توسعه توانمندی معلمان

شعر در خدمت زبان

با زبان چه کار می‌کنیم؟

انسان موجودی اجتماعی است که در صورت جدا ماندن از جامعه، بسیاری ویژگی‌هایش دچار دگرگونی می‌شود. یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های انسان اجتماعی، قدرت ارتباط با دیگر انسان‌هاست.

این‌که بتواند منظور و نیت‌هایش را به دیگران بفهماند.

این‌که منظور و نیت‌های دیگران را درک کند.

این‌که بتواند در همکاری با دیگران، کاری را به طور جمعی پیش ببرد.

این‌که بتواند چیزی را به دیگران آموزش دهد یا آموزش ببیند.

این‌که تجربه‌ای را، فکری را و احساسی را با آن‌ها به اشتراک بگذارد.

برای انجام همه‌ی این‌که فقط دوتای اول به نوعی در حیوانات نیز دیده می‌شود، یکی از اصلی‌ترین ابزارهای ارتباطی، زبان است.

زبان، تنها راه ارتباطی انسان‌ها نیست، اما شاید مهم‌ترین آن‌هاست. زبان کلامی چیزی‌ است که از ابتدا وجود نداشته و خود انسان آن را به وجود آورده و روز به روز آن را کامل‌تر کرده است.

زبانِ کلامی انسان‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی و در جوامع گوناگون، دوره به دوره تغییر یافته است.

نیازهای ارتباطی اولیه ساده بودند و فقط در طلب غذا و رفع نیازهای روزمره بود. اما به تدریج انسان نیازهای دیگر و پیچیده‌تری پیدا کرد و زبان نیز به موازات پیچیده‌تر شدن زندگی انسانی، تکامل یافت.

تکامل زبان لزوما در هر دوره و به ویژه در دوره‌های اخیر،  در همه‌ی موارد به معنای پیچیده‌تر شدن زبان نیست. اما در همه‌ی موارد به معنای بهتر شدن قدرت ارتباطی آن است. تکامل هر زبان باعث شده نشانه‌ها و علائم کارکردهای مجردتری پیدا کنند (یعنی شکل کلمه‌ها شباهتی به شکل خود آن‌ها در واقعیت ندارد). این نشانه‌ها به تدریج از خط و زبان تصویری به سوی نمادهای ساده‌تر اما قابل فهم‌تر پیش رفته‌اند. نمادهایی که به واسطه‌ی قرارداد تأمین می‌شوند.

این همان سیری است که تربیت و زبان‌‌آموزی کودکان نیز طی می‌کند و به تدریج از تصاویر عینی به تصاویر انتزاعی‌تر و نشانه‌های نمادین می‌رسد.

کودک از ابتدای زندگی‌اش (و حتی پیش از تولد) زبان‌آموزی را شروع می‌کند و کمابیش شبیه به همان دوران‌هایی که بشر از ابتدا تا کنون طی کرده است حرکت می‌کند و همه‌ی آن دوره‌ها را یکی‌یکی و در عرض چند سال پشت سر می‌گذارد.

زبان‌آموزی کودک و کارکرد ارتباطی آن از ایجاد سروصدا و گریه شروع می‌شود و کم‌کم به حرکات بدن و اشارت چشم می‌رسد تا سرانجام بتواند اصواتی را به طور اختیاری تولید و تکرار کند. ضمن آن‌که شکل‌های قبلی را کماکان حفظ می‌کند. البته با کارکردهای متفاوت یا محدودتر.

کودک در تعامل با دیگر کودکان و بزرگ‌ترها مراحل رشد زبان شفاهی را پشت سر می‌گذارد. بدیهی است که میزان پیشرفت کودک در این زمینه و میزان توانایی‌های ارتباطی او وابسته به جامعه و محیط خانواده‌ای است که او در آن رشد می‌کند. بسیاری از عوامل محیطی، توانایی زبانی او را افزایش می‌دهند و تعدادی از عوامل نیز پیشرفت او را کند یا متوقف می‌کنند.

یکی از وظایف زعمای فرهنگی هر قوم این است که برای رشد بهتر کودکان عواملی را در هر زمینه تقویت کنند که به این رشد، کمک می‌کند. هم‌چنین  تا جایی که می‌توانند از عوامل ضربه‌زننده به رشد سالم و طبیعی کودکان جلوگیری کنند.

هدف این بحث، زبان‌آموزی نیست. حتی تصحیح کلی و عمومی توانایی‌های زبان نیز هدف بحث کنونی نیست. این کار در فرصت‌های دیگر انجام می‌شود.

هدف از این گفتار، تشریح شیوه‌ و راهی است که در مجموعه‌های کتاب‌های  دبستانک پیگیری می‌شود. چون عقیده داریم که می‌توانیم:

* در افزایش توانایی‌های زبانی بکوشیم.

* در زبان‌آموزی به کودکان مؤثرتر و فعال‌تر عمل کنیم.

جایگاه شعر در فرهنگ ایران

این موضوع که چرا شعر در فرهنگ شفاهی و نوشتاری ایرانیان جایگاه ممتاز و رفیعی دارد، موضوعی بسیار جالب و قابل بررسی در حیطه‌های تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی است و به ده‌ها و صدها کارشناس عاشق فرهنگ نیاز دارد و بسیار نیز در این زمینه کار شده است.

قبل از ادامه‌ی بحث، تأکید می‌کنیم که بحث «فرهنگ و زبان ایرانیان» فقط مربوط فارسی‌زبانان نیست. بلکه فرهنگ و زبان همه‌ی اقوام ایرانی‌  را در بر می‌گیرد. زیرا جایگاه شعر در فرهنگ همه‌ی ایرانیان جایگاه ممتازی دارد. در همه‌ی اقوام ایرانی، مادران در ارتباط با کودک خود، از همان ابتدا لالایی‌های منظوم را ابزار می‌کنند و در همه‌ی مراحل بعدی نیز شاعران درصدد سرودن شعرهایی برای کودکان از خردسالی تا بعد بوده‌اند و هستند.

در این زمینه کارهای قابل توجهی را در دبستانک شروع کرده‌ایم که که چندتای آن‌ها به مراحل خوبی رسیده است و امیدواریم همه‌شان هرچه سریع‌تر به نتیجه برسند و ما نیز به سهم خود در وحدت ملی اقوام ایرانی و رشد همه جانبه‌ی کودکان همه‌ی ایران سهیم باشیم.

شعر حتی بیش از آن‌که کودک زبان به گفتار باز کند می‌تواند او را در یادگیری توانایی‌های ارتباطی زبانی کمک کند تا بعد خود او نیز بتواند شعرهای ساده را تکرار کند. شعر به مراتب بهتر از نثر می‌تواند یادآوری‌ها و تأکیدهایی را که کودک به آن‌ها نیاز دارد در اختیارش بگذارد.

در آموزش پیش از دبستان و در زمانی که هنوز کودک زبان نوشتاری را فرانگرفته است، شعر می‌تواند نقش مهمی در یادگیری این آموزش‌ها و آماده کردن او برای آموزش نوشتاری داشته باشد، به ویژه در مواردی چون آموزش کلمات هم‌آغاز و هم‌پایان و … (رجوع کنید به کتاب‌های پیش آوایی۱ و پیش آوایی۲٫ کتاب‌های دبستانک)

شعر ابزاری است که در همه‌ی سال‌های بعد، نیز می‌تواند به یادگیرنده کمک کند و چه بهتر که به طور منظم و سیستماتیک این کار از کلاس اول دبستان شروع شود.

شعر در کتاب‌های دبستانک

تاکنون ۲۴ جلد از کتاب‌های دبستانک یعنی بیش از پانزده درصد آن‌ها کتاب‌های شعر بوده‌اند. در چند کتاب دیگر نیز در جاهایی از شعر استفاده شده است. این آمار، نشان‌دهنده‌ی اهمیتی است که در کتاب‌های دبستانک برای شعر قائل شده‌ایم. در کتاب‌های آینده، سهم شعر حتی از این نیز بیشتر خواهد شد.

در بسته‌ای که برای شما ارسال می شود:

* سه کتاب شعربستنی برای پایه‌ی اولی‌هاست. کتاب اول را دانش‌آموز وقتی باید بخواند که یک سوم از نشانه‌ها را خوانده است. دومی ، مربوط به زمانی است که دو سوم از نشانه‌ها خوانده شده و سومی مربوط به پس از اتمام کتاب است. هم‌چنین هر سه کتاب برای تابستان بسیار مناسبند.

* انشای یک ابر: مشابه شعربستنی است اما برای پایه‌های بالاتر.

* شش‌ کتاب «آغاز بهتر زیستن» و سه کتاب «زندگی بهتر» شعرداستان‌های محیط‌زیستی هستند که در جزوه‌ی قبلی به آن‌ها اشاره شد.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

 (با توجه و دقت روی مطالبی که در این جزوه خواندید)

چه تفاوتی میان شعرخوانی دانش‌آموزان شما و نثرخوانی آن‌ها وجود دارد؟ به نظر شما اصرار ما روی افزایش توانایی شعرخوانی چه دلایلی دارد؟

توسعه توانمندی معلمان

آموزش‌های زیست‌محیطی

یکی از اصلی‌ترین پایه‌های آموزش نوین در جهان، ایجاد علاقه به محیط زیست و آموزش ضرورت و نحوه‌ی نگه‌داری از آن است.

مردمی که ندانند حفظ محیط زیست چه اهمیتی دارد و به نگه‌داری از آن علاقه‌ نداشته باشند، روزهای بدی را برای خود رقم خواهند زد.

ممکن است این سوال مهم مطرح شود که اگر کودکانی در شرایط بسیاری بدی زندگی کنند یا ادای زندگی را درآورند، چگونه می‌توان آن‌ها را به محیط زیست خود علاقه‌مند کرد و چگونه می‌توان به آنان حفظ محیط‌ زیست را آموخت؟

با ابراز تاسف از این که در سرزمین پهناورمان چنین نقاطی وجود دارند و مردم بسیاری بدون دفاع در برابر طبیعت سخت یا جنگ و خرابی‌هایش قرار گرفته و زندگی کرده‌اند و می‌کنند. این سوال مهم پاسخ مهمی هم دارد. در درجه‌ی اول اتفاقا این سختی طبیعت و همین دشواری‌های گوناگون طبیعی است که لزوم و ضرورت آموزش حفظ محیط زیست را پیش از پیش مطرح می‌کند.

در مناطقی که آب کم است، صرفه‌جویی آن و هدر ندادنش اهمیت بیشتری می‌یابد. در جایی که با هجوم توفان‌های کویری یا زیرگروه‌ها مواجهیم، مراقبت از رستنی‌های کویری و جلوگیری از تخریب طبیعت ضرورت بیشتری می‌یابد.

یک دلیل دیگر: اصلا توجه به حفظ محیط زیست، در یکی دو قرن اخیر و به ویژه در دهه‌های اخیر اهمیت بیشتری یافته است. ملاحظات غیرمسئولانه در طبیعت و تخریب وحشتناک آن که حتی به سوراخ شدن لایه‌ی اوزون انجامید (که در صورت گسترش به فاجعه‌ای غیرقابل کنترل تبدیل می‌شود) باعث ضررها و زیان‌هایی شد که لزوم تجدید نظر درباره‌ی بسیاری از فعالیت‌ها و توجه جدی به حفظ محیط زیست را پدید آورد.

حفظ محیط زیست و علاقه به سیاره‌ی آبی‌مان، همانند هر مفهوم ضروری دیگری باید به فرهنگ جامعه تبدیل شود و مانند همیشه، این فرهنگ‌سازی باید از دوران کودکی (دبستان و پیش از دبستان) آغاز شود.

توجه به محیط زیست و آموزش نگه‌داری از آن، جای ثابتی و بسیار مهمی در همه‌ی کتاب‌های نشر دبستانک دارد.

در همه‌ی کتاب‌ها کوشیده‌ایم و خواهیم کوشید که علاقه‌ی کودکان را در طبیعت به سبزه و درخت و گیاهان، به همه‌ی جانوران، به آب و زمین و خاک و خورشید بیشتر کنیم.

به جز این‌ها، تعدادی از کتاب‌های ما (سیزده کتاب) مستقیما و فقط به آموزش حفظ محیط زیست اختصاص یافته‌اند و برای آینده نیز کتاب‌های بسیار مهمی در این حیط در برنامه داریم.

به دلیل اهمیت موضوع محیط زیست، ده کتاب از آن‌ها را در بسته‌ی توسعه‌ی توانمندی‌ها گذاشته‌ایم. زیرا هر کدام از این ده کتاب به موضوع جداگانه ای درباره‌ی محیط زیست پرداخته‌اند.

کتاب «همیشه یادم می‌مونه» شامل یادآوری و تاکید بر ده آموزه‌ی مهم یونیسف در باب نگه‌داری  از «زمین» است. سایر این کتاب‌ها به صورت شعرداستان هستند.

ممکن است همه‌ی کودکان از همه‌ی آن‌ها به یک اندازه خوششان نیابد.

عیبی ندارد. چون هر کدام از آن‌ها به موضوعی تعلق دارد. ممکن است برای هر کودکی، این یا آن موضوع، غریب و ناآشنا باشد. شما می‌توانید با تشریح موضوع، هدف اصلی کتاب را برآورده کنید.

ممکن است همه‌ی کودکان نتوانند این شعرداستان‌ها را به راحتی بخوانند.

این کار به عهده‌ی شماست که در این قسمت از کتاب‌ها خودتان خواندن آن‌ها را به عهده بگیرید و سعی کنید با ریتم دادن و آهنگ و کف دست و … بچه‌ها را به موضوع علاقه‌مند کنید. این موضوع باید در ذهن همه‌ی ما جا بیفتد که چاره‌ای به جز حفظ محیط زیست نداریم.

شما بنویسید:

کدام یکی از شعرداستان‌های زیست‌محیطی که در بسته‌ی کتاب دریافت کرده‌اید، بیش‌تر نظر شما را جلب کرده است؟ چرا؟

توسعه توانمندی معلمان

آموزش‌های پیش از دبستان

آموزش‌های پیش از دبستان را می‌توان در دو دسته‌ی کلی قرار دارد:

الف. دانش‌ها و مهارت‌ها (آگاهی‌های ضروری از جهان و اجزای آن و آشنایی با مهارت‌های ضروری)

ب. مهارت‌های زندگی (آگاهی‌هایی که برای زندگی بهتر لازم دارند)

کار در هر دسته باید ویژگی مشترک همه‌ی آموختنی‌ها را داشته باشد:

کودک باید از آن‌چه می‌آموزد لذت ببرد: از چیزی که می‌آموزد، از روش‌ها و شرایطی که آموزش دارد.

برای آن که برخی از این چیزها را و روش‌ها را مورد بحث قرار دهیم، هم‌چون بحث‌های دیگر، کتاب‌های نشر دبستانک را بررسی می‌کنیم.

پازل دبستانک از ۱۴ گروه اصلی ۱۱۰ کتابی تشکیل شده است که آموزش‌های مربوط به دوران پیش از دبستان (۳ تا ۶ سالگی) دو گروه اصلی از این ۱۴ گروه را به خود اختصاص داده است.

یعنی در مجموع ۲۲۰ کتاب برای این دوران منتشر می‌شود که اولیای کودک بنا به سلیقه و ویژگی‌ها و علائق فرزندشان، تعدادی از آن‌ها را می‌توانند انتخاب کنند.

این دو گروه مطابق با همان تقسیم‌بندی هستند که در ابتدا نوشته شد. یعنی گروه اول به «دانش‌ها و مهارت‌ها» و گروه دوم به «مهارت‌های زندگی» اختصاص دارد.

تعدادی از کتاب‌های گروه دوم در دست تولید هستند ولی تاکنون کتابی از این گروه منتشر نشده است. اما از گروه دانش تاکنون یک مجموعه‌ی ۲۰ کتابی منتشر شده است.

از مجموعه‌ی ۱۱ کتابی پاپاپیون نیز تاکنون ۴ کتاب منتشر شده است.

ویژگی‌های خاص آموزش پیش‌دبستانی

لذت بردن از یادگیری و عادت کردن به این لذت بردن، ویژگی عامی است که هر کتاب و هر آموزشی در هر مقطع سنی و تحصیلی کودکان (و حتی بزرگسالان) باید داشته باشد. چند ویژگی عام دیگر نیز برای همه‌ی مقاطع ضروری است که در جزوه‌های دیگر این دوره تشریح شده است.

در این‌جا به ویژگی‌هایی می‌پردازیم که یا خاص آموزش دانش‌آموزان در پیش از دبستان است یا از این دوران کار بر مبنای ضرورت رعایت آن‌ها شروع می‌شود.

یادگیری این یا آن مطلب، واقعا چندان مهم نیست

در نهایت ما دوست داریم که کودک هرچه سریع‌تر، هر چه بیشتر یاد بگیرد. اما هم، زمان و هم تعداد یادگیری را میل خود کودک باید تعیین کند، نه خواسته‌ی ما.

اگر کار را طبق میل او پیش ببریم نه تنها بیشتر و سریع‌تر یاد می‌گیرد بلکه با لذت و علاقه‌ هم یاد می‌گیرد. شما که نمی‌توانید همیشه مثل عقاب بالای سر او باشید. او باید خودش بفهمد و بخواهد که پرواز کند. پرواز هم می‌کنند و مانند عقاب به سیر و سیاحت آسمان دانش خواهد پرداخت. اگر ما بگذاریم!

همه‌‌چیزدانی ممکن نیست

این را بدانیم که در آموزش‌های پیش‌دبستانی، به همه‌ی چیزها به دفعات و از زاویه‌های گوناگون پرداخته خواهد شد و اگر در بار اول یاد نگرفت، در دفعات بعدی یاد می‌گیرد و اگر هم برخی چیزها را اصلا یاد نگرفت، مهم نیست. مگر من و شما همه چیز را یاد گرفتیم و بعد بزرگ شدیم؟ یا مگر همین حالا آیا همه چیز را می‌دانیم؟

به یاد داشته باشید که در همه‌ی هشت نه میلیارد جماعت بشری روی کره‌ی زمین، افراد بسیار معدودی وجود دارند که حتی فقط یک‌صدم درصد از دانش‌ها را بدانند. تازه اگر به فرض بسیار بعید  چنین افرادی وجود داشته باشند.

من و شما اگر در یک گروه هزار نفری باشیم همه‌مان روی‌هم، یک ده هزارم مطالب یا حتی یک صد هزارم را نمی‌دانیم.

پس به کودکان فشار نیاوریم که همه چیز را بدانند که از قدیم گفته‌اند همه چیز را همگان دانند و میلیاردها نفر از همگان هنوز به دنیا نیامده‌اند.

او را ارزیابی نکنید

ارزیابی کودکان به طور کلی و در همه‌ی موارد غلط است. حتی ارزیابی توصیفی در دوره‌ی دبستانی کار درستی نیست. به ما مربوط نیست که این یا آن دانش‌آموز چه‌قدر یاد گرفته است. ما فقط موظفیم که بستر و شرایط یادگیری آن‌ها را مهیا کنیم. این‌که چه‌قدر یاد بگیرد به خودش مربوط است.

در آینده‌ای نه چندان دور، همه‌ی امتحان‌ها و آزمون‌ها و سنجش‌ها در دوران تحصیلی (تا قبل از کارشناسی ارشد) برداشته خواهد شد. تا آن زمان ما ناگزیریم که مقررات فعلی آموزش و پرورش را رعایت کنیم.

اما در همین زمان نیز ارزیابی در دوره‌ی پیش‌دبستانی را می‌توان از برنامه‌ی آموزشی حذف کرد. بگذارید چیزهای دیگری به جای نمره و سنجش، یعنی لذت بردن از یادگیری، حاکم باشد.

توجه به مثبت‌ها

البته خود شما بدون این که کودک بفهمد، می‌توانید کارها و یادگیری او را بررسی کنید و تصمیم‌هایی بگیرید. اما برون‌ریزی نتایج این مراقبت فقط در تشویق‌ها باید دیده شود. هر جا که او تمرینی را درست حل می‌کند باید به شدت تشویقش کنید و خوش‌حالی خود را نشان دهید. اما در برابر تمرین‌هایی که غلط حل کرده است، انگار کنید که آن‌ها را ندیده‌اید. فقط اگر خودش چیزی را سوال کرد، بدون تاکید یا نام بردن از اشتباهش، فقط در حد پرسش او، پاسخ بدهید.

مواردی را که اشتباه کرده است در مواقع دیگری که به «یادگیری» و کتاب‌ها و تمرین‌هایش ربط نداشته باشد، برطرف کنید. آن هم نه با حرف زدن با انجام تمرین‌های عملی در زندگی. ما و کودکان باید عادت کنیم که از نکات مثبت و پیروزها بیشتر و سریع‌تر می‌توان آموخت.

تعادل یا زیگ‌زاک

برخی در آموزش این نظر را دارند که دانش‌آموزان در فراگیری در درس باید تعادل را رعایت کنند و همه‌ی درس‌ها و کتاب‌ها را به طور متعادل جلو ببرند. این حرف و نظر، با ماهیت درونی آموزش و ذات انسانی مغایرت آشکار دارد. درست‌تر آن است که همه‌ی انسان‌ها عادت کنند برای یادگیری چیزهایی که بیشتر دوست دارند، بیشتر وقت بگذارند.

این موضوع قابل بحث است اما اکنون داریم آموزش در دبستان و پیش‌دبستانی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

بدیهی است که در دوره‌ی دبستان، عدم تعادل در فراگیری دروس مختلف، می‌تواند در برنامه‌ریزی کلاس، مشکلاتی برای معلم ایجاد کند.

راه مقابله با این مشکل، فقط و فقط این است که سعی کنیم و از ابزار و وسایل و روش‌هایی بهره ببریم که هر دانش‌آموز برای علاقه‌مند شدن به تک تک درس‌ها، انگیزه و شوق داشته باشد و سعی کند (دلش بخواهد) که با برنامه‌ی کلاس جلو بیاید.

اما در پیش از دبستان و برای کودکان ۳ تا ۶ ساله اساسا وضعیت دیگری حاکم است. حفظ تعادل بین کتاب‌های مختلف ضرورتی ندارد و می‌توانیم مجموعه‌ی آن‌ها را، طبق خواست و علاقه‌ی کودکان جلو ببریم.

در کتاب‌های پیش‌دبستانی دبستانک، اساسا این مساله به طور کامل پیش‌بینی شده است. مطالب همه‌ی کتاب‌ها به طور افقی و عمودی با هم ارتباط دارند. کودک از هر کدام شروع کند و از هر مسیری که برود به مقصد می‌رسد.

شعر و داستان برای پیش‌دبستانی‌ها

شعرها و داستان‌های مناسب برای کودکان کمتر از شش سال تاثیر فراوانی در میزان و عمق یادگیری آنان دارد. این تاثیر را در جزوه‌ی جداگانه‌ای (شعرخوانی) بیان کرده‌ایم. در این‌جا به چند نمونه برای پیش‌دبستانی‌ها می‌پردازیم.

مجموعه‌ی پاپاپیون

مجموعه‌ی ۱۱ کتاب «پاپاپیون» در حال و هوایی فانتزی می‌گذرد. پاپاپیون قهرمان اصلی این مجموعه یکی از اعضای قبیله‌ی پیون‌هاست که نمی‌دانیم چند سال پیش در نمی‌دانیم کجا زندگی می‌کرده‌اند. پیون‌ها به چشم نمی‌آیند و در گوشه‌ای دارند زندگی خود را می‌کنند.

در هر قسمت از این مجموعه، یکی از داستان‌ها و ماجراهای پاپاپیون

تاکنون ۴ کتاب از این مجموعه منتشر شده که کتاب اول آن در بسته‌ی ارسالی وجود دارد.

نکته‌ی اصلی کتاب‌های پاپاپیون، این است که در هر داستان آن معلومات و اطلاعات یکی از کتاب‌های آموزشی پیش‌دبستانی در لابه‌لای داستان گنجانده شده و کودک با شنیدن داستان و دیدن تصویرهای کتاب آن‌ها را به طور غیرمستقیم فرا می‌گیرد.

در اولین کتاب که داستان به دنیا آمدن پاپاپیون است (در بسته‌ی شما هست) بخشی از مطالب کتاب‌های ریاضی پیش‌دبستانی آمده است (بحث شمارش اعداد + آشنایی با شکل‌های ساده و اصلی هندسی)

مربی باید بتواند بدون این‌که از توجه کودکان به داستان کاسته شود، روی این مطالب به نوعی تاکید کند که کودکان آن‌ها را بهتر فرا بگیرند.

شما بنویسید:

در بررسی تمرین‌هایی که کودکان حل کرده‌اند، چرا نباید اشتباهات آن‌ها  را به روی آن‌ها آورد و چرا باید روی تمرین‌هایی  تاکید کرد که درست جواب داده‌اند؟ یکی دو مثال بزنید.

توسعه توانمندی معلمان

فلسفیدن با همه‌ی مباحث درسی

«فلسفیدن»، آن‌چنان که در این کتاب‌ها می‌بینید، نه چند روزه و چند ساله حاصل شده است و نه حاصل کپی‌برداری از نمونه‌های مشابه خارجی است.

علم و هنر و فلسفه البته مرز نمی‌شناسند و حیطه‌هایی جهانی هستند. همه‌ی افراد بشر در هر نقطه‌ای که زندگی می‌کنند، می‌توانند و باید از دستاوردهای علمی، هنری و فلسفی بهره ببرند که در سایر نقاط جهان حاصل شده است. اما این امر به معنای دنباله‌روی و کپی‌برداری از هر مد رایج نیست.

اصل بودن (اریژینال بودن) در همه‌ی امور نظری لازم است. در امور کودکان  چند برابر بیشتر لازم است و در آموزش فلسفه برای کودکان  باز هم بیشتر ضروری است که افراد و نظرات «اصل» را از افراد و نظرات «کپی» تشخیص داد.

در سال‌های اخیر، بسیاری نظرات در آموزش  «فلسفه برای کودکان» مطرح بوده و کار شده است. مثل سایر زمینه‌ها در این حیطه نیز شاهد انواع انگیزه‌های مختلف در پرداختن به این موضوع بوده‌ایم.

امید ما این است که توانسته باشیم الگوی فلسفیدن  را از جان و جهان خود بیرون آورده و پرداخته باشیم. آن چنان که مسیری نو و جذاب و اصل باشد برای آموزش کندوکاو فلسفی به کودکان.

امید ما این است که بدون الگوبرداری از دیگران، اما با اطلاع و اشراف به همه‌ی تجربه‌های پیشین، به این مهم دست یابیم.

برای آموزش فلسفه به کودکان نیازی به تئوری‌ها و نام‌گذاری‌ها و برنامه‌های خیلی خاص نیست.  کافی است ذهن کودکان را با چالش‌هایی که خلاقیت و توان استدلال را در آن‌ها افزایش دهد درگیر کنیم، برای انجام این کار ابزار و مواد لازم، حاضر و آماده است. درست در برابر دیدگانمان.

وقتی می‌خواهیم کودکان را به سوی تعمق و تحلیل ببریم، آیا خود می‌توانیم دنباله‌رو و اقتباس‌گر بمانیم؟

برای درگیر کردن دانش‌آموزان با مسئله‌ای که بیـن آن‌ها مشترک باشد و بتواند تشویقشان کند که حرف بزنند و استدلال کنند، ما  به‌جای استفاده از داستان، منبعی موثرتر داریم: کتاب‌های درسی.

داستان بسیار خوب است و بخش‌های مهمی از پازل آموزشی دبستانک، شامل داستان و داستان‌پردازی است (برای ارتقای سواد خواندن، برای کسب توانایی تصویر خوانی و …) اما برای فلسفه، داستان ابزار کم‌تأثیری‌ست و تجربه نشان داده است که چالش با مباحث درسی بسیار کارآمدتر است.

 کافی است معلم فلسفه‌ی ما کمی زحمت بکشد و کتاب‌های درسی پایه‌های مختلف را ورق بزند و بخواند تا بتواند در هر جلسه به موضوعی بپردازد که دانش‌آموزان در آن هفته خوانده‌اند. چون:

۱٫ موضوع‌ها کاملا تازه‌اند.

۲٫ موضوع‌ها را یاد گرفته‌اند.

۳٫ موضوع‌ها بین آن‌ها مشترک است.

۴٫  آن موضوع، از مهم‌ترین قسمت‌های زندگی دانش‌آموز است.

 ترجیحا اگر آموزگار هر کلاس؛ کار فلسفیدن را علاقه‌مندانه، خود انجام دهد می‌تواند بهتر باشد.

در فلسفیدن، مسئله‌ی اصلی درگیر شدن دانش‌آموز با مباحث مهم زندگی‌اش است. وقتی مثلا دانش‌آموز کلاس چهارم دبستان در این هفته درس مغناطیس را فرا می‌گیرد. در کتاب فلسفیدن نیز با همین موضوع درگیر می‌شود و مفاهیم درسی و علمی برای او کاربردی و جزیی از زندگی می‌شود.

«فلسفیدن» ابزار مناسب  دانش‌آموزان و معلمانی است که می‌خواهند به اتفاق یک‌دیگر با  فکر و نگاهی تازه به مباحث درسی بنگرند.

همین که دانش‌آموز دبستانی یاد بگیرد که می‌توان به هر چیز «طور دیگر» نگریست، می‌تواند شروع  همان تکاپوی پایان‌ناپذیر عقلانی باشد که بشر را  پیش می‌برد.

تکاپویی که می‌تواند از اول دبستان (یا حتی پیش از آن) شروع شود.

شما بنویسید:

یکی از مباحث درسی پایه‌ای را که درس می‌دهید (یا هر پایه‌ی درسی دیگر) به چالش بکشید و متن فلسفیدنی خود را برای آن بنویسید.

توسعه توانمندی معلمان

تقاطع یادگیری‌ها

روشی بسیار پیشرفته‌ و جالب که در شش کتاب یادگیری متقاطع برای اول تا ششم دبستان استفاده کرده‌ایم که بسیار مورد توجه قرار گرفته و تاکنون چند بار تجدید چاپ شده‌اند.

یکی از دلیل‌های موفقیت یادگیری متقاطع، در ظاهر این است که نسبت به سایر شش‌کتاب‌ها از وجه سرگرم‌کننده بودن بیشتری برخوردار است که موجب لذت بیشتر یادگیرنده هنگام کار با آن می‌شود. این نظر البته درست است اما همه‌ی ماجرا نیست.

ویژگی مهم دیگر شش‌کتاب یادگیری متقاطع، کاربرد دو منظوره‌ی آن در دو زمان مختلف یادگیری است، یکی مناسب بودن به هنگام پیش‌خوانی که ورود یادگیرنده را به مبحث موضوع یادگیری تسهیل می‌کند. یعنی در زمانی که هنوز دانش‌آموز آن درس را فرا نگرفته است، جدول‌های این کتاب (یک جدول کودکانه کلمات متقاطع برای هر مبحث) باعث می‌شود که قبل از حضور در جلسه‌ی تدریس آن مبحث، با حل یک جدول با کلمات کلیدی و چند مفهوم اصلی آن مبحث آشنا شود و درس را بهتر بفهمد.

از سوی دیگر پس از گذشت چند روز، چند هفته یا چند ماه از زمانی که درس را فراگرفته بود، حل مجدد جدول، نظم سابق را به ذهنیات او در مورد آن مبحث باز می‌گرداند. هم‌چون مجموعه‌ای از تداعی‌هایی که شبیه یک دسته‌ی گل تزیین شده باشند.

طراحی کاملا حرفه‌ای سی الی پنجاه جدول کودکانه کلمات متقاطع برای هر پایه به نحوی که هر کدام مربوط به یکی از مباحث درسی کتاب‌های مختلف باشند، امکان بسیار مناسبی برای دانش‌آموز در هر دوران است.

چرا شکل جدول‌ها یک‌نواخت است؟

یکی از کارشناسان در مورد شکل یک‌نواخت جدول‌های یادگیری متقاطع تذکر داد و پیشنهاد کرد که شکل جدول‌ها متنوع شود.

به ایشان نیز عرض کردیم، همین مورد اتفاقا یکی از ویژگی‌های مثبت بسیار مهم در این شیوه‌ی یادگیری است.

اولا طراحی جدول‌های متنوع، بسیار بسیار راحت‌تر از جدول‌های یک‌نواخت ۷×۷ برای همه‌ی پایه‌ها، همه‌ی درس‌ها و همه‌ی مباحث است. اگر قرار به تنوع بود که طراحان جدول به راحتی می‌توانستند هر جا که نیاز دارند دو تا به این ردیف و یکی به آن ستون اضافه کنند و شکل‌های غیرمنظم و حتی قشنگی ایجاد کنند. اما این سختی را بر خود هموار کردند که بسیار سخت جست‌وجو کنند که هم به فرم واحد وفادار بمانند و هم برای هر چه حرفه‌ای‌تر شدن جدول، آن را با تعداد خانه‌های سیاه کمتری طراحی کنند.

علاوه بر آن، سعی شده به طور کامل از شیوه‌های مرسوم تسهیل‌کننده‌ی طراحی جدول خودداری شود. مثلا از «پلنگ دم‌بریده!» که بشود «پلن» یا «زرافه‌ی بی‌سر!» که بشود «رافه!»

کسانی که با جدول سروکار و علاقه دارند، خیلی زود می‌توانند طراحی حرفه‌ای جدول‌ها را دریابند.

در ویرایش‌های بعدی برخی از همین جدول‌ها نیز با جدول‌های بهتر و حرفه‌ای‌تر جایگزین می‌شوند.

ثانیا: این شکل واحد که در همه جا یکی است، امکان بسیار مناسبی را برای مقایسه‌ی یادگیری مباحث با هم‌دیگر فراهم می‌کند که در یادگیری آن‌ها تاثیر فراوان دارد.

اما باز هم این‌ها همه‌ی فواید این شش‌ کتاب نیست. به گمان ما مهم‌ترین ویژگی شش‌کتاب‌های یادگیری متقاطع، همان «متقاطع» بودن یادگیری‌ها است.

به این ترتیب می‌توان فصل به فصل کتاب‌های درسی را همراه با این کتاب‌ها پیش رفت. (هم در پیش‌خوانی هر مبحث/ هم در مرور آن)

ساختار محتوایی و تقاطع یادگیری

حتما دیده‌اید که وقتی می‌خواهید شعری را به یاد آورید، یادآوری یکی دو کلمه‌ی آن چه کمک مهمی است و این کار وقتی ثمر بیشتری دارد که شما در به خاطر سپردن آن خط شعر، در ذهن خود برای آن، ساختار محتوایی ایجاد کرده باشید و آن یکی دو کلمه نیز نقش اصلی را در آن ساختار داشته باشند.

اصولا همین ساختار محتوایی است که مرز میان «به خاطر سپردن» چیزی و «حفظ کردن» آن چیز است.

این کار را در مورد چند بیت شعر امتحان کنید و ببینید که در تشکیل ساختار محتوایی، جزییات آن و جای قرار گرفتنشان چه اهمیتی دارد و چگونه این کار باعث می‌شود که شما شعر را حفظ نکنید و به خاطر بسپارید.

در تقاطع دو ساختار

از همین ویژگی برای طراحی روش «یادگیری متقاطع» سود برده‌ایم. وقتی دانش‌آموز در بخش عمودی (از بالا به پایین) روی پاسخ یک سوال فکر می‌کند اگر در قسمت افقی (از راست به چپ) سوالی را پاسخ داده باشد که یکی دو حرفش با این یکی مشترک باشد، حرف‌های نوشته شده به او در یادآوری مطلب کمک می‌کند.

در هر دو حالت، چه دانش‌آموز پس از کمی فکر کردن، پاسخ به یادش بیاید و چه پس از کمی فکر به پاسخ‌نامه‌ی انتهای کتاب مراجعه کند، پاسخ مربوطه را با دوام بیشتر و منطقی‌تری در خاطر می‌سپارد. البته شرطش این است که پیش از مراجعه به پاسخ‌نامه، روی آن مقداری فکر کرده باشد. دقیقا به همین علت است که می‌گوییم پاسخ‌نامه در چنین موردی، جزیی از متن آموزش است و با پاسخ‌نامه‌هایی که در کتاب‌های حل‌المسائلی هست (و مسائل کتاب را حل کرده) تفاوت کیفی دارد.

در آن‌جا حل مسائل کتاب باعث اختلال در فهم و یادگیری مفاهیم مبحث می‌شود اما این‌جا یادگیری، متقاطع است. پاسخ‌نامه یکی از پنج عنصر تشکیل‌دهنده‌ی این روش است که همراه با چهار عنصر دیگر یعنی جدول، شرح جدول، کتاب درسی، ذهن دانش‌آموز، به صورت مجموعه‌ای، سیستم موثری را برای یادگیری مفرح و لذت‌بخش تشکیل می‌دهند.

شما بنویسید:

دو نمونه از کارایی «تقاطع یادگیری» در امور جاری زندگی بنویسید.

 این‌که پاسخ به قسمتی از یک سوال یا مساله، باعث روشن شدن پاسخ مساله‌ی دیگری خواهد شد که به نوعی با آن در ارتباط است.

توسعه توانمندی معلمان

دانش متن‌خوانی (سواد خواندن)

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ارتباطی انسان‌ها در تعامل‌های اجتماعی به سواد خواندن مربوط می‌شود. مثلا در گروه‌های فعال در شبکه‌های مجازی که معمولا شاهد جر و بحث‌های فراوان میان اعضای این یا آن گروه هستیم، به سادگی قابل مشاهده است در موارد بسیار، این مباحثات ناشی از ضعف در سواد خواندن در یکی از طرفین یا هر دو طرف است.

این ضعف به سطح تحصیلان افراد نیز ربط چندانی ندارد. بسیاری هستند که دارای مدارک بالای دانشگاهی هستند و حتی در موضوع‌ها و مباحثات علمی و اجتماعی اطلاعات فراوانی دارند و خیلی از نظراتشان نیز درست است اما در سواد خواندن دچار ضعف و نقصان هستند. آن‌ها با سوادهایی هستند که سواد خواندنشان ضعیف است.

دقت کنید که سواد خواندن با روخوانی ساده متفاوت است.

سواد خواندن، از جنس درک و ارزیابی و استنتاج و تفسیر است.

مثال در مورد بزرگسالان:

یک نفر کاغذی را به نفر دوم نشان می‌دهد و می‌گوید بخوان تا چیزی بپرسم. او نیز می‌خواند. آن‌گاه نفر اول می‌پرسد: «آیا به نظر تو در این مزایده شرکت کنم؟»

گاهی نفر دوم در پاسخ می‌ماند و آن برگه (که اطلاعات مزایده بوده) را دوباره می‌گیرد و این بار با دقت و توجه بیشتر می‌خواند.

چرا او در بار اول نتوانست به سوال نفر اول پاسخ دهد؟

زیرا او در بار اول، آن برگه را به درستی نخوانده بود.

تکرار این رویه منجر به تثبیت ضعف در سواد خواندن می‌شود.

سواد خواندن یعنی وقتی متن را می‌خوانیم، همه‌ی قسمت‌های آن را درک کنیم. بتوانیم ارتباط میان قسمت‌های مختلف را کشف کنیم (استنتاج). بتوانیم هر قسمت را توضیح دهیم و احیانا معانی نهفته را آشکار کنیم (تفسیر)، این که باید بتوانیم نظر خود را در آن باره ابراز کنیم (ارزیابی) و سایر توانمندی‌هایی که با مطالعه‌ی دقیق به دست می‌آیند. به شرط آن‌که

مثال در مورد دانش‌آموزان:

 یک باور غلط وجود دارد که دانش‌آموزان ایرانی در درس ریاضی ضعیف هستند. در حالی که درست‌تر آن چنین است: دانش‌آموزان در سواد خواندن ضعف دارند.

یک دانش‌آموز کلاس چهارم را در نظر بگیرید. مادرش او را به مغازه‌ی سر کوچه می‌فرستد تا سه قلم کالا بخرد و کارت عابر بانک را نیز به او می‌دهد و بعد از گفتن قیمت‌ها به او،  اضافه می‌کند که در کارت فقط فلان مبلغ است و می‌توانی از بقیه‌اش برای خودت هم چیزی بخری.

اکثر دانش‌آموزانی که این‌گونه برای خرید فرستاده می‌شوند، در همان طول مسیر می‌فهمند که پس از انتخاب جنس‌ها، با بقیه‌ی پول چه چیزی می‌توانند بخرند. این کار را  دقیقا با جمع زدن قیمت‌ها (در ذهن) و کم کردن آن عدد از موجودی کارت، می توانند بفهمند. معمولا هم درست عمل می‌کنند. اما اگر پس از بازگشت به خانه پدرش همان مفروضات را روی کاغذ بنویسد و به او ارائه دهد که حل کند، مدتی بر و بر نگاه می‌کند یا با کندی و به سختی شروع به حل آن می‌کند و در بسیاری مواقع به پاسخ درست نمی‌رسد.

چنین تجربه‌هایی (که قابل انجام است)، کاملا نشان می‌دهد که بیشتر دانش‌آموزانی که نمی‌توانند و در حل مساله دچار ضعف هستند، دلیل آن ضعف نه در درک ریاضی که در ضعف  سواد خواندن آن‌هاست. کتاب‌های سواد خواندن می‌توانند این مشکل را حل یا به رفع آن کمک کنند.

چگونگی تولید این کتاب‌ها

در این شش کتاب، داستان‌هایی از منابع اصلی ادبیات ایرانی انتخاب شده است. برای پایه‌های اول و دوم از داستان‌های کلیله و دمنه، برای پایه‌های سوم و چهارم از کلیات سعدی و برای پایه‌های پنجم و ششم از داستان مثنوی مولانا استفاده کرده‌ایم.

روی این داستان‌ها چند مرحله کار انجام شده است. ابتدا انتخاب آن‌ها بر اساس موضوع‌های مباحث درسی در هر پایه‌ی درسی بوده است. یعنی موضوع هر داستان به نحوی با مبحث مورد نظر ارتباط دارد.

سپس داستان‌ها را ویرایش تطبیقی کرده‌ایم. یعنی برای بازنویسی آن از واژه‌ها و تعابیری بهره برده‌ایم که در کتاب‌های درسی آن پایه‌ی درسی (یا پایه‌های قبل) آمده است و برای خواندن آن‌ها مشکلی ندارد.

در مرحله‌ی بعد داستان‌ها بر اساس حیطه‌های شناختی بلوم لایه‌بندی می‌شوند و در آخرین مرحله چند سوال درباره‌ی این داستان از دانش‌آموز پرسیده می‌شود. این سوال‌ها به نحوی طراحی شده‌اند که هر کدام از آن‌ها یکی از حیطه‌های بلوم (درک، استنتاج، تفسیر و ارزیابی) را پوشش می‌دهند. به سایر حیطه‌های شناختی در این مرحله کاری نداریم.

روشی که برای ارتقای سواد خواندن دانش‌آموزان و افزایش دانش متن‌خوانی آنان به کار برده‌ایم، همان روشی است که هر پنج سال یک بار بر مبنای آن آزمون پرلز از دانش‌آموزان چهارم دبستان در سراسر جهان به عمل می‌آید.

متاسفانه در آزمون‌های گذشته، دانش‌آموزان ایران از نظر سواد خواندن رتبه‌ی مناسبی نیاورده‌اند. امیدواریم در آینده چنین نباشد.

نحوه‌ی کار با این کتاب‌ها

زمان‌بندی کار با این کتاب‌ها باید مطابق با پیشرفت تدریس هر کتاب باشد. مثلا هنگامی که فصل سوم کتاب درسی علوم آموزش داده می‌شود، باید داستانی کار شود که به آن مبحث ااختصاص داده شده است.

دانش‌آموز باید آن داستان را به دقت بخواند و سپس به سوال‌هایی که در بخش دوم آمده است به طور کتبی پاسخ دهد.

اگر این کار در کلاس انجام می‌شود بهتر است شما فقط به سوال‌هایی پاسخ دهید که در مورد معانی این یا آن کلمه است. به سوالات محتوایی درباره‌ی متن داستان پاسخ ندهید و به او توصیه کنید که خودش سعی کند به برداشتی برسد (که ممکن است منحصر به خودش باشد). اما پس از تکمیل سوال‌ها توسط دانش‌آموزان، چنان‌چه هر کدامشان سوالی داشت به هر ترتیبی که صلاح می‌دانید پاسخ دهید. اما بهتر است پاسخ به هر کس فقط به خود او و به سوال او باشد.

دقت کنید و این امر بسیار مهم است که به هیچ وجه این داستان‌ها با صدای بلند و برای بقیه خوانده نشود و هر کس خودش باید داستان را بخواند. حتی بعد از پاسخ به سوال‌ها نیز این کار را نکنید. چون برخی از دانش‌آموزان ممکن است بخواهند دوباره آن داستان را بخوانند.

بعد از آن‌که بچه‌ها سوال‌ها را پاسخ دادند، شما که در طول این کار در میان بچه‌ها چرخیده و پاسخ‌ها را دیده‌اید، یکی یکی و خیلی سریع دفترچه‌هایشان را بگیرید و از هر کدام یک پاسخ را بخوانید (یا بگویید خودش بخواند). دقت کنید که فقط پاسخ‌هایی را انتخاب کنید که از نظر شما پاسخ‌های خوبی هستند و می‌توانید با حرارت واقعی (نه ظاهری) او را تشویق کنید.

دقت کنید که هدف از خواندن این متن‌ها، پیام‌های اخلاقی و محتوایی

آن‌ها نیست (اگر هر کسی پیامی هم گرفت، گرفته است) فقط و فقط منظور این است که دانش‌آموز سعی کند که حرف نویسنده‌ را بفهمد.

دقت کنید که اصلا نباید در مواردی که کسی، حرف نویسنده را درست نفهمیده، او را مستقیما تصحیح کنیم. اگر خواستید می‌توانید در هنگام پاسخ دیگر به شخص دیگر به طور غیرمستقیم اشاره کنید ولی بهتر است بگذارید هر کس برداشت خود را داشته باشد. در درجه‌ی اول این فرض را در نظر بگیرید که ممکن است خود شما اشتباه کرده باشید و آن دانش‌آموز بهتر قضیه را گرفته باشد. هر یک از سوال‌ها برای این است که شما بفهمید که هر کس در  کدام مرحله اشکال دارد

اما این نتایج فقط برای شماست و نباید سعی کنید مستقیما اشکال هر کس را رفع کنید. این کار را بعدا و با ارائه‌ی متن‌های دیگر و با توصیه‌ی مطالعه‌ی هر چه بیشتر (به او) انجام دهید.

از مطالب سواد خواندن هم به عنوان پیش‌خوانی برای مبحث درسی (قبل از شروع تدریس) و هم به عنوان همراه تدریس می‌توانید استفاده کنید.

شما بنویسید:

 آیا دانش‌آموزان ایران در درک ریاضی ضعیف هستند؟ چرا؟

توسعه توانمندی معلمان

نحوه‌ی کار با شش‌کتاب‌ها – کاربردی‌کردن برای همه‌ی مباحث درسی

دانش‌آموزان اگر ندانند آن چه در مدرسه می‌خوانند چه کاربردهایی در زندگی‌شان دارد  و اگر ندانند با این مباحث درسی، چه کارها می‌شود کرد، هیچ گاه به عمق این مباحث را نمی‌یابند و به درک عمیق و لذت‌بخش از آن مباحث نمی‌رسند.

بنابراین ما باید آنان را با کاربردهای مختلف هر مبحث در زندگی آشنا کنیم. ما باید کمک کنیم تا آنان از آموختن همه‌ی مباحث لذت ببرند و به درکی عمیق از همه‌ی مفاهیم درسی برسند.

‌شش کتاب‌ها در این مسیر ابزار و یاور شما هستند.

شش‌کتاب‌ها عصاره و مفهوم اصلی آموزش درس‌های مختلف هستند.

این کتاب‌ها دو ویژگی بسیار مهم دارند.

اولا ابزار مناسبی هستند برای کاربردی کردن همه‌ی مباحث درسی که در کارگاه سوم به تفصیل بیان شد.

شش کتاب ها با موضوع‌های گوناگونی که دارند، می‌توانند همه‌ی مباحث درسی را به زندگی واقعی ربط دهند تا ماندگارترین تاثیر را در ذهن دانش‌آموزان بر جای بگذارند.

ثانیا شش‌کتاب‌ها دقیقا بر مبنای نیازهای مشخص دانش‌آموزانِ مشخص (یعنی برای هرپایه به‌طور جداگانه) طراحی و تولید شده‌اند و می‌شوند.

مهم‌ترین نیاز آموزشی دانش‌آموزان درک همه‌ی مباحث درسی است. اما نیازهای دیگری هم در زندگی برای هر دانش‌آموز در هرپایه‌ای که هست،  وجود دارد. شش‌کتاب‌ها این دو دسته نیازها را به هم مربوط می‌کند و این کار را پایه به پایه انجام داده‌ایم. یعنی در هر موضوع (مثلا فلسفه یا محیط‌زیست یا …) شش کتاب برای شش پایه‌ی اول تا ششم دبستان.

یعنی در هر موضوع، دانش‌آموزان هر پایه‌ی درسی، کتاب ویژه‌ی خودشان را دارند.

با شش‌کتاب‌های سه موضوع، یعنی موضوع‌های

دانش متن‌خوانی/ یادگیری متقاطع/ فلسفیدن

 در همین کارگاه (جزوه‌های ۳۳ تا ۳۵) آشنا می‌شوید.

ساختار شش‌کتاب‌ها

۱٫ هر شش‌کتاب به یک موضوع خاص مربوط است. مثلا آشنایی با مفاهیم و وجوه اصلی «گردشگری» در شش کتاب گردشگری که هر کدام به یکی از پایه‌های درسی اختصاص دارد.

۲٫ در هر پایه‌ی درسی، در سه درس اصلی، حدود سی مبحث مختلف تدریس می‌شود. بین دوازده تا چهارده مبحث علوم و در درس‌های ریاضی و فاریس نیز هر کدام هفت یا هشت مبحث.

۳٫ در ارتباط با هر یک از این سی مبحث، بخشی از مطالب آن موضوع (مثلا گردشگری) به نحوی انتخاب و کار شده که هم جنس و مشابه محتوای آن مبحث درسی باشد. یعنی در همان موضوع.

نحوه‌ی کار با این کتاب‌ها

با ساختاری که شش‌کتاب‌ها دارند و در بالا معرفی شد، بهترین زمان با هر یک از شش‌ها، هنگامی است که با هر مبحث درسی در یکی از سه درس ریاضی، فارسی و علوم سر و کار داریم.

به هر مبحث که می‌رسیم، مطلبی از آن موضوع را مطالعه می‌کنیم که موضوعش همان موضوع  همان مبحث درسی است.

همان‌طور که گفته شد، هر یک از شش‌کتاب‌ها به یک موضوع اختصاص دارد و شامل حدود سی مطلب است.

مثلا وقتی در حال یادگیری فصل سوم از کتاب علوم هستیم باید همان موضوع را در بخش علوم آن کتاب بخوانیم.

در مورد مباحث کتاب‌های ریاضی و فارسی نیز همین‌گونه است.

یعنی وقتی به بحث ضرب دو رقم در دو رقم در ریاضی می‌رسیم، به کتاب یادگیری متقاطع پایه‌ی خودمان مراجعه می‌کنیم و جدول کودکانه کلمات متقاطع مبحث مربوط به ضرب دو رقم در دو رقم را می‌یابیم و آن را حل می‌کنیم.

مفاهیم و کلمات مربوط به آن بحث ضرب، در شرح آن جدول و در پاسخ‌های آن که در جدول وارد می‌شود، آمده است.

به این ترتیب با حل یک جدول که وقت زیادی هم نمی‌گیرد و بسیار هم مفرح است، این مفاهیم و کلمات در ذهن دانش‌آموزان تثبیت می‌شوند.

در واقع دانش‌آموز با این کار، هم با آن موضوع آشنا می‌شود و هم به آن مبحث درسی از جانبی دیگر می‌نگرد.

انواع شش‌کتاب‌ها

تاکنون سه مجموعه‌ی شش‌کتابی منتشر شده و چند مجموعه نیز در حال چاپ است.

* سواد خواندن: همان‌طور که در جزوه‌ی ۳۳  آمده است هر قسمت از این کتاب‌ها که مربوط به یک مبحث درسی است، از دو بخش مجزا تشکیل شده است. ابتدا متن داستان است که از یک منبع اصیل ادبی اقتباس و ویرایش تطبیقی شده است. نحوه‌ی کار با این کتاب‌ها در جزوه‌ی مربوطه به دانش متن‌خوانی آمده است.

* یادگیری متقاطع: ساختار کتاب‌های یادگیری متقاطع در جزوه‌ی چهارم همین گروه آمده است. به ازای هر مبحث یک جدول کودکانه ۷ × ۷ کلمات متقاطع طراحی شده است.

توضیح زیادی برای این کتاب‌ها (علاوه بر آن‌ها) لازم نیست و همان‌طور که توضیح داده‌ایم هم به عنوان پیش‌خوانی و هم به عنوان مرور کاربرد دارد.

* فلسفیدن: در مورد این کتاب‌ها نیز در جزوه‌ی پنجم به اندازه‌ی کافی توضیح داده شده است.

تاکید می‌کنیم که هدف اصلی به چالش کشیدن مباحث درسی است و دقت کنید که همه‌ی پاسخ‌های دانش‌آموزان می‌تواند (و بهتر است) به عنوان پاسخ صحیح ارزیابی شود.

هدف همان است که هر موضوع از جوانب دیگر نیز نگریسته شود.

زمان‌بندی کار با شش‌کتاب‌ها

کار با شش‌کتاب‌ها باید با توجه به زمان‌بندی تدریس خود کتاب‌های درسی انجام شده به طور تقریبی چنین می‌شود و در هشت مرحله (که هر کدام حدودا در یک ماه از سال می‌شود)

۱٫ فارسی (فصل۱)/ علوم (فصل۱)/ ریاضی (فصل۱)/ علوم (فصل۲)

۲٫ فارسی (فصل۲)/ علوم (فصل۳)/ ریاضی (فصل۲)/ علوم (فصل۴)

۳٫ فارسی (فصل۳)/ علوم (فصل۵)/ ریاضی (فصل۳)/ علوم (فصل۶)

۴٫ فارسی (فصل۴)/ علوم (فصل۷)/ ریاضی (فصل۴)/ علوم (فصل۸)

۵٫ فارسی (فصل۵)/ علوم (فصل۹)/ ریاضی (فصل۵)/ علوم (فصل۱۰)

۶٫ فارسی (فصل۶)/ علوم (فصل۱۱)/ ریاضی (فصل۶)/ علوم (فصل۱۲)

۷٫ فارسی (فصل۷)/ علوم (فصل۱۳)/ ریاضی (فصل۷)/ علوم (فصل۱۴)

شما بنویسید:

آیا می‌توانید یک مبحث درسی را مثال بزنید که محتوای آن به زندگی ربط نداشته باشد و ما نتوانیم با موضوع‌های دیگر (طبق فرمولی که شش‌کتاب‌ها بر طبق آن تولید شده‌اند) سراغ آن برویم و برای دانش‌آموزان حلاجی‌اش کنیم؟

توسعه توانمندی معلمان

برخورد نو با آموزش ریاضی

تقریبا همه‌ی دست‌اندرکاران آموزش، با آن‌که بر اهمیت درس‌های فارسی، علوم و سایر درس‌ها تاکید دارند (برخی به فارسی نظر دارند، برخی علوم و تعدادی نیز درس‌های دیگر را بسیار مهم می‌دانند) اما همه‌ی آن‌ها ریاضی را درسی می‌دانند که باید بیشترین توجه را به یادگیری آن داشت. در میان خانواده‌های ایرانی، اکثر نمره‌ی ریاضی را مهم‌تر از سایر نمرات تلقی می‌کنند.

مثلا تعداد خانواده‌هایی که برای درسی ریاضی فرزندانشان از کلاس‌های خصوصی استفاده می‌کنند چند برابر بیشتر از همین روش برای درس‌های دیگر است. چرا چنین است؟

خواندن متن

این فضاسازی و «توجه بیشتر به درس ریاضی» در اکثر خانواده‌ها نه به دلیل اهمیتی‌ست که ریاضیات در پیشبرد علوم و تحولات مهم صنعتی دارد، بلکه فقط به یک باور غلط اما بسیار رایج اتکا دارد که گمان می‌کنند دانش‌آموزان ایرانی در یادگیری ریاضی ضعف عمده دارند.

چنین باوری کاملا غلط است.

چه در میان دانش آموزان مدارس مشهور (در مناطق مرفه برخی شهرها) و چه در عموم مدارس و حتی در مدارس دورافتاده‌ی روستایی، چنین قضاوتی اشتباه است.

دانش‌آموزان ایرانی در درس ریاضی ضعیف نیستند. بلکه حتی نسبت به درس‌های دیگر بسیار هم در این درس، وضعیت مناسبی دارند. مثالی که در جزوه‌ی دانش متن‌خوانی آورده‌ایم (که در کارگاه چهارم خواهید خواند) نشان می‌دهد که ضعف دانش‌آموزان در درس ریاضی نه به دلیل ضعف در فهم مفاهیم ریاضی که به دلیل ضعف در سواد خواندن است و اگر برنامه‌های پیشنهادی در جزوه‌ی «دانش‌ متن‌خوانی» اجرا شود، سواد خواندن آن‌ها ارتقا می‌یابد و متعاقبا و خیلی زود، سطح درک مطالب در درس‌های ریاضی و علوم نیز بسیار بیشتر خواهد شد.

بنابراین گام نخست در آموزش ریاضی، افزایش سواد خواندن دانش‌آموزان است. آنان باید بتوانند مساله را به درستی بخوانند تا بتوانند داده‌ها را بررسی کنند و به حل مساله بپردازند.

لذت از کشف

یادگیری هر درسی و به طور کلی یادگیری هر علمی وقتی کامل و ماندگار می‌شود که یادگیرنده هنگام یاد گرفتن از یادگیری‌اش لذت برده باشد.

لذت بردن در ریاضی چگونه است؟

زنده‌یاد مریم میرزاخانی، نخستین ایرانی که بزرگ‌ترین جایزه‌ی ریاضی جهان را از آن خود کرد، در عمر کوتاه و بسیار پربار خود، اوج و قله‌ی ریاضی معاصر را درنوردید. او در پاسخ به دلیل موفقیتش، علاقه‌ی مفرط به ریاضی را نخستین (و تنها) دلیل می‌داند.

میرزاخانی اما بسیار جالب، کیفیت این لذت بردن را شرح می‌دهد.

او پاسخ می‌دهد هنگامی که پس از مدتی فکر روی یک مساله‌ و سوال ریاضی ناگهان، نکته‌ی آن را و سپس راه حل را می‌یابد، بی اختیار می‌گوید: «آها». و سپس توضیح می‌دهد که این احساس، با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست (نقل به مضمون)

لذت از کشف راه‌حل مساله‌ی ریاضی همان‌گونه است که جانِ مریم ‌گفت. هر چند این نوع لذت، فقط در ریاضی نیست که احساسمی‌شود. در هر علمی، در هر پژوهشی و در هر جست‌وجویی، کشف آن‌چه به دنبال آن بوده‌ایم چنین لذت بی‌پایانی را نصیب انسان می‌کند. اما آن‌چه لذت کشف در ریاضی را در جایگاهی رفیع‌تر از کشف در هر علم و جست‌وجویی می‌کند، این است که همه‌ی مراحل جست‌وجو و وقوع آن لحظه‌ی فرخنده‌ی «کشف»، فقط در ذهن خود انسان می‌گذرد. فارغ از همه‌ی هستی‌ و جهان و دیگران. خودت هستی و خودت و می‌دانی اصلا نمی‌توانی چنین لذتی را برای دیگران شرح دهی.

الگو یا استثنا؟

مریم میرزاخانی نه یک استثنا بود و نه حتی باید یک الگو باشد. (همان‌طور که پدرش در مراسم بزرگداشت او با تاکید فراوان بیان کرد) او مریم میرزاخانی بود و هر کس دیگر را نیز باید با خودش سنجید.

اما آن‌چه در باب «آها» گفت، راهنمای بسیار خوبی برای راه بردن به درون قلعه‌ی جذاب و بسیار سرگرم‌کننده‌ی ریاضی است.

بنابراین آموزش ریاضی را باید از شیوه‌های سنتی و مبتنی به حفظیات و انجام تمرین‌های خشک و کلیشه‌ای دور کرد و به همان سمتی برد که تعداد قابل توجهی از دانش‌آموزان به مسیر سبزه‌زار و مفرح «کشف» قدم بگذارند.

یادگیری تلفیقی

در جزوه‌ی دوم از کارگاه سوم (تئوری‌ها) درباره‌ی ساختار الگوی آموزشی دبستانک توضیح داده‌ایم و در این‌جا تکرار نمی‌کنیم. فقط بر این نکته پای می‌فشاریم که تلاش کرده‌ایم هر راه ممکن (و جذاب) را برای ورود دانش‌آموزان به آن قلعه مهیا کنیم. آن‌ها از هر راهی که درون قلعه بیایند (و معمولا از چند راه، هم‌زمان وارد می‌شوند) اتفاق فرخنده‌ای‌ست و پس از ورود به قلعه‌ی ریاضی، آنان لذت بردن از کشف را خواهند چشید.

شما می‌توانید این امکان را در اختیارشان قرار دهید.

اگر این جزوه را با دقت مطالعه کنید و به ویژه اگر باور کنید که همه «پاسخ»‌ها می‌تواند به نوعی درست باشد و نباید روی هیچ پاسخی حتی واقعا درست، بیش از حد تاکید کرد.

درست‌ترین پاسخ به هر سوال یا مساله،

همان سی چهل ثانیه فکری‌ست که روی آن مساله یا سوال می‌کنند.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

آیا تقویت مهارت «خواندن متن‌ها» در دانش‌آموزان، با «تقویت ریاضی» رابطه‌ دارد؟ و این رابطه بین متن خوانی و درک مفاهیم ریاضی، چگونه می‌تواند به درک بهتر آن‌ها از درس ریاضی منجر شود؟ یک مثال در این مورد بزنید.

توسعه توانمندی معلمان

برای بهتر نوشتن

یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که آموزگاران دبستان با آن روبه‌رو هستند و می‌تواند در همه‌ی کارهای آنان تاثیر منفی یا (در صورت موفقیت دو برابر آن) تاثیر مثبت بر همه‌ی کارهایشان داشته باشد، ضعف دانش‌آموزان در خواندن و نوشتن است. این مشکل در همه‌ی مناطق ایران و حتی در استان تهران نیز وجود دارد اما معلمان در مناطقی که دانش‌آموزان با دو زبان مختلف روبه‌رو هستند (زبان مادری + زبان فارسی)، در آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی با مشکل بزرگ‌تری روبه‌رو هستند.

تداخل معانی مفاهیم و شکل کلمه‌های مختلف در دو زبان، باعث گیج شدن دانش‌آموزان می‌شود. بستگی به شیوه‌هایی که آموزگار می‌تواند داشته باشد، این گیجی و تداخل مفاهیم می‌تواند کم‌رنگ شود یا از بین برود و دانش آموز بتواند بر مفاهیم هر دو زبان در حیطه‌ی کلماتی که با آن‌ها سر و کار دارد مسلط شود و نیز می‌تواند هر دم ابهام بیشتری در ذهن او بگستراند تا جایی که یادگیری را رها کند.

یکی از هدف‌های ما باید این باشد که از رویکردهای منجر به نوع دوم هر چه بیشتر فاصله بگیریم و رویکردهای منجر به نوع اول بر تعامل ما و دانش‌آموزان حاکم باشد.

بدیهی است که ضعف در نوشتن به ضعف در خواندن برمی‌گردد. در این‌جا بیشتر به نوشتن می‌پردازیم و به ضعف در خواندن (و به تاکیدهای ویژه‌ برای مناطق دو زبانه در جزوه‌ی دانش متن‌خوانی در کارگاه چهارم بیشتر پرداخته‌ایم).

لزومی ندارد که حتما آن جزوه را زودتر خوانده باشید. در واقع هر کدام (این جزوه یا آن یکی) را زودتر بخوانید تفاوتی ندارد. اما به خاطر داشته باشید که کار شما برای رفع ضعف سواد خواندن در دانش‌آموزان و کار شما برای افزایش توانایی نوشتن آنان، باید هم‌زمان و به طور موازی پیش رود.

رویکرد کلی

همان‌طور که در همان جزوه هم به طور خلاصه‌تر (و با تکرار برخی مطالب این جزوه) آمده است، یادگیری زبان با دو رویکرد کلی تاکنون انجام شده و می‌شود.

الف. شروع یادگیری از حروف، بعد کلمه، بعد جملات و در نهایت مجموعه‌ای از جملات.

ب. شروع از درک کلی پاراگراف، سپس شناسایی و خواندن جمله‌ها، بعد آشنایی با کلمه‌ها و سپس آشنایی با صداها و حروف و …

روش الف، روشی سنتی است که برای کامل شدن نیاز به تکرار و گذشت زمان در مراحل اولیه یعنی حروف و صداها دارد. اما در نهایت کارایی و ماندگاری‌اش در مورد عموم دانش‌‌آموزان بسیار پایین‌تر از روش دوم است.

روش ب، روشی علمی و صحیح است که البته باز هم به تکرار در مراحل اولیه متکی است، منتهی این بار مراحل اولیه شامل درک کلی یک پاراگراف و درک و خواندن جمله‌هاست و هم‌زمان به تدریج با شکل کلمه‌ها نیز آشنا می‌شود.

بدیهی است که شما در آموزشی رسمی و برای اول دبستان باید از روش و برنامه‌ی رسمی آموزش و پرورش تبعیت کنید که ترکیبی از دو روش فوق است.

 اما در مورد کار برای رفع ضعف نوشتن و خواندن در مورد دانش‌آموزان پایه‌های دوم تا ششم، می‌توانید هر چه نزدیک‌تر به روش ب کار کنید.

تفاوت اصلی دو روش

تفاوت اصلی دو روش در نوع نگاه به سیر یادگیری است.

روش سنتی، متکی بر استقراست (از جز، به کل رسیدن)

روش جدید متکی بر قیاس است (از کل به جز، رسیدن)

همان‌طور که می‌دانید روش صحیح و علمی، نگاهی‌ است که بر پایه‌ی قیاس بنا شده باشد و روش استقرایی، نگاهی غیرعلمی به جهان و موضوع است. در مورد خواندن و نوشتن، این تفاوت را به عینه می‌توان مشاهده کرد.

هنگامی که دانش‌‌آموز شروع به یادگیری صداها و حروف می‌کند و می‌خواهد یاد بگیرد که این الف است و آن ب و دیگری … الی آخر، او در مراحل نخست و تا مدت طولانی با شکل‌هایی مواجه است که در دور و برش و اصولا در جهان وجود عینی و مستقل ندارند و مفاهیمی مجرد و ذهنی هستند. همین نکته یادگیری‌شان را با دشواری روبه‌رو می‌کند و هر چه هم مدام تکرار می‌کنند که این «الف» است (اگر چه خواندن و نوشتن آن را یاد می‌گیرند) باز هم آن «الف» برایشان مجسم و عینی نمی‌شود که نمی‌شود.

اما در روش دوم آن‌ها در مراحل اول با چیزهایی روبه‌رو می‌شوند که پیش از دوران مدرسه نیز آن‌ها را می‌شناختند. حالا فقط شکل نوشتن نام آن‌ها را یاد می‌گیرند.

حال ببینیم شما چگونه و با طی چه مراحلی می‌توانید با ضعف دانش‌آموزانی مقابله کنید که تا پایه‌های بالاتر آمده‌اند اما هنوز در خواندن و نوشتن برخی کلمات ساده نیز ناتوانند.

این یادآوری هم ضروری است که در هر حال و در همه‌ی موارد، تجربه‌ی شخصی خودتان می‌تواند کمک مهمی به شما بکند. به شرط آن‌که بخش‌هایی را که با آموزش‌های نوین مغایرت دارند، بتوانید کنار بگذارید.

مراحل متوالی آموزش نوشتن

الف. از جمله‌های ساده شروع کنید.

بدیهی است که برای چنان دانش‌آموزانی و با توجه به سایر موارد، نمی‌توانید از پاراگراف شروع کنید. به همان دلیل نیز که قبلا نوشته شد، نباید از حروف شروع کنید.

ب. یک کار عینی را به نمایش بگذارید.

توسط خود دانش‌آموزان و با استفاده از مقداری وسایل ساده یک کار عینی را به نمایش بگذارید. به نحوی که توضیح انجام آن کار با یک جمله‌ی ساده میسر باشد. جمله‌ای که دانش‌آموزان با دیدن آن کار باید بیان کنند.

بدیهی است که برای دانش‌آموزان دوم به بالا، محدود به استفاده از کلماتی نیستید که حروفش را خوانده باشند. چون این دانش‌آموزان همه‌ی حروف را خوانده‌اند، فقط یاد نگرفته‌اند!

فقط آن‌چه بر آن مجددا تاکید می‌کنیم، ساده بودن جملات و کلمات آن‌هاست.

پیشنهاد ما در این مرحله استفاده از یک پارچ پر از آب و چند لیوان همراه با چند تصویر است که درباره‌اش توضیح می‌دهیم.

در نخستین مرحله، آن کاری که می‌خواهید انجام دهید، می‌توان ریختن آب در یک لیوان باشد. جمله هم می‌تواند چنین باشد.

«آب را در لیوان ریختم.»

پ. برای تفهیم کامل جمله می‌توانید از زبان مادری‌شان کمک بگیرید. البته معمولا دانش‌آموزان پایه‌های بالاتر در حرف زدن به زبان فارسی مشکلی ندارند.

جمله‌ی بالا را توسط یکی از بچه‌ها و با راهنمایی و تصحیح سایرین بالا و منتهی‌الیه سمت راست تخته سیاه (یا وایت‌برد) بنویسید.

ت. دو یا چند عکس دیگر را به ترتیبی قبلا انتخاب کنید و حالا یکی یکی نشان دهید که محتوای آن‌ها به چنین جمله‌هایی (یا مشابه آن‌ها منجر شود.)

– رود آب دارد.  – او آب می‌خورد.

و سایر جمله‌هایی که کلمه‌ی آب داشته باشد. همه‌ی این جمله‌‌ی این جمله‌ها را زیر هم بنویسید (همان دانش‌آموز) و دور کلمه‌ی آب خط بکشید.

همان‌طور که می‌بینید، جمله‌های ساده‌ای انتخاب کرده‌ایم که در آن‌ها کلمه‌ی آب هست. هدف آشنایی با نوشتن همین کلمه است.

وقتی یک دانش‌آموز دارد هر جمله را پای تخته می‌نویسد، سایرین آن جمله را در دفترشان بنویسیند.

ث. همان کارهای مرحله‌ی ت را برای کلمه‌ی دیگری تکرار کنید.

ج. همان کارها را برای چهار یا پنج کلمه در هر روز تکرار کنید. مجموعه‌ی این تمرین‌های نوشتن حدود سی الی چهل دقیقه در روز وقت می‌گیرد و هر روز دانش‌آموزان با چند جمله‌ی ساده آشنا می‌شوند و کلمات معینی را تکرار می‌کنند.

این تمرینات می‌تواند در هر روز یک زنگ در هر ساعت را اشغال کند. در سایر زنگ‌ها به دروس دیگر برسید و آن‌ها را جلو ببرید. یک ساعت در روز برای تمرین نوشتن مناسب است و می‌توانید در دو الی سه ماه آن‌ها را حسابی راه بیندازید.

دقت کنید که آنان در سال‌های گذشته آشنایی مختصری با همه‌ی این جمله‌ها و کلمه‌ها داشته‌اند و چیزهایی در ذهنشان مانده است (اگر چه آن طور یاد نگرفته‌ بودند که از آن استفاده کنند) و این بار سریع‌تر یاد می‌گیرند.

چ. بعد از دو سه ماه که تقریبا راه افتادند و می‌توانستند به راحتی یا با کمی تلاش، جمله‌ها را بنویسند، یک بار به طور کامل از اول تا آخر، همه‌ی حروف الفبا را کار کنید و آن‌ها از هر کدام دو سه خط بنویسند و با صدای بلند بخوانند. این کار آن‌ها را به خنده می‌اندازد که به کلاس اول برگشته‌اند اما می‌توانید برای هر یک از حروف و صداها، شعرهایی بامزه را پیدا کنید که آن نشانه (صدا) در آن چند بار تکرار شده باشد. خواندن دسته‌جمعی و نوشتن یکی دو خط شعر که کاری مفرح است، ماندگاری یادگیری را بیشتر می‌کند (برای این مرحله می‌توانید از شعرهای کتاب‌های پیش آوایی ۱ و ۲/ نشر دبستانک استفاده کنید.)

ح. از این پس بنا به ابتکار خودتان می‌توانید تمرین‌های کوتاهی به آن‌ها بدهید که در هر روز حداقل یک پاراگراف از خودشان بنویسند و به شما نشان دهند. هر چیزی می‌تواند باشد. یک نامه/ یک خاطره/ …

اگر شما بتوانید این برنامه را در کلاس خود پیش ببرید، کاری بسیار بزرگ برای سرزمین‌تان انجام داده‌اید.

درباره‌ی ارزش این کار بعدا دوباره بحث می‌کنیم.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

چند مثال ساده بنویسید که در آن کلمه‌ی «خرما» به کار رفته باشد و بتوان آن‌ها را پشت سر هم نشان داد و جمله‌ی مربوط به هر کدام را از ساده به دشوار روی تخته سیاه نوشت.

توسعه توانمندی معلمان

یادگیری خلاق

وقتی می‌گوییم یادگیری خلاق، توجه‌ ما ابتدا به طرف «خلاق» می‌رود. چون گمان می‌کنیم معنای یادگیری واضح و معلوم.

در حالی که اصل مطلب در همان یادگیری‌ست  و ابتدا باید ببینیم خود یادگیری واقعا چیست؟ اما بگذارید اول به خلاق بپردازیم.

وقتی به معنای خلاق توجه می‌کنیم، یاد خلق کردن می‌افتیم:

«خلاق کسی است که چیزی را خلق می‌کند.»

اما در جریان یادگیری چه چیزی خلق می‌شود؟

در اکثر منابع درباره‌ی یادگیری خلاق با این تعریف مواجه می‌شویم:

«یادگیری خلاق عبارت است از توانایی یادگیری بیشترین مطالب در کمترین زمان، به خاطر سپاری همیشگی و به خاطرآوری راحت و کامل مطالب، همراه با خلاقیت»

آیا این تعریف، واقعا درست است؟

ما می‌دانیم که تکیه‌ی آموزش‌های نوین بر پرسشگری است، باید بتوانیم روحیه‌ی پرسشگری را به دانش‌آموزان آموزش دهیم.

بنابراین لازم است ابتدا خودمان این روحیه را داشته باشیم و با تعاریفی که برخورد می‌کنیم، زیر و بالایش را بررسی و راست‌آزمایی کنیم.

در این‌جا سعی می‌کنیم مکانیزم این تعریف را باز کنیم. تعریفی که  ایستاست. یعنی  ساکن است و پویایی ندارد.

هم‌چنین در این تعریف،  به کمیت توجه شده نه به کیفیت یادگیری.

* بیشترین مطالب؟ در کمترین زمان؟

آیا دانستن و فهم سطحی مطالبِ بیشتر، یک ارزش است؟

مسلما نه. ما باید کیفیت و عمق درک را در نظر بگیریم.

* تاکید روی به‌خاطرسپاری نقطه‌ی ضعف دیگر این تعریف است.

(به جای تاکید روی کاربردی کردن دانسته‌ها)

* به‌خاطرسپاری چه چیزهایی؟

همان چیزهایی که درک سطحی از آن‌ها داشته‌ایم؟

یا این‌که طوری مطالب را بفهمیم و در زندگی به کار ببریم که خود به خود در ذهنمان ماندگار شود و نیازی به صرف نیرو و ذهن برای به خاطرسپاری نباشد.

* «به خاطرآوری راحت مطالب» نیز به دلیل دو نکته‌ی بالا بی‌فایده می‌شود. وقتی چیزی را عمیقا درک کنیم و آن را در زندگی و کار استفاده کنیم. نیازی به یادآوری خاص در لحظات فراخوانی نیست.

* از همه جالب‌تر آن عبارت «همراه با خلاقیت» در چنان تعریفی است! که با آن ابتدا همه‌ی پنجره‌ها و منفذهای بروز خلاقیت را می‌بندند، سپس می‌گویند خلاقیت داشته باش!

پس چون همه‌جای این نتعریف ایراد دارد،  باید خودمان برویم و تعریفی را پیدا کنیم که معنای یادگیری خلاق را نشان دهد.

اما قبل از آن باید بدانیم برای چه یاد می‌گیریم و قبل‌تر از آن هم این‌که: خود یادگیری واقعا چیست؟

یادگیری

در این عبارت دوقسمتی (یاد+ گیری) کدام قسمت مهم‌تر است؟ یاد؟ گیری؟

تعاریف سنتی تکیه‌ی معنایی را روی قسمت اول گذاشته‌اند:

یاد= خاطر

یادگیری= به یاد سپردن= به خاطرسپاری

نگاه تازه و امروزی به آموزش که سعی می شود کاملا مبتنی بر واقعیات علمی باشد،  به ما می‌گوید که تکیه‌ی معنایی باید روی قسمت دوم باشد.

«گرفتن» مهم‌ترین عملی است که در یادگیری انجام می‌دهیم.

مثال:

وقتی نشانی جایی را یاد می‌گیریم، راهِ رفتن به آن‌جا را می‌شناسیم.

نتیجه از مثال:

در یادگیری هر چیزی نیز راه رسیدن به آن را یاد می‌گیریم و آن وقت یادگیری خلاق چه نوعی از یادگیری است؟

یادگیری خلاق

با استفاده از مثال و نتیجه‌گیری قبلی می‌توان گفت:

یادگیری خلاق، یعنی راه رفتن از مسیرهای تازه و کوبیده نشده.

در یادگیری هر چیز، به راهی تازه و بهتر فکر می‌کنیم. که این راه تازه شاید کوتاه‌تر نباشد، ما به بهتر بودنش اهمیت می‌دهیم.

یادگیری خلاق یعنی این که

 بهترین راه‌ها را برای دانستن، رفتن و … بشناسیم و بپیماییم.

یک مثال:

وقتی برای اولین بار به محلی می‌رویم، نقاط خاصی در مسیر، توجه ما را جلب می‌کند.

اگر کاری مرتبط به آن نشانه‌ها انجام داده‌ باشیم، در دفعات بعدی نیز آن مسیر را به خوبی پیدا می‌کنیم (مثلا سر کوچه گلفروشی بوده و ما یک دسته گل خریده باشیم).

در یادگیری هر دانشی نیز این نقاط اصلی را باید دید و شناخت.

این نشانه‌ها به گونه‌ای ارگانیک باید مرتبط با موضوع اصلی هدف و یادگیری باشد.

تفصیل مثال قبلی:

خانه‌ی دوست کجاست؟

– فرض کنید دوستی ما را به شهر و خانه‌ی خود دعوت کرده و نشانی را چنین داده است: پس از ورود به میدان اول شهر که مسجد بزرگی در آن است از خیابان فلان که سمت راست است به داخل بیا و بعد وارد کوچه‌ی بهمان شو پلاک مثلا ۳۲.

ما به این دعوت پاسخ مثبت می‌دهیم و می‌رویم.  پس از رسیدن به میدان اول، چون اذان از مسجد پخش می‌شود. می‌رویم و نماز می‌خوانیم و از سر همان خیابان که گلفروشی هست یک دسته گل هم می‌گیریم و بعد سر همان کوچه که گفته است یک نانوایی است و بوی نان پایمان را سست می‌کند. دو تا نان تازه هم می‌گیریم و می‌رویم و …

شش ماه بعد …

بعد از شش ماه، دوباره گذارمان به آن شهر می‌افتد و دلمان هوای دیدن دوست می‌کند. اما کاغذ نشانی را همراه نداریم و نام خیابان و کوچه هم یادمان رفته است.

اما ترسی از پیدا کردن خانه‌ی دوست نداریم.

چون وارد اولین میدان که شویم مسجد را می‌بینیم و یادمان می‌افتد که همین میدان بود. گلفروشی را می‌بینیم و یادمان می‌آید که همین خیابان بود. با دیدن نانوایی یاد آن دو نان تازه می‌افتیم و کوچه را هم پیدا می‌کنیم. می‌ماند پلاک (قاعدتا باید یادمان باشد، چون پلاک دفتر دبستانک همین است!) که اگر یادمان هم نیاید و اگر خانه‌ها هم شبیه به هم باشد می‌توانیم یکی از اهالی را خطاب کنیم و از او بپرسیم که خانه‌ی فلانی کدام است؟.

این نشانه‌ها که ما را به سمت خانه‌ی دوست می‌برد، (نماز خواندن/ گلفروشی/ نانوایی) همان نشانه‌هایی (محل‌هایی) است که ما دفعه‌ی قبل در راه رسیدن به خانه‌ی دوست در آن‌ها کاری انجام داده‌ بودیم.

مباحث درسی نیز همین‌گونه است. اگر ما بتوانیم برای هر مبحثی که می‌خواهیم درس دهیم قبل از آن، دو سه دقیقه فکر کنیم و یکی دو نشانه پیدا کنیم که بچه‌ها با آن کاری انجام دهند، آن‌چه می‌آموزیم همیشه در خاطرشان می‌ماند.

مثال نشانه‌گذاری در مبحث درسی

در کتاب علوم پایه‌ی چهارم درس مغناطیس را با چند برگ کاغذ و یک بازی ساده می‌توان نشانه‌گذاری کرد.

روی نصف کاغذها می‌نویسیم قرمز و روی بقیه آبی.

کاغذها را چند دانش‌آموز به سینه می‌چسبانند و در حیاط مدرسه در مسیرهای مختلفی راه می‌روند. هم‌رنگ‌ها وقتی به هم می‌رسند، دست‌هایشان را طرف پشت می‌برند و از شخص مقابل دور می‌شوند و آن کسانی که رنگ‌های مخالف بر سینه دارند،  دستشان را به طرف هم دراز می‌کنند (اما دست هم‌دیگر را نمی‌گیرند. کرونا!)

خود بچه‌ها چند نشانه‌گذاری دیگر در این بازی پیدا می‌کنند و کاملا یادشان می‌ماند که قطب‌های هم‌نام هم‌دیگر را دفع و قطب‌های ناهم‌نام هم‌دیگر را جذب می‌کنند.

به همین سادگی. هزار مثال بهتر هم خودتان می‌توانید بزنید.

چه کسانی خلاق هستند؟

آیا مردها خلاق‌تر هستند؟ یا زن‌ها؟

قدبلندها یا کوتاه‌ترها؟

لاغرترها یا چاق‌ترها؟

نیکشهری‌ها یا قصرقندی‌ها؟

پاسخ شما به این سوال‌ها چیست؟

خلاقیت دقیقا یعنی چه؟

خیلی ساده است. دیدن چیزها از یک منظر و زاویه‌ی غیرمعمولی و نو یا توجه به مسائل از زاویه‌ای که معمولا دیگران نمی‌بینند، ارائه‌ی رهیافت‌های جدید غیرمعمولی و اثربخش.

هر کسی با توجه و نگاه خاص می‌تواند خلاقیت خود را بروز و آن را پرورش دهد.

تفاوت نوآوری (ابداع) و خلاقیت

خلاقیت: توانایی ترکیب ایده‌ها در یک روش منحصربه‌فرد یا ایجاد پیوستگی جدیدی بین ایده‌هاست.

نوآوری: فرایند اخذ ایده‌ی خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش‌های جدید عملیات است.

خلاقیت پیدایی و تولید یک فکر نو است.

نوآوری، عملی ساختن آن اندیشه است.

خصوصیات افراد خلاق

– تلاش و اندیشه‌ی دائمی.

– اهمیت دادن به تجربه.

– پرداختن به علت‌های موفقیت‌ها و شکست‌ها به جای نتایج آن‌ها.

– استراحت یعنی فکر کردن.

– زاویه‌های مختلف نگاه.

– خیلی زود راضی نمی‌شود.

– کنجکاو و پرسشگر.

– بهترین راه‌حل‌ها با کمترین هزینه‌های فکری، زمانی و مالی.

– به چیزهایی دقت می‌کند که به چشم هر کسی نمی‌آید.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

دانش‌آموزان کلاس خود را در نظر آورید.

در مورد تک تک آن‌ها استعدادهایی را که دارند (و شما تشخیص می‌دهید) با ذکر نام کوچک او (هر کدام در دو سه کلمه) بنویسید.