کودکان چگونه از بازی لذت می‌برند و می‌آموزند؟

بازی، اگر بازی باشد و کودک اگر به طور طبیعی و درست رشد کرده باشد، در هر بازی با میل بردن شروع می‌کند. و با لذت بردن از بردن، ادامه می‌دهد.

این جملات و این نظریه، ربطی به سیستم‌های غلط آموزشی ندارد. سیستم‌هایی که کودک را در چنبره‌ی رقابت دائمی و هزارتوی تلاش برای برتر بودن از دیگران سرگردان و پریشان می‌کنند.

بازی و مسابقه و بردن در مسابقه، واژه‌هایی هستند که در آموزش سنتی، با عباراتی مشابه، کودک را در جنون برتری‌طلبی فرو می‌برند. اما این سه کلمه در آموزش‌های نوین امروزی، معنایی دیگر و بسیار متفاوت دارند.
کیف و لذت از بازی‌ها دقیقا به خاطر میل کودک به بردن در آن‌ بازی‌هاست. حتی بازی‌هایی چون، آب‌بازی، برف‌بازی، گِل‌بازی و حتی عروسک‌بازی مشمول این نظرند و کودک میل دارد که در آن‌ها برنده شود.
در آب‌بازی و برف‌بازی، مشخص‌تر می‌توان میل به بردن را تشخیص داد. دقیقا کیف از این دو بازی به تلاش کودک برای بردن مربوط می‌شود. او با شور و هیجان می‌خواهد با برف یا آب بر دیگران غلبه کند و خنده‌های شادمانه سر دهد. چنین شوقی در بازی، طبیعی و درست است. حتی اگر آب‌بازی منحصر به شلپ شولوپ باشد، باز هم به نوعی میل به بردن را در آن می‌توان دید.
گل‌بازی و خاک‌بازی نیز، همین طور است. البته نه برای غلبه بر دیگران. کودک که بیهوده دستش را در گل فرو نمی‌بر د.او می‌خواهد، به آن گلِ نرم و تحت فرمانِ خود، چیزی را بسازد که در ذهن دارد. علیرغم این که ممکن است آن چیز برای ما (که از درون ذهن او خبر نداریم)، چیزی بی‌معنا جلوه کند. اما هر چه آن چیز، عجیب‌تر یا جدیدتر و ساخته‌ی ذهن خود کودک باشد بهتر است و پیروزی بیشتری را نصیب او کرده است.

🔻 بازی یعنی انجام صحیح یک کار.

صحیح در این جا یعنی آن چیزی را که در ذهن دارد، آن طور که دوست دارد، به عمل در آورد.
و دقیقا در هر بازی، کیف آن بازی، به بردنش است. مثلا الاکلنگ را در نظر بگیرید که ظاهرا (و فقط ظاهرا) برد و باختی در آن نیست. در حالی که در هر دوره‌ی آن کودک دو پیروزی به دست می‌آورد. وقتی بالا می‌رود بُرده است، چون به بالاترین نقطه رسیده است. وقتی هم پایین می‌آید، باز هم بُرده است،چون توانسته طرف مقابل را به بالاترین نقطه بفرستد.
یعنی همین الاکلنگ ساده که به نظر دارای برد و باخت نمی‌آید، پر از پیروزی‌های متوالی برای هر دو نفر است. یک نمونه‌ی کاملا کلاسیک و دقیق از بازی تعاملی برد-برد دائمی.

🔻 برد به برد بزرگ‌تر می‌شود

کودک در هر پیروزی و بردی که به دست می‌آورد، مقداری بزرگ‌تر می‌شود.
بزرگ شدن نه به این معنا که این مفهوم بزرگ شدن هم معنای مفهوم بزرگ‌سال شدن باشد.
یعنی خود کودک دارد اندک اندک رشد می‌کند. رشد فکری و ذهنی و البته حتی رشد جسمی که در کوتاه مدت قابل دیده شدن نیست.

🔻 کودک فقط از پیروزی می‌تواند بیاموزد

نه فقط کودک که حتی بزرگ‌سالان نیز فقط از پیروزی می‌آموزند نه از شکست.
این که می‌گویندکودک تا زمین نخورد، راه رفتن را یاد نمی‌گیرد، حکم لزوما درستی نیست. بسیار بهتر است اگر کودک بدون زمین خوردن، راه رفتن را یاد بگیرد. بسیاری از کودکان بدون زمین خوردن راه رفتن را یاد گرفته‌اند. حالا چه با کمک وسایلی که داشته‌اند یا به خاطر تحت مراقبت دائمی بودن. آن‌هایی هم که می‌افتند و دوباره برمی‌خیزند، از زمین خوردن نیست که راه رفتن را یاد گرفته‌اند. از همان دفعاتی آموخته‌اند که درست عمل کرده‌اند و زمین نخورده‌اند.
ضمن آن که افتادن هم به معنای باخت و شکست نیست. بلکه فقط فاصله‌ای‌ست بین دو برد.
به همین دلیل حکم « شکست پل پیروزی است» حکمی غلط است.
انسان‌ها از پیروزی است که می‌آموزند.

🔻 عادت به همیشه‌برنده‌بودن
هر بازی یا تمرین است یا مسابقه و تاکید می‌کنیم که مسابقه به مفهوم متداولی نیست که مرسوم است. مسابقه یعنی اجرای اصلی هر بازی. یعنی همان‌طور که دلش می‌خواهد. او خواهد دانست، هر بار که نبرده است ،فاصله‌ای است و تمرینی است برای مسابقه‌ای که خواهد برد.

✔️ کودک خواهد توانست بُردن را بفهمد و از آن لذت ببرد و به برنده‌بودن عادت کند.
✔️ کودک خواهد دانست همیشه می‌تواند برنده باشد. برنده‌بودن یعنی انجام صحیح بازی.
صحیح هم در برابر غلط نیست صحیح یعنی همان چیزی که در ذهنش است .

🔷 کودکان را به بازی و بردن در بازی تشویق کنیم.

نویسنده: سیدرضا تهامی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *