نیست که امیرعابدزاده یکی از بهترین دروازه‌بانان مطرح در لیگ پرتغال باشد. چندی پیش هم باز به تیم،ملی ایران دعوت شد.
بسیار قانونمند است که بچه‌ی عقاب، عقاب شود. فرزند آدم کتابخوان هم دقیقا کتابخوان میشود.
بنابراین اگر می‌خواهیم فرزندتان کتابخوان شود باید خودمان کتاب بخوانیم.

🔻 فضاسازی

کتاب خوان شدن پدر و مادرها شرط لازمی است و خیلی هم لازم است اما کافی نیست.
لازم است که عرصه‌ی خانه و محل رفت و آمدمان را هم مملو از کتاب و کتابخوانی کنیم. خیلی هم راحت است. همچنین بهترست هر جایی که همراه فرزندتان می‌روید، سعی کنید دنبال کتاب خوب بگردید تا او نیز عادت کند و یاد بگیرد کتاب‌های خوب را جستجو کند. حتی در خرید آنلاین کتاب کودک از سایت کتاب کودک نیز او را با خود همراه کنید.

🔻 جست و جو: شرط مهمِ کتاب خوان شدن

جست‌وجوی کتاب کودک عاملی است که یک کودک را به سوی کتابخوانی سوق می‌دهد. البته نه این که مثل بعضی از مراکز به اصطلاح فرهنگی و آموزشی در نقش دایه‌های مهربان‌تر از مادر، لیست کتاب‌های مناسب معرفی کنیم. کودک با این سیستم توجه و این پرورش گلخانه‌ای کتابخوان نمیشود. کتابخوان کسی است که خودش می‌گردد و آن چیزی را که می‌خواهد می‌جورد و پیدا می‌کند.

ممکن است بعضی کتابهایی هم که انتخاب می‌کند از دید خودش مناسب نباشد و بعد پشیمان شود. اصلا عیبی ندارد. چون همین کار روند معیارها و متر تشخیص فرزندتان را تقویت می‌کند.

🔻 بگذارید خودش متوجه شود

نکته‌ی دیگر که مهم است: وقتی شما دارید کتاب می خوانید، کتابهایی در زمینه‌هایی است که کودک نه آشنایی دارد و نه اطلاعات زیاد. نه همیشه، اما معمولا این‌طور است. می‌آید از شما میپرسد این چه کتابی است؟ چه می‌گویید؟
وقتی می بیند شما کتاب می خوانید او هم به آن کتاب علاقه‌مند می‌شود. بچه باید جست‌وجو کند. بنابراین نباید توی ذوقش بزنیم و بگوییم این کتاب مناسب تو نیست هر زمان بزرگ شدی بخوان. باید سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم موضوع همان کتاب را ساده و مختصر برایش توضیح دهیم. ممکن است زمانی که توضیح می دهیم چیزی از توضیحات ما متوجه نشود. عیبی ندارد خودش درک می کند که الان وقت مناسبی برای خواندن این کتاب نیست. به جای این‌که شما بگویید، بگذارید خودش متوجه شود ولی این مسئله نیز به صورت یک انگیزه به انگیزه‌های دیگر کمک می کند که زودتر کاری کند تا بتواند کتابهایی که شما می‌خوانید او هم بخواند.

🔻 ساعت‌های کتابخوانی

یکی از کارهای دیگری که می‌‌تواند به کتابخوان شدن فرزندتان کمک کند، گذاشتن ساعت‌های کتابخوانی در منزل یا محل کار است.به شرطی که خودتان هم اجرایش کنید. مثل خود کتاب خواندن می‌ماند. نمی‌شود شما برنامه بگذارید اما در آن وقت خودتان به کار دیگری مشغول باشید.
اولا برنامه باید معقول باشد. ثانیا خودتان باید اجرایش کنید. ثالثا و مهم‌تر این‌که مطلقا نباید بگویید ساعت کتابخوانی است و چرا نشسته‌ای و فلان کار را میکنی؟ خودتان در آن ساعت بنشینید و مشغول کتاب خواندن شوید. اگر دارد تلویزیون تماشا میکند بگویید کمی صدایش را کم کن. دارم کتاب می‌خوانم. این قضیه نه حتما در دفعات اول و دوم اما زمانی‌که تکرار شود او ‌را هم به تبعیت از شما وامی‌دارد. بدون این‌که اجباری در کار باشد.

🔻 شیرین مثل شکلات

شما نه در مورد کتابخوانی بلکه در هر مورد دیگری وقتی دوست دارید فرزندتان چیزی یاد بگیرد یا روشی انجام دهد، یا رفتاری داشته باشد باید آن کار، موضوع و روند را برای کودک جذاب کنید. مانند شکلات خوردن.
آیا نیازیست به فرزندتان بگویید شکلاتت را بخور وقتش است؟ بنابراین برای چیزهای دیگر هم که شما میخواهید فرزندتان انجام دهد: کتابخوان شود، درسخوان شود و هر چیزی که میخواهید باشد، باید آن کار را برایش شیرین و لذت‌بخش کنید. راه دیگری ندارد. وقت مطالعه در منزل را نیز باید به شکل یک شکلات شیرین دربیاورید.

🔻 وسعت دادن به عرصه‌ی جست‌وجو

تا جایی که می‌توانید سعی کنید عرصه‌ی جست‌وجوی او را برای کتاب کودک وسیع‌تر کنید. جست‌وجوی کتاب کودک توسط خود فرزندتان شرط اصلی کتابخوان شدنش است.
حضور کتاب کودک را در خانه تا جایی که ممکن است زیاد کنید و تا جایی که می‌توانید از کتابخانه‌های محله‌تان هم استفاده کنید و همیشه کودک را همراه خودتان ببرید. چه وقتی که برای خودتان دنبال کتاب هستید چه برای او. بگذارید چشم فرزندتان به دیدن قفسه‌ی بزرگ با کتاب‌های زیاد عادت کند. وقتی رخدادهای پس از آن شیرین باشد، دیدن کتابخانه برایش لذت‌بخش خواهد بود و به صورت عادتی پسندیده درمی‌آید.
این کارها را باید به نحوی انجام دهید که بدون اجبار باشد تا به شکل یک عادت دربیاید.

عادت خیلی بالاتر از عشق است، عادت همان عشقی است که جایگاه خودش را پیدا کرده است.
عشق به مطالعه، عشق به فرهنگ هم وقتی در جان و روان انسان‌‌‌‌‌ها تجلی پیدا می‌کند که از زمان کودکی شروع شده باشد و تبدیل به عادت شده باشد.

🔻 خوشبختی در تکرار چنین خواسته ای ست

و ابراز مسرت می کنیم از این که چنین سوالی این همه پرتکرار است یعنی خیلی از پدر و مادرها این شوق و ذوق را میگویند و دوست دارند که فرزندشان کتابخوان شود و دنبال راه هایش می گردند. اما چه این شرایط را عمل کنند، چه نکنند، فرزندشان کتابخوان بشود یا نشود، همین که این حجم وسیع مردم این هجمه‌ی وسیع به سوی کتابخوان شدن فرزندشان را دارند نقطه قوت خیلی خوبی است که نشان می‌دهد به رغم همه‌ی منفی‌بافی‌هایی که توسط خودتحقیران انجام می‌شود، اکثر مردم ایران فردای بهتر خودشان را در رشد فرهنگ می‌بینند نه در چیزهای‌دیگر.

🔷 دو توصیه

➖ از هزینه کردن برای کتاب نترسید. همه چیز گران شده است. کتاب‌ هم گران شده است و پرداخت بهای یک جلد کتاب کودک هم برای اکثر مردم سنگین است. اما خیلی از هزینه‌های سنگین را هم به هر صورت داریم انجام میدهیم و جلو میرویم، کتاب را هم در این مجموعه در نظر داشته باشید و بدانید ‌نوعی سرمایه‌گذاری است که دارد صورت میگیرد.
چه قبلا که کتاب ارزان بود چه الان که کتاب گران شده است. قیمت یک کتاب معادل یا کمتر از خیلی کارهایی است که انجام می‌دهیم و به اندازه‌ی کتاب هم مهم نیستند. سعی کنیم تا جایی که در توانمان است هر چند وقت یک کتاب برای فرزندمان البته با انتخاب خودش بخریم و این ‌را به شکل یک عادت دربیاوریم.

➖ تاکید اصلی این است که فرزندتان خود باید دنبال کتاب باشد و خودش باید انتخاب کند اما معنی‌اش این نیست که اگر سوال کرد که این کتاب بهتر است یا آن کتاب؟ شما بگویید نمی‌دانم خودت انتخاب کن.
شما به هر حال مقدار محدودی پول دارید و به او می‌گویید من این مقدار می‌توانم کتاب کودک بخرم. خودت انتخاب کن و درباره‌ی کتاب‌ها توضیح دهید تا آن جایی که خودتان می‌فهمید.
به خاطر این‌که کمی با شرایط گرانی مقابله کنیم پیشنهاد می‌کنم به جز بعضی کتاب‌هایی که دوست دارد همیشه در دسترسش باشد، بقیه‌ی کتابهایی را که دنبالش است از کتابخانه ها تامین کنیم و نیز هرچه می‌خوانیم می‌توانیم هدیه دهیم و هدیه بگیریم.


مطالب پربازدید دبستانک

۱۰ کتاب برای تقویت روانخوانی کلاس اول

کتاب تقویت روخوانی کلاس اول

تقویت درک مطلب دبستانی ها

بهترین کتاب روانخوانی اول دبستان

خرید کتاب کودک

۴ کتاب تقویت درک مطلب کلاس اول

تقویت درک مطلب دبستانی ها

جدول کودکانه برای اول تا ششم دبستان

فلسفیدن برای اول تا ششم دبستان

روانخوانی کلاس اول

شاهنامه کودکان

چگونه استعداد فرزندم را بشناسم؟

استعداد یعنی توان انجام یک کار بالاتر از میانگین عرفی که وجود دارد. استعداد ارثی-ژنتیکی و اکتسابی است. استعداد اکتسابی به شیوه‌های مختلف براساس تبار‌ شغلی، تربیت، فضای خانه و خانواده، محیط شهر و کشور و … بعد از تولد در کودک بوجود می‌آید که منجر به بروز و شکوفایی استعداد می‌شود. برای بروز و شکوفایی استعداد دو مرحله‌ی کاملاً جدا از هم وجود دارد. یکی تشخیص استعداد و دیگری پرورش آن است.

تشخیص استعداد

کودکان به دسته‌های بااستعداد، کم‌استعداد یا بی‌استعداد تقسیم نمی‌شوند. همه کودکان دارای استعداد هستند که با هم متفاوت است و باید کشف شود. بخاطر تفاوت انسان‌ها با هم یکسان‌سازی قابل قبولی بین آن‌ها پذیرفته نیست. هرکسی و هرگروهی با توجه به ویژگی‌های جسمی، ذهنی و تربیتی خودش عمل می‌کند.

یکی از مراحل تشخیص استعداد‌، آزاد و رها گذاشتن بچه‌ها است.

رها کردن آن‌ها و اجازه دادن به آن‌ها برای بروز توانایی‌شان بدون هیچ قید و بند اضافه است. اگر والدین خودشان آرزوی فوتبالیست شدن داشته‌اند؛ نمی‌توانند برای جبران ناکامی‌شان بچه‌ها را مجبور کنند که به دنبال فوتبال بروند. کاسپر اشمایکل، پسر پیتر اشمایکل افسانه‌ای مثل پدرش یک دروازه‌بان خوب است. استعداد فوتبال در او هم ارثی و هم اکتسابی است. نمونه‌ی آشناتر امیرعابدزاده دروازه‌بان فعلی تیم ملی که پسر احمدرضا عابدزاده دروازه‌بان سابق است. استعداد در او، هم جنبه ارثی و هم اکتسابی دارد. اما این مسئله درباره‌ی همه پدر‌ و‌ پسرها صدق نمی‌کند. مثلاً پسر یکی از فوتبالیست‌های خوب کشورمان در چند تیم‌ باشگاهی حضور داشت اما مثل پدرش نشد. چون استعداد و علاقه باید از درون بجوشد. که در پدر بود اما در پسر وجود نداشت. اما چیزی در درون امیر‌عابدزاده بود که می‌خواست مثل پدرش احمدرضا‌ عابدزاده نباشد. بلکه دوست داشت، خودش باشد و موجودیت مستقل داشته باشد. اما پسر احمد‌رضا عابدزاده بودن، باعث شد پله‌های ترقی را سریع‌تر طی کرده و از کودکی همراه پدر سر تمرین‌ها حاضر می‌شد و در بهترین محیط ممکن بزرگ شده بود. در کودکی همراه با پدرش ورزش کرد و زودتر از کودکان دیگر یاد گرفت. ولی این موضوع برای همه صدق نمی‌کند. برای همین می‌گویم که جنبه‌ی اکتسابی یک موضوع عام نیست. مثلا احمدرضا عابدزاده را عقاب آسیا می‌گفتند و به امیر لقب بچه عقاب داده بودند و بعدها گفتند بچه عقاب، عقاب شده است. درست است که همه‌ی بچه‌ عقاب‌ها، عقاب می‌شوند اما در جوامع انسانی این‌طور نیست که همه به سمت حرفه و استعداد پدرشان کشیده شوند. همه‌ی موزیسین‌ها، فرزند موزیسین ندارند یا همه‌ی شاعران، دختر یا پسرشان شاعر نمی‌شود بلکه چیزهای درونی دیگری برای شکوفا‌ شدن درونیات بچه‌ها نیاز است.

بچه ها باید رها اما زیر سایه‌ی مراقبت والدین بوده تا نشانه‌ها را بروز دهند.

مثلاً برای اینکه متوجه شوید بچه‌ای استعداد موسیقی دارد باید او را رها کرده اما زیر نظر بگیرید. زمانی متوجه می‌شوید که هوش موسیقیایی خوبی دارد که ادامه آهنگ را با ریتم‌های مشخص با دست و پا تکرار می‌کند. البته اشتباه نکنید؛ کلا کودکان موسیقی را بیش‌تر از بزرگسالان می‌فهمند. ۱۰ الی ۱۵ سال پیش یکی از بهترین و نوازندگان آمریکا که هزینه بلیط یک شب کنسرتش، هزار دلار بود در یک مترو به صورت ناشناس شروع به نواختن آهنگی کرد. چند دوربین مراقب او بودند چون می‌خواستند، عملکرد مردم را ببیند. اکثریت قریب‌ به اتفاق مردمی که هر شب برای شرکت در کنسرت‌هایش هزار دلار می‌پرداختند آن‌جا یک نگاهی به او می‌کردند و با عجله رد می‌شدند. بعضی از والدین که بچه‌ای همراه‌شان بود؛ دست والدین‌شان را می‌کشیدند و دوست‌داشتن آنجا بمانند. به همین دلیل است که می‌گویند بچه‌ها موسیقی را بهتر از بزرگسالان می‌فهمند. پس بچه‌ها را آزاد گذاشته و مراقب نشانه‌ها در او باشید. مثلاً بعضی از بچه‌ها در چهار سالگی خطی که میکشند، قوی است و شما متوجه استعداد نقاشی در او می‌شوید. فضا و محیط پرورش کودک نیز بر روی استعداد  بچه‌ها تاثیر می‌گذارد. اگر محیط با استعداد درونی بچه‌ها همراه باشد و شرایط هم فراهم باشد؛ آن استعداد بروز پیدا می‌کند. مثلا از سه کودک که در یک محیط پرورش می‌یابند؛ یکی به نقاشی، یکی به موسیقی و دیگری به چیز دیگری علاقه نشان می‌دهد و اگر استعداد و شرایط فراهم باشد، خودش پا جای پای شما می‌گذارد ولی اگر استعدادش مختلف باشد، شما باید متوجه شوید. در همه‌ی زمینه‌ها اینطور نیست که مثلا با ساخت چیزی با گل تشخیص دهید، فرزندتان استعداد مجسمه سازی دارد. لازم نیست که رشته‌ی دقیق هنری فرزندتان را تشخیص دهید که آیا ساز بادی خواهد زد یا خواننده خواهد شد. همین‌که هوش موسیقیایی او را تشخیص دهید، کافی است. در مورد نشانه‌های هنرهای دیگر در بچه‌ها مثل هنر تجسمی، نمایش، تئاتر و … باید به نشانه‌های او دقت کرد.

 بچه‌ها را رها و آزاد می‌گذاریم و او را به محیط‌های مختلف می‌بریم.

پرورش درست بچه‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که در محیط غنی قرار بگیرند. مثلا زمانی که بچه‌ها را تئاتر کودکان می‌بریم، به این خاطر نیست که در آینده هنرپیشه یا کارگردان تئاتر شود اما دیدن تئاتر و شنیدن موسیقی خوب برای همه لازم است. از همان کودکی می‌توانید، سلیقه اش را پرورش دهید. اعم از اینکه او بخواهد آن رشته را دنبال کند یا نکند؛ مهم این است که شما سعی کنید، سلیقه‌اش را افزایش دهید. اگر آهنگ سطح پایین در خانه‌تان پخش شود، سلیقه‌ی بچه‌ها حول همین آهنگ‌ها شکل می‌گیرد. سلیقه ابزار مهم استعداد است. زمانی که فرزندتان موسیقی خوب شنیده، تئاتر خوب ببیند، گالری نقاشی برود؛ موسیقی، تئاتر و نقاشی مثل یک آهنربایی عمل می‌کند که براده‌های آهن در وجود، جسم و ذهن فرزند شما با آهنربا همخوان می‌شود. این علاقه باعث می‌شود، دوباره به شما اصرار کند که به گالری نقاشی برویم و زمانی‌که به خانه برمی‌گردید، خودش شروع به خط خطی کردن می‌کند. این یعنی فرزند شما استعداد نقاشی دارد اما معلوم نیست که استعداد نقاشی‌اش در‌ حد حسین بهزاد است یا در‌ حدی است که از نقاشی‌ کردن لذت می‌برد. مهم این است که این علاقه و کشش در او پرورش یابد و به دنبالش رفته و شما هم امکانات را برایش فراهم کنید. در این صورت مثل امیر عابدزاده می‌شود که هم استعداد داشت و هم در محیط مساعد قرار گرفت. شاید شما استعداد نقاشی نداشته باشید اما فرزند شما اگر استعداد نقاشی داشته و زمانی که محیط و شرایط نقاشی را برای او فراهم ‌کنید، این امکان را در اختیارش گذاشته‌اید تا نقاش شود. شک نکنید، روزی هزاران استعداد خوب نقاشی، موسیقی و رشته‌های دیگر حتی در شهرهای بزرگ غبار فراموشی گرفته و پرورش پیدا نکرده است. همه‌ی این حرف‌ها برای این است که استعداد‌ها را به موقع شناخته شده و پرورش دهیم و بتوانیم آنها را در خط درست کشش درونی بچه قرار دهیم.

همه‌ی بچه‌ها بدون استثنا یک یا چند استعداد دارند.

هنر ما این است که قلاب ماهی‌گیری را در جای درست و به نحو صحیح بیاندازیم تا ماهی مناسب که همان استعداد بچه‌هاست را صید کنیم. بعضی بچه‌ها در کودکی خیلی راحت خم و راست می‌شوند. اطرافیان می‌گویند: « انگار در بدنش استخوان ندارد.» این بچه‌ها استعداد جسمی و ذهنی برای ژیمناستیک شدن را دارند. پس به دنبال نشانه‌ها در بچه‌ها باشید.

زمانی آرزوی والیبالیست‌های ایرانی این بود که در یک ست ژاپن را ببرند. تا اینکه مسئولین فدراسیون والیبال در ۲۰ الی ۳۰ سال پیش به این نتیجه رسیدند که ما فوتبالیست‌های خوبی داریم اما کوتاه‌قد هستند. بنابراین در یک سفر به نقاط زیاد ایران، تعدادی را شناسایی کردند که هم قد بلند و هم مستعد بودند. اکنون نسل جدید والیبالیست‌های ایران، آینده‌ی روشنی را نشان می‌دهند.

همین الان در بلوچستان، بوشهر، بندرعباس چند هزار نفر دارنده مدال طلایی دو میدانی المپیک زندگی می‌کنند که به کار دیگری مشغول هستند و راهی به میادین ورزشی پیدا نمی‌کنند. در حالی‌که از نظر بدنی و ذهنی، استعداد بسیار خوبی دارند. مثلا علی باغبان‌باشی قهرمان افسانه‌ای دومیدانی ایران به همین صورت شناسایی شد. زمانی‌که او را به اجبار به سربازی فرستادند به دلیل کاری که در محل اقامتش داشت، فاصله ۲۰ کیلومتر از سربازخانه به خانه را می‌دوید و بر می‌گشت.  بعد از اینکه متوجه شدند به جای تنبیه او را آموزش دادند. صدها هزار کودک وجود دارد که استعداد آنها مورد غفلت قرار گرفته است.

آیا باید به همه‌ی پرسش‌های فرزندمان پاسخ دهیم؟

خانم زمانه رحیمی از مادران آگاه و علاقه‌مند به آموزش‌های مربوط به کودکان به این سوال پاسخ بسیار خوبی دادند که در ادامه می‌خوانیم.

✍️ سلام
نه، نباید به همه‌ی سوالات پاسخ دهیم.
گاهی باید بگوییم نمی‌دانم تا او هم متوجه شود که هیچ‌کس هم چیز را بلد نیست و ما همیشه نیاز داریم که یاد بگیریم.
بعد بگوییم بگذار فکر کنم یا بگوییم بیا از گوگل سرچ کنیم یا بیا یه کتاب در موردش بخوانیم تا جواب را پیدا کنیم یا از کسی که فکر می‌کنیم می‌داند بپرسیم.
این‌طوری هم یاد می‌گیرد که ندانستن خجالت ندارد و هم یاد می‌گیرد که برای پیدا کردن جداب سوالاتش به منابع معتبر رجوع کند و به مفید بودن مطالعه پی می‌برد و عادت مطالعه و لذت یادگیری را پیدا می‌کند و هم می‌توانیم با این‌کار وقت بیشتری را با فرزندمان سپری کنیم که هردو از این زمان با هم بودن لذت ببریم و برای خودباوری واعتمادبه‌نفس کودک هم عالی هست وخود باوری‌اش تقویت می شود و…

ما هم به پاسخ ایشان اضافه می‌کنیم که این کارها باعث تقویت روحیه‌ی جستجوگری در او نیز خواهد شد.

معنای واقعی پاسخ صحیح به کودکان از زبان زنده یاد نادر ابراهیمی

✍️ زنده‌یاد #نادر_ابراهیمی

«… یادم هست سال‌های پیش روزی شاهد گفت‌وگوی مردی با طفلی چهار، پنج ساله بودم.
مرد به طفل گفت: اگر از یک تا صد بشماری، یک تومان می‌دهم. با هیجان و اشتیاق شروع کرد به شمردن. شاید پول برای او مهم نبود و در فکر آن هم نبود. فقط دلش می‌خواست آن مرد بداند که او شمردن را می‌داند. شمرد و شمرد تا رسید به عدد سی
پسرک سی را نمی دانست. اما خیال می‌کرد که می‌داند. این بود که بدون مکث و ترس به جای سی گفت: بیست و ده. و ادامه داد: بیست و یازده، بیست و دوازده، بیست و سیزده… مرد به آرامی گفت این‌طور درست نیست، سی چهل پنجاه. اما اگر حالا نمی توانی یک‌جا تا صد بشماری، پنج دفعه از یک تا بیست بشمار همان صد می‌شود. من هم قبول می‌کنم. بعدها یاد می‌گیری که چطور باید تا صد بشماری. و طفل شادمانه و بدون معطلی از یک شروع کرد.
مرد نگفت: حالا دیدی بلد نیستی و یا تو که تا بیست و نه بیشتر بلد نیستی بنابراین بازی را باختی.
اگر این کار را می‌کرد پسرک حسابی دلگیر می‌شد و قلبش می‌شکست و مسلماً اگر مرد در آن چند دقیقه میخواست معلم حساب طفل شود راه به جایی نمی‌برد و طفل را هم خسته می‌کرد. در عوض او به طفل آموخت که با همان چند عدد که می داند به صد برسد و شکست نخورد. …»

📗 به نقل از کتاب ابن مشغله – انتشارات روزبهان – چاپ دهم، پاییز ۹۰

بدن سالم زندگی زیبا

بدن سالم، زندگی زیبا – قسمت اول – فرزندانمان به ما نگاه می‌کنند

#دوشنبه_مقاله_دبستانک

♦️ بدن سالم، زندگی زیبا
قسمت اول

💚 فرزندانمان به ما نگاه می‌کنند

بیایید اولین قسمت از سلسله مطالب #بدن_سالم_زندگی_زیبا را با مرور پاسخ‌های یک نظرسنجی آغاز کنیم. این نظرسنجی چند روز پیش در اینستاگرام دبستانک منتشر شد.

🔷 سه سوال پرسیده بودیم:
۱. میزان تحرک و فعالیت بدنی فرزند شما در روز چقدر است؟
کمتر یا بیشتر از یک ساعت
۲. میزان تحرک و فعالیت بدنی خود شما به عنوان یک بزرگسال در روز چقدر است؟ این فعالیت شامل ورزش، پیاده‌روی و … می‌تواند باشد.
۳. بین پاسخ سوال اول و دوم چه رابطه‌ای برقرار است؟
آیا هر دو پاسخ یکسان بودند یا ارتباط معکوسی بین آن‌ها وجود دارد؟

🔷 اکنون پاسخ‌ها را مرور کنیم.
حدود ۷۰ درصد از بزرگسالان گفتند که فعالیت بدنی آن‌ها کمتر از یک ساعت در روز است.
حدود ۴۰ درصد از کودکان نیز فعالیت بدنی کمتر از یک ساعت در روز دارند.
حدود ۶۶ درصد از پاسخ‌ها برای هر دو سوال یکسان بود.

در این مطلب فقط می‌خواهم به آخرین پاسخ توجه کنید. در مطالب بعدی به واسطه دو سوال اول خواهیم پرداخت.

🔷 چند وقت پیش با مادری صحبت می‌کردم که دوست داشت فرزندش کتابخوان باشد و از این گله‌مند بود که چرا اینطور نیست و از من راهنمایی می‌خواست. اولین سوال من از ایشان این بود که خودتان این روزها چه کتابی می‌خوانید؟ پاسخ جالب بود! گفتند «از زمان به دنیا آمدن فرزندم، فرصت نکرده‌ام به جز یکی دو کتاب بخوانم». به این دوستمان توصیه کردم ابتدا به کتابخوانی خودتان بپردازند و درباره‌ی این موضوع با همسرشان نیز صحبت کنند.

درباره‌ی تحرک بدنی کودکان نیز نمی‌توانیم از آنها انتظار داشته باشیم در خانه‌ای که به این موضوع پرداخته نمی‌شود، عملکرد خوبی داشته باشند. کودکان پدر و مادر را الگوی خود قرار می‌دهند.
با این مقدمه از شما دعوت می‌کنم این سلسله مطالب را دنبال کنید. هر هفته دوشنبه‌ها قسمتی از آن منتشر خواهد شد.

برای شروع چند دقیقه به این سوال‌ها فکر کنیم و پاسخ آنها را به اشترک بگذاریم.

✅ به طور معمول روزانه چند دقیقه تحرک بدنی دارید؟ این تحرک می‌تواند شامل ورزش و نرمش، پیاده‌روی، دویدن یا حتی رقصیدن باشد. اگر یک یا چند فرزند دارید، این سوال را از آنان نیز بپرسید و پاسخشان را بنویسید. کنید درباره‌ی جزییات فعالیت‌های برای روزانه‌ی خود برای ما بنویسید. فراموش نکنید که پاسخ‌های شما می‌تواند به سایر دبستانکی‌ها کمک کند. منتظرتان هستیم.

مهرزاد کریمی

اتکا به نفس

دبستانکی‌ها اتکا به نفس دارند

#شنبه_مقاله_دبستانک

پیش از این دیدیم که دبستانکی‌ها در همه‌ی کارها هم تاب‌آوری دارند و هم خوش‌بین هستند.
اکنون می‌گوییم دبستانکی‌ها اتکا به نفس دارند. این را از کجا می‌گوییم؟ چه شرایطی برای داشتن اتکا به نفس ضروری است؟

📘 احترام به قوانین و جمع


زندگی جمعی انسان‌ها نه چون جانوران بر اساس غریزه و ناخودآگاه، که کاملا آگاهانه و هدفمند است.
همه‌ی افراد در جوامع انسانی مکلف هستند به قوانین رسمی و عرفی در ارتباط با سایر انسان‌ها احترام بگذارند و آن‌ها را رعایت کنند.
مهم‌ترین و بهترین حرکت‌های انسانی نیز حرکاتی است که جمعی انجام می‌شود و هر چه تعداد افراد یک جمع بیشتر باشد نتایج دامنه‌دارتری حاصل می‌شود.

📗 حرکت جمعی و حفظ هویت فردی


حرکت جمعی به معنای نفی هویت فردی نیست و حتی تاییدکننده‌ی آن است.
حرکت یک جمع متحد وقتی به بهترین نتایج می‌رسد که حرکت‌های فردی در آن جمع، نه به صورت دنباله‌روانه که همراه با سلسله تصمیم‌های فردی در تک تک افراد آن جمع باشد.
ممکن است ظاهرا جمع این دو حالت، نشدنی به نظر برسد اما چنین نیست. بازی فوتبال می‌تواند مثال مناسبی در این زمینه باشد. در فوتبال آن‌چه در درجه‌ی اول قرار دارد، نتیجه‌ای است که یک تیم می‌گیرد نه بازی خوب یا بد تک تک بازیکنان. در عین حال، بازی هر یک از بازیکنان در هر پستی که هستند به طور جداگانه نیز مشاهده، تحلیل و ارزیابی می‌شود.

📕 تاثیر متقابل: حرکت جمعی / حرکات فردی


بازیکنان یک تیم فوتبال، هر کدام در پست خاصی بازی می‌کنند. هر کدام وظایفی دارند که با وظایف دیگران فرق دارد. اما همه‌ی آن‌ها طبق برنامه و تاکتیکی‌ که مربی تیم تعیین می‌کند، عمل می کنند
چند حالت در ارتباط متقابل وظایف فردی و کار تیمی قابل مشاهده است.
الف. وظایف فردی هر کس در ارتباط با وظایف دیگران است و هم‌دیگر را تکمیل می‌کنند
ب. گاهی برخی از بازیکنان وظیفه‌ی خود را بهتر از دیگران انجام می‌دهند.
ت. گاهی یک تیم بد بازی می‌کند اما یکی دو نفر در پست‌های خود بسیار می‌درخشند.
ث. گاهی یک تیم بسیار خوب بازی می‌کند اما یکی دو نفر در انجام وظایفشان ناتوانند.
ج. گاهی یک نفر آن‌چنان می‌درخشد که به لطف کار او تیم پیروز می‌شود.
چ. گاهی تیم بسیار خوب بازی می‌کند اما به دلیل اشتباهات فاحش یکی دو نفر، ناکام می‌ماند.
این فهرست را باز هم می‌توان خیلی بیشتر ادامه داد اما این جا فقط می‌خواستیم اهمیت کار فردی را در یک گروه نشان دهیم و بدانیم که هر یک از ما باید فردی باشیم که کار خودمان را، کار خودِ خودمان در یک گروه کوچک یا بزرگ انجام می‌دهیم. خودمان هم انجام می‌دهیم.

📒 «دنباله‌روی» از دیگران مغایر با کار گروهی است.


ممکن است در مواردی و در ابتدای یک کار ما به کار دیگران نگاه کنیم تا فوت و فن آن را یاد بگیریم. اما این روش فقط در ابتدای کار است و هر کس در ادامه باید به این باور برسد که دیگر خودش می‌تواند وظیفه‌ی خود را انجام دهد. به این باور می‌گوییم اعتماد به نفس یا اتکا به نفس و یکی از مهم‌ترین آموزش‌های ما به دانش‌آموزان می‌تواند و باید این باشد که آنان را متکی به نفس بار آوریم.
بدون اتکا به نفس، کار خوب فردی شکل نمی‌گیرد و در نتیجه به کار گروه نیز لطمه وارد می‌شود.

📘 هم‌خوانی کار جمعی و هویت فردی


هر فرد در صورت دنباله‌روی از دیگران، هم به خود ضربه می‌زند و هم به آن‌هایی که دنبالشان راه افتاده است. مثلا در یک برنامه‌ی کوهنوردی افراد گروه در یک خط و دنبال هم رو به بالا می‌روند و بعد پایین می‌آیند. اما این دنبال هم رفتن به معنای دنباله‌روی نیست زیرا وقتی مثلا هفده نفر دنبال یک نفر دارند از کوه بالا می‌روند، هر هفده نفر در همه‌ی مراحل برنامه، آماده و حاضر به یراق هستند تا برای رفع هر مشکل احتمالی اقدام کنند. همه‌ی افراد خود را ملزم می‌دانند مراقب همه‌چیز باشند اما بیهوده دخالت نمی کنند.
در هر کار جمعی خوب، دو چیز با هم هم‌خوانی دارند: متابعت افراد از کار گروهی و هویت خاص هر فرد گروه

📗 برای این‌که هر فرد بتواند تعامل فعال با دیگران باشد باید اتکا به نفس را در خود پرورش دهد تا بتواند از عهده‌ی انجام وظایف خود در کار گروهی برآید.

✍️ سیدرضا تهامی