یادداشتهای پزشک دبستانکی در روستاهای لرستان (مقدمه)
با خشم و مهربانی
با عشق و سختجانی
مقدمهی سیدرضا تهامی برای یادداشتهای یک پزشک دبستانکی
سیستان و بلوچستان، لرستان و خوزستان.
سه استانی که سالها پیش، خیلی سال پیش، به جوانی و شورَش، بخشهایی از روح خود را در آنها جا گذاشتم.
در همهی این سالهای طولانی، از اوایل دههی پنجاه تاکنون، بخش مهمی از رویاها و آرزوهایم به همان بخشهایی از روحم مربوط میشد که در آن مناطق جا مانده بود.
بلوچستان را از دو سال پیش و خوزستان را از چند ماه پیش دوباره یافتم. فقط لرستان مانده بود که حالا …
نوشتههایش را که میخواندم انگار همان روح جوان خودم بودم که داشت برای من مینوشت. اما بسیار احساساتیتر، بسیار صادقتر و بسیار پرتلاشتر …
از پزشک جوان و مهربانی سخن میگویم که یکی از بهترین دبستانکیهاست. پزشک مهربان و صبوری که صبرش را با خشم بسیار فریاد میکند و دل نازکش تاب این همه تلخی را ندارد.
از امروز یادداشتهای جذاب (و متاسفانه اکثرا تلخ) پزشکی را میخوانید که از کودکان روستایی برایتان روایت میکند. برخی روایتها تلخ