یادداشت‌های خواندنی پزشک دبستانکی

یادداشت‌های پزشک دبستانکی در روستاهای لرستان (۲)

با خشم و مهربانی
با عشق و سخت‌جانی

دختر گل

خانم دکتر اجازه هست بیام تو؟

سلاااااام غزل
چه خبرا؟

  • میخوام براتون یه شعر بخونم
  • چه خووب، بخون عزیزم

شعرهای کتاب دختر گل را از حفظ می‌خواند.

وقتی دارد شعر می‌خواند، حواسم به شعر نیست. بیشتر به خودش نگاه می‌کنم.
به دختری که در این شش ماه، چنین تغییر کرد.

غزل نه سالش است. چند ماه پیش او را از مدرسه به خاطر #پرخاشگری به من ارجاع داده بودند.

پدر و مادرش چند سالی‌ست از هم جدا شده‌اند. پدرش معتادست و نمی‌گذاشت مادرش غزل را ببیند.

غزل امسال باید می‌رفت کلاس سوم ولی پدرش یک سال مجبورش میکرد بعد از مدرسه، لباسش را عوض کند، لباس پاره بپوشد و درکنار خیابون گدایی کند. برای همین، وسط کلاس اول ، از خجالتش دیگرمدرسه نرفته و الان سال دومی بود که اول را می‌خواند و پاییز می‌رود کلاس دوم.

شش ماه پیش برایم تعریف کرد که از نوع رفتار مردم، در کوچه و خیابان، چقدر تحقیر شده است
برایم گفت آرزو داشت خواهر و برادر داشته باشد ولی چون چند سال پیش پدرش به سختی به مادرش صدمه زده او دیگر نمی‌تواند بچه‌دار شود.

برایم تعریف کرد وقتی پدرش مجبورش می‌کرده برود برای او مواد بخرد، چقد از فروشنده‌ها و پلیس‌ها میترسیده.
برایم گفت چند بار فرار کرده برود پیش مادر ولی بابا با کتک اورا برگردانده

درک علت پرخاشگری‌اش دشوار نبود. بچه‌های دیگر به خاطر این‌که کلاس اول را مجبور شده در دوسال بگذراند، مسخره‌اش کرده‌اند و او عصبانی شده و با آن‌ها دعوا می‌کند.

😢 خیلی جلوی خودم را گرفتم که زار زار گریه نکنم برای درد این بچه.

این‌همه فشار روحی برای بچه‌ای نه ساله تکان دهنده‌ست.

🚨 با اورژانس اجتماعی ۱۲۳ تماس گرفتم.

کودک آزاری را گزارش دادم و بعد هم با معلمش صحبت کردم.

☘ امروز شش ماه گذشته است.
پدر غزل نزد مراجع قانونی است.
غزل کنار مادرش زندگی میکند
دارد برای من شعر می‌خواند.

خدایا شکرت🌹

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *