کودک باحوصله

پرسش و پاسخ: کودک باحوصله

سلام. خسته نباشید. من دخترم ۶ سالشه. همه کارهایش را خیلی باحوصله انجام می دهد و هر چی برایش جایزه میخرم فایده ندارد. به نظرتون چکار کنم؟

✍️ به نظر من، این دخترتان است که باید بپرسد: «من دوست دارم همه‌ی کارهایم را خیلی با حوصله انجام دهم اما مادرم می‌خواهد من آن طوری رفتار کنم که او خودش دوست دارد. مدام هم برایم جایزه می‌خرد. من چه باید کنم؟»

مادر عزیز و گرامی
این که فرزند دلبند شما به قول خودتان «همه‌ی کارهایش را خیلی باحوصله انجام می‌دهد» صد بار جای شکر و رضایت دارد. چه چیزی از این بهتر؟
ضمنا جایزه خریدن برای کودک در برابر انجام فلان کار یا اجرای فلان شیوه یک رویکرد غیرآموزشی‌ست که حاصل خوبی ندارد.
هر چیزی را باید وقتی برایش بخرید که خودتان دوست دارید. منتی هم بر او ندارید. شما مادرید و از خوشحالی دخترتان خوشحال می‌شوید. بنابراین او نیز دارد به شما جایزه می دهد.

درست آن است که دخترتان هر کار می‌کند باید از آن لذت ببرد. چه یادگیری باشد چه بازی و چه هر کار دیگر.
در این صورت، و وقتی لذت از کار باشد، جایزه بی معناست

سجاد هاشمی

پرسش و پاسخ: انگیزه برای حل کردن کاربرگ

پرسش و پاسخ: انگیزه برای حل کردن کاربرگ

پسر من ۵ سال و نیمه است. ولی موقع آموزش یا کتاب تمایل نشون نمیده. چجوری میتونم بهش انگیزه بدم برای حل کردن کاربرگ؟

✍️ آموزش یا کتاب یا بازی یا هرچیز دیگر را باید از نظر کودکتان ببینید و برایش لذت‌بخش باشد.
اگر نیست، آن آموزش یا کتاب یا بازی یا هرچیز دیگر را باید با چیزی که برای کودکتان لذت‌بخش باشد عوض کنید.
راه دیگری ندارد.

با تجربه و آزمایش و خطا سعی کنید متوجه شوید که او را چگونه باید جذب کنید. عجله هم نکنید و هیچ چیز را به او تحمیل نکنید

سجاد هاشمی

نحوه ی صحیح مداد دست گرفتن

پرسش و پاسخ: نحوه ی صحیح مداد دست گرفتن

🌿 «پسر من کلاس اول بود. امسال هر کاری می کنم مداد را با انگشت شست و بزرگ نگه می‌دارد و می‌نویسد. چکار می شود کرد؟»

✍️ با او بنشینید و هر کدام متنی را بنویسید. مسابقه‌ای بین خود ترتیب دهید که چه کسی خوش‌خط‌تر می‌نویسد؟ یا چه کسی دیرتر خسته می‌شود؟ و از این قبیل (البته بجز چیزهایی مثل مسابقه‌ی تند نویسی که زیان‌بار است و خط و خواندنش را بد می‌کند)
در اثنای مسابقه (همان اوایل) به او بگویید نوشته‌ی من بهتر شده و از او علتش را بپرسید و با پرسش و پاسخ او را به جواب «نگه‌داری صحیح مداد» برسانید.
افراط و اغراق نکنید. مداومت در این کار نیز مثل همیشه شرط اصلی است.

سجاد هاشمی

پرسش و پاسخ: مشکل وارونه نویسی

«سلام. دخترای من مشکل وارونه نویسی دارند. مثل عدد ۲٫ من نمی دونم چکار کنم که تو ذهنشون بره. مشاور میگفت به خاطر عدم توجه و حافظه دیداری و نوشتاری شون هست. به نظر شما چکار کنم؟»

✍️ اگر دخترهای شما (یعنی بیشتر از یک فرزند) شما چنین مشکلی دارند و شما حتما بارها امتحان کرده و درست نشده است، فقط دو حالت به نظر من می‌رسد که یا این پدیده، حاصل یک رقابت و همکاری توامان و شیطنت‌آمیز و بازی‌طور است، یا به مساله‌ای ژنتیکی مربوط است. شخصا احتمال دومی را (که لازم باشد به پزشک متخصص مراجعه فرمایید) بسیار ناچیز می‌دانم.

برای آزمایش آن، کلمات دشوار و طولانی را انتخاب کنید که وارونه‌نویسی عمدی‌اش مشکل باشد و بگویید از روی آن بنویسند. اگر نسبتا راحت توانستند این کار را کنند، قضیه به لجبازی و این چیزها مربوط نمی‌شود و حالت دوم است.
اما اگر در نوشتن به دشواری خوردند و سعی آن‌ها در وارونه‌نویسی عمدی محسوس بود، حالت اول است.
این راهی است که به نظر من رسید و احتمال می‌دهم مؤثر باشد. اما خب، قطعی نیست.

اما در مورد یک دانش‌آموز منفرد که وارونه می‌نویسد (بازهم پس از آن که مطمئن شدید عمدی نیست) روی یک برگ کاغذ با قلمی بسیار نازک و کمرنگ، کلمات و اعدادی را در چند خط بنویسید و چند برگ از آن کپی بگیرید.
(سعی کنید که در کلمات و اعداد شما، تقریبا همه‌ی حروف و رقم‌ها به کار رفته باشد.)
کنار دست او بنشینید و از او بخواهید که روی کلمات را با قلم ضخیم‌تر یا رنگی بنویسد و به نوشتن او نگاه کنید و هربار که می خواهد وارونه بنویسد، به او تذکر دهید.

هر روز فقط یک برگ را تمرین کنید تا همان کلمات و اعداد را مجددا پررنگ کند. پس از چند روز اگر توانست آن کلمات و اعداد را درست بنویسد، روز بعد از آن، روی برگه‌ی دیگری کلمات و اعدادی دیگر را در یکی دو خط بنویسید و بخواهید آن‌ها را نیز به همان ترتیب پررنگ کند. در روزهای بعد هر بار چند کلمه‌ی جدید دیگر را.

شرط موفقیت در درمان یک اختلال آموزشی، مداومت در تمرین است.

سجاد هاشمی

توانایی کودک در انتخاب کتاب

چه کنیم که کودکمان توانایی انتخاب کتاب داشته باشد؟

حلقه‌های نگهبان مزاحم رشد فرهنگ هستند
آن‌ها را از کودکان دور کنید

تعداد بسیار کمی از کودکانی که «کتاب‌هایی آگاهانه انتخاب شده» در اختیار شان گذاشته می‌شود، بعدها کتابخوان خواهند شد.

برخی از آنان و تا وقتی چتر حمایتی «کتاب‌هایی آگاهانه انتخاب شده» بالای سرشان است، کتاب می‌خوانند. به زور هم نمی‌خوانند. عمدتا با لذت می‌خوانند و از دیدن کتاب‌های تازه در دست مادرشان حتی ذوق‌زده می‌شوند و بالا و پایین می‌پرند.

این واکنش‌ها را مادر می‌بیند و قند توی دلش آب می‌شود که بچه‌ام کتاب‌خوان شد. و این را با کیف و پز برای دیگران هم تعریف می‌کند.

کودک او ظاهرسازی نمی‌کند. خیلی صادقانه ذوق می‌کند و خیلی صادقانه از دیدن و خواندن کتاب کودک ذوق می‌کند. زیرا او مادرش را دوست دارد. از همان ابتدا واکنش‌های او را به دقت رصد کرده است. می‌خواهد مادر را خوشحال کند. پس کاری را می‌کند که لبخند او را ببیند. همین.

برای این‌که کودک ما وقتی که نوجوان است، جوان است و به حیطه‌ی بزرگسالی وارد می‌شود، باز هم کتابخوان باشد، بازهم از دیدن کتاب‌های تازه ذوق کند و تا آن‌ها را نخواند آرام نگیرد، به شناخت، ابزارها و بستری نیاز دارد که گاهی توسط مادر و اطرافیان و کارشناسان سطحی‌نگر از او گرفته شده است.

مهم‌تر از همه دو ویژگی است: نیاز به جست‌وجو و توانایی انتخاب.

آن نیاز و این توانایی وقتی ایجاد و تقویت می‌شود که از همان ابتدا و از یکی دو سالگی جلویش سد نشده باشد. انواع حلقه‌های نگهبان دور و بر او چون تار عنکبوت تنیده نشده باشد. حلقه‌های نگهبانی که از مادر شروع می‌شود و به دیگران می‌رسد.

اطرافیان، اولیای مدرسه،چند اداره‌ی مختلف در آموزش و پرورش، انواع حراست‌ها، انواع شوراهای ظاهرا دلسوز از قبیل شورای کتاب کودک که بعضی‌شان از قدیم اینکاره بوده‌اند.

انواع ان‌جی‌او های ظاهرا مستقل (که برخی‌شان را اگر از دمشان یا لاکشان را بگیری و بالا ببری معلوم می‌شود به چه شبکه‌هایی وصل هستند) کانون پرورش و بازهم نهادها و مراکز مختلف، همه با ذره‌بین ایستاده‌اند و برای مطالعه‌ی کودکان، کتاب «انتخاب» می‌کنند.

این همه لشگر آمده تا مبادا یک کتاب ناجور برسد به دست کودک. جالب این‌که همه‌ی کتاب‌ها جور و واجور و ناجور، همه‌شان از مراحل مجوز ارشاد هم گذشته اما این حلقه‌های نگهبان نه ارشاد را قبول دارند، نه حلقه‌های دیگر مانند خود را نه معلمان را و نه مهمتر از همه خود کودک را.

کتاب‌خوانی وقتی به صورت نیاز حتمی جان و روان انسان درمی‌آید که از همان یک سالگی و دو سالگی و دبستان، خودش جست و جو کرده و انتخاب کرده باشد.

آن‌هم از همه‌چیز نه در محیط‌های استریل شده (که البته آلودگی‌شان از محیط‌های باز هم بیشتر است) و از کتاب‌های قبلا انتخاب‌شده.

مادری که سطحی‌نگر نباشد و کتاب‌خوانی فرزندش را برای آینده‌ی کودک بخواهد نه امروز کودک و خود مادر، می‌داند که کودکش از همان یکی‌دوسالگی توانایی انتخاب دارد و سعی می‌کند با قرار دادن او در بستر مناسب مشاهده، این توانایی را در او تقویت کند.

چنین مادری می‌داند که اگر کودکش یک یا چند کتاب نامناسب را هم بخواند، آسمان به زمین نمی‌آید. در عوض تسلطش هر بار بیشتر شده و به تدریج به جست‌وجوی بهتر و کامل‌تری می‌پردازد.

گول نام و سابقه‌ی حلقه‌های نگهبان را نخورید. هر کس مدعی انتخاب کتاب مناسب برای کودکان و ارائه‌ی لیست باشد، با هر نام و از هر نهاد و شورایی که باشد، ضد فرهنگ است و جزو عواملی است که خود مانع رشد میزان کتاب‌خوانی هستند.

نگران انتخاب‌های کودکانتان نباشید. به آنان اعتماد کنید.
در نهایت آنان راه را درست خواهند رفت اگر زانوهایشان را قلم نکرده باشید.

کودکان، نیازی به نظارت و صوابدید این و آن ندارند
حلقه‌های نگهبان را از دور و بر کودکانتان بپراکنید.

✍ سیدرضا تهامی

ضعف کودک در خواندن

بحران سواد خواندن چیست و چگونه از آن عبور کنیم؟

یکی از جدی‌ترین بحران‌های آموزشی که در ایران به روند توسعه و آگاهی لطمه وارد می‌کند، ضعف مفرط در سواد خواندن، نه تنها در میان دانش‌آموزان که حتی در میان انبوه تحصیلکردگان این مرز و بوم و حتی در میان کسانی است که در یکی دو دهه‌ی اخیر و در هرج‌ومرج ساختاری نظام آموزش عالی، به عالی‌ترین مدارج یا دقیق‌تر بگوییم به مدارک دکترا و ارشد رسیده‌اند. تعجب نکنید. اکثر این دوستان نیز در این زمینه (بله در سواد خواندن) دچار مشکل هستند.

علل اصلی ضعف در سواد خواندن

اتفاقاً برخلاف تصور بسیاری از به اصطلاح کارشناسان علت اصلی این ضعف در آموزش و پرورش نیست. نه این‌که آ.پ. اشکال و مشکل ندارد که دارد خیلی هم دارد. اما این اشکالات در رده‌بندی علل ضعف در سواد خواندن در رده‌های چهارم به بعد قرار دارند.

تأثیر منفی علت‌های مهم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، بسیار بیش‌تر از تأثیر منفی مدیران ناکارآمد و کم‌سواد آ.پ در سطوح بالا و میانی آن است. زیرا مدیران مدارس و معلمان خوب و زحمت‌کش ایران که اکثریت فرهنگیان را تشکیل می‌دهند، به‌هرحال دارند با راندمان حداقلی منویات نظام آموزشی را پیش می‌برند.

در جای دیگر و فرصتی مناسب به علل اصلی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در شکل‌گیری ضعف سواد خواندن خواهیم پرداخت. در این‌جا اما فقط قصد آن داریم که صورت خود مسئله را روشن کنیم.

سواد خواندن چیست؟

سواد خواندن با روخوانی فرق دارد. به واقع حتی کسانی نیز که از کلاس‌های آموزش نوسوادان بزرگسال فارغ شده‌اند و به اصطلاح خواندن و نوشتن یاد گرفته‌اند، قادر به روخوانی هستند اما سواد خواندن از جنس درک، استنتاج، تفسیر و ارزیابی‌ست. یعنی توانایی‌هایی که متأسفانه در اکثریت تحصیلکردگان نیز نیست و باز هم تأکید می‌کنیم که علت‌های اصلی در جاهای دیگری به‌جز آ.پ. هستند که ان‌شاالله فرصت مناسب بیانش پیش آید.

مثال ۱

یک برگه‌ی کاغذ به دوستی بدهید تا بخواند و از او بخواهید پس از خواندن، برگه را به شما پس دهد. آن‌گاه از او بپرسید بسیار خب! (و بسته به محتوای آن برگه) حالا به نظر تو من در این مزایده شرکت کنم یا نه؟ این رشته را انتخاب کنم یا آن رشته را؟ به نظرت چرا وزارت فلان دارد از تعدیل (اخراج) نیروها حمایت می‌کند؟ و … از این قبیل.

در گروه تحصیلکردگان با مدارک بالا نیز، فقط شاید ٪۴۰ آنان شروع به پاسخ دادن می‌کنند و از شما نمی‌خواهند که برگه را برای نگاه دوباره پسشان دهید. اینان سواد خواندن دارند.

اما ٪۶۰ بقیه، برگه را دوباره پس می‌گیرند تا به قول خودشان، این بار «با دقت» مطالعه کنند. اما واقع این است که همان یک بار خواندن برای درک معنای چنان محتواهایی کافی‌ست و اصطلاحات «با دقت بخوانم» یا «دفعه‌ی پیش سرسری خواندم» فقط اسامی مستعار برای پوشاندن ضعف در سواد خواندن هستند.

مثال ۲

در گروه تلگرامی تخصصی مثل اقتصاد، فلسفه یا … که بحث در می‌گیرد، بارها و بارها دیده‌ایم و می‌بینیم که یکی از طرفین بحث (یا گاهی بیش‌تر از یکی) مدام روی حرفش پافشاری می‌کند و برخی چیزها را مدام تکرار می‌کند و اصطلاحاً در یک لوپ دور می‌زند.

معمولاً در این‌باره گفته می‌شود که فلانی به حرف‌های دیگران توجه ندارد یا آن‌ها را نمی‌خواند و …

در صورتی که دقت به جزییات حرف‌های کسی که از این‌گونه افرادست، نشان می‌دهد که اتفاقاً به حرف دیگران توجه دارد و آن‌ها را خوانده است ولی مشکل این‌جاست که او در سواد خواندن دچار ضعف است.

تعارفات، مخل درک است.

یکی از اشتباهات متداول (بیشتر اوقات: عمدی)، در افرادی است که به تعارف‌های فراوان عادت دارند. آنان هر حرفی که درباره‌ی ضعف‌هایشان زده شود، تعبیر به توهین می‌کنند.

عادت کرده‌اند که در تعاملات انسانی، مدام تعارف تیکه‌پاره کنند و اگر انتقادی هم دارند، پس از چند تعریف بگویند (روالی که به اصطلاح روان‌شناسان آمریکایی نیمه‌ی دوم قرن بیستم باب کردند) آن‌ها نمی‌دانند که بحث جای تعارف نیست. انگار داریم بحث می‌کنیم که احوال‌پرسی کنیم و سراغ کار خود برویم!

داریم بحث می‌کنیم که چیزی را به‌طور مشترک کشف کنیم. البته بی‌ادبی نیز جایز نیست. اما بحث‌های نظری جای تعارف هم نیست.

یکی از دلایل رواج همین تعارفات، به مبحث سواد خواندن مربوط می‌شود. وقتی نمی‌توانیم به کنه مطالب پی ببریم سعی می‌کنیم از تعارفات و نان قرض دادن استفاده کنیم تا مسئله را دور بزنیم.

در چنین مواردی، صراحت در بیان یکی از چیزهایی است که ضرورتش حتمی‌ست اما بسیاری آن را درک نمی‌‌کنند و یک برخورد بی‌تعارف و بی‌من‌ومن را به مباحث اخلاقی و توهین و غیره می‌کشانند.

مقابله با ضعف سواد خواندن

تبدیل ضعف سواد خواندن به قوت نیاز به دستورالعمل‌های خیلی عجیب و غریب ندارد و در واقع بر دو و پایه‌ی موازی استوار است: کتاب‌خوانی و متن‌خوانی که لازمه‌اش آشنایی با حیطه‌های شناختی (برای ارزیابی نوع ضعف) است.

عدم انس به کتاب و کتاب‌خوانی (که باز هم مثل تقدم مرغ و تخم‌مرغ) به مسئله‌ی سواد خواندن ربط می‌یابد، مسلماً علت اصلی است. انس به کتاب و کتاب خوانی لزوماً به تعداد کتاب های خوانده ارتباط نمی‌یابد.

برای رفع این علت فرهنگی بسیار مهم، اکثراً تاکنون به طور عمده به‌جای طراحی و اجرای کارهای زیربنایی فقط نمایش داده شده است. به جای پروژه‌های علمی ترویج کتاب‌خوانی، نمایش‌داده‌اند تا نشان دهند ما چه‌قدر خوبیم! (با هدف کسب و حفظ رانت).

از یک‌سو کتاب‌خوانان حرفه‌ای و بازدیدکنندگانی را که مثل سوخت‌های فسیلی در طول زمان بسیار پدید آمده بودند (و باید چون تاج روی سر می‌گذاشتند) با تغییر مکرر جای نمایشگاه در بیابان آواره می‌کنند و از سوی دیگر برای گسترش کتاب‌خوانی در هر فرصتی و به ویژه در برابر دوربین و میکروفون سینه چاک می‌کنند و هر بار برنامه‌ای را رو می‌کنند که اگر واکاویشان کنید به جاهای خوشی نمی‌رسید.

اما تعداد آنان نیز که با عشق و بدون سودای مالی در این وادی فعالیت می‌کنند (و آن‌چه داریم نیز به دلیل همان‌هاست) اصلاً کم نیست. دریغ؛ که پراکنده‌اند و بدون توان مالی.

پس از ترویج کتاب‌خوانی، برنامه‌های آموزشی سواد خواندن دومین قدم است. با آموزش متن‌های داستانی که با حیطه‌های شناختی، لایه‌بندی شده‌اند و با طرح سؤالات مختلف با درون‌مایه‌ی سنجش درک، مشاهده میزان توانایی استنتاج، ارزیابی قدرت تفسیر خواننده و نیز تفسیر ارزیابی‌های او از ماجرا می‌تواند به نحو شگرفی سطح سواد خواندن را بالا ببرد.

کتاب خواندن برای کودک

هنگام کتاب‌خوانی برای کودکان به نوشته‌ها اشاره کنید!

رعایت چند نکته‌ی کوچک هنگام خواندن کتاب برای کودکان پیش‌دبستانی، سبب می‌شود مهارت خواندن آن‌ها در یک یا دو سال آینده پیشرفت قابل توجهی کند.

اگر پدر و مادر یا آموزگار کودکان پیش‌دبستانی، هنگام خواندن کتاب برای آن‌ها به حروف و واژ‌ه‌هایی که می‌خواند در روی کتاب اشاره کند، به بالا رفتن مهارت خواندن در این کودکان کمک می‌کند.

افزون بر اشاره کردن به حروف و واژه‌ها، نشان دادن این که نوشته‌ها را از سمت راست یا چپ و از بالا به پایین می‌خوانیم، هم این تأثیر را بر روی کودکان بر جای می‌گذارد.

در این پژوهش نشان داده شده، کودکانی که با رعایت این نکته‌ها برایشان کتاب خوانده شده، حتی تا یک یا دو سال بعد، از مهارت خواندن بهتری نسبت به دیگر کودکان هم‌سالشان برخوردار بوده‌اند.

این پژوهش را متخصصان دانشگاه اوهایو در آمریکا انجام داده‌اند که نخستین پژوهش درباره‌ی ارتباط بین اشاره به نوشتار چاپی در کتاب و مهارت خواندن در کودکان بوده است.

✍ سیدرضا تهامی

پرسشگری - فضولی

مرز پرسشگری و فضولی کجاست؟

بار آوردن نوجوان فضول!
افتادن از آن سوی بام‌ است.

هیچ مکتب فکری و هیچ نوع خردگرایی مدرنی، فضول‌بودن را توصیه نمی‌کند.

در تقابل با روش‌هایی سنتی و متحجرانه‌ی تربیتی که اجازه صحبت به تعلیم ‌گیرنده نمی‌دادند، رویکردهای نوین آموزشی، با تاکید بر تقویت روحیه‌ی پرسشگری و پرورش خلاقیت‌های ذهنی تعلیم‌گیرندگان، آسمانی فراخ برای پرواز فکر و اندیشه را در اختیار می‌گذارند.

اما این به معنای بی‌در و پیکر بودن پرسشگری و «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست و نخواهد بود.
پرسش محصول فعالیت فکری و ذهن است و این‌ها قاعده و قانون دارند و باید فراگرفته و آموزش داده شوند.

متاسفانه آموزش‌های قالبی در این زمینه و برداشت‌های قالبی‌تر از آن، دوستان را به این سوی بام‌ رانده است.
آن‌چه می‌گویم از دید اخلاقی نیست که فضول باشد یا نباشد، وقتی خودمان سوال کردن را بلد نباشیم، به کودکان نیز نمی‌توانیم آموزش دهیم.

پرسش، هر قدر ساده و معصومانه و بچگانه باشد، محصول یک فرآیند است.

از جایی شروع می‌شود و مسیری دیالکتیکی را طی می‌کند تا به بار بنشیند و بر زبان آید و انسان به دنبال پاسخش برود. چه در منابع و چه در گفت‌وگوها.

اما آن‌چه اکنون بسیار دیده می‌شود.، تبدیل بچه‌ها به ماشین تولید سوال‌های قالبی و گاه پس دادن حرف‌هایی است که از خود ما و دیگران شنیده است. و ناظران هم بگویند به‌به! چه بچه‌‌ی فهمیده‌ای! ببین چقدر بزرگ‌تر از سن‌اش حرف می‌زند!

یکی از دلایل شکل‌گیری این نگاه مکانیکی، محور قراردادن داستان در آموزش فلسفه و جاانداختن قالب‌های معین برای کودکان و در عین حال شعار پرواز آزادانه اندیشه دادن است. و اکتفا به تعالیم کهنه‌شده‌ی استادان مشهوری که نامشان ورد زبان کاسبان آموزش فلسفه است و به دلایل تاریخی دچار محدودیت ذهنی بوده‌اند.

دنیای فردا به انسان‌های کنجکاو، جستجوگر و پیگیر نیاز دارد. نه به افرادی که می‌پرسند که پرسیده باشند.

✍ سیدرضا تهامی

تکنیک شش کلاه

تکنیک‌ شش‌کلاه چیست و چگونه از آن استفاده کنیم؟

عادت کنیم ارزیابی کنیم.

عادت کنیم صحیح و همه‌جانبه ارزیابی کنیم.

«زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد.»

این‌که حرف حکیمانه‌ی سقراط را با آب طلا بنویسیم و بر سردر ساختمان بیاویزیم، زندگی را دارای ارزش زیستن نمی‌کند.

باید ضرورت این مهارت را به ویژه برای کودکان بدانیم و راه دست‌یابی به آن را بشناسیم.

هر کس باید قادر باشد تصمیمات خود را در زندگی، از قبل ارزیابی کند و چنان‌چه این مهارت در کودکی به دست آید و اگر قادر شویم این توانایی را تکثیر کنیم، جامعه‌ی فردا بی‌تردید بر مدار خرد خواهد چرخید و دروغ و ناراستی و افراط، حذف خواهند شد.

چگونه ارزیابی بهتری داشته باشیم؟
یکی از راه‌هایش، تکنیک شش کلاه است:
بسیار مفرح و در عین حال مفید و مؤثر.

اجرای این تکنیک نه تنها فرصت‌هایی شاد برای تعامل و لبخند فراهم می‌آورد، بلکه ارزیابی صحیح را به عادت تبدیل می‌کند.
امتحان کنید. لذت ببرید. ارزیابی کنید.

تکنیک شش کلاه

ابزار مؤثر توانمندسازی در ارزیابی‌ صحیح

ایجاد فضایی شاد و درگیرانه در کلاس درس

هر تصمیم‌گیری یا هر موضوعی را که می‌خواهید ارزیابی کنید، شش بار و از زوایای گوناگون ارزیابی کنید.

شش کلاه با شش رنگ لازم دارید. در کلاس و برای کودکان حتماً از خود کلاه‌ها استفاده کنید و حتماً هم با همین رنگ‌ها.
بگذاریم این کلاه‌ها و رنگ‌ها معنای مشترکی برای همه‌ی ما داشته باشد تا بهتر بتوانیم نتایج را به اشتراک بگذاریم.

هر بار که یک کلاه را به سر می‌گذارید (ترجیحاً به همین ترتیبی که می‌آیند)، با همان نگاهی پدیده‌ی مورد نظر را ارزیابی کنید. گاهی می‌توانید دو یا سه کلاه را با هم بر سر گذارید!

کلاه سفید
سعی کنید همه‌ی اطلاعات موجود درباره‌ی آن موضوع را ببینید. و همان‌طور که هست آن را بررسی کنید. ظاهرش را و نیز این‌کهچه کارکردی دارد. چه آن ویژگی‌ها را دوست دارید و چه دوست ندارید.

کلاه قرمز
این بار نوبت ارزیابی، مبتنی بر عواطفتان است. به احساس خود در آن مورد فکر کنید.
دوستش دارید؟ بدتان می‌آید؟ نسبت به آن بی‌تفاوتید؟ هرچه هست بنویسید یا بگویید. همان احساسی که درباره‌اش دارید.
احساسات خودتان درباره‌ی آن پدیده را بگویید. نه این‌که آن پدیده چه‌قدر در برانگیختن احساسات از این قبیل مؤثر هست یا نیست.

کلاه سیاه
جنبه‌های منفی آن چیز یا موضوع را به‌طور منطقی مرور کنید. کاستی ها و ضعف‌ها و عیب‌هایی که دارد.
این کلاهی‌ست که ما بیشتر از سایر کلاه‌ها بر سر خود می‌گذاریم. این بار اما به جا این کار را می‌کنیم.

کلاه زرد
حالا نوبت بررسی منطقی جنبه‌های خوب و مثبت آن چیز است. سعی کنید همه‌ را ببینید و بنویسید.

کلاه سبز
این بار با نگاهی متفاوت به پدیده یا موضوع نگاه کنید.
خلاقیت یعنی از منظری متفاوت به موضوع نگریستن. این‌جا باید خلاقیت باید در نگاه شما به برخورد با آن پدیده باشد نه این‌که درباره‌ی خلاقیت آن پدیده بنویسید.

کلاه آبی
آخرین کلاه و آخرین ارزیابی شما از جنس کنترل و جمع‌بندی است. کل فرآیند و ارزیابی‌های پنج‌ کلاه قبلی را مدیریت کنید و در دو سه جمله آن‌ها را جمع‌بندی کنید.

مجموعه‌ی شش ارزیابی شما
بیانگر دید همه‌جانبه‌ و کامل‌تری نسبت به ارزیابی‌های متداول است.
که فقط از یک جنبه و یک زاویه به موضوع می‌پردازند.

عادت کنیم هر چیز را ارزیابی کنیم.

✍ سیدرضا تهامی

خلاصه‌نویسی

برای خلاصه‌برداری داستان‌های توسط بچه‌های سن ابتدایی و انشاء نویسی چه باید کرد؟

اگر مقصود این است که بزرگ‌ترها کتاب داستان را برای بچه‌ها خلاصه کنند، که چنین کاری را تایید نمی‌کنیم.

اما اگر مقصود شما راهنمایی کودکان برای چنین کاریست، می‌توان از آن‌ها خواست به سوال‌های زیر یا مشابه آن‌ها پاسخ دهند.

خلاصه‌ی کتاب، مجموعه‌ی همان پاسخ‌ها است که پشت سر هم بگویند یا بنویسند:

۱. قهرمان داستان کیست؟
۲. او در چه موقعیتی‌ست؟ یا چه مشکلی دارد؟
۳. چه ارتباطی با دیگران دارد؟
۴. چه اتفاق یا اتفاق‌هایی می‌افتد؟
۵. چه چیزهایی تغییر می‌کنند؟
۶. او و دیگران چه کارهایی انجام می‌دهند؟
۷. سرانجام چه می‌شود؟

در مورد انشانویسی نیز مهم‌ترین و بهترین تمرین، همان خلاصه‌نویسی داستان‌هاست.

برای اینکه کسی دست به نوشتن پیدا کند، فقط کافیست این توانایی را در خود ایجاد کرده و گسترش دهد که بتواند آن چه را در فکرش می‌گذرد، روی کاغذ بیاورد.

یک تمرین دیگر، نوشتن برنامه‌ی فردا یا آینده‌ی مشخص دیگری‌ست. بنویسد قصد دارد فردا یا آن زمان چه کار یا کارهایی را انجام دهد.

✍ سیدرضا تهامی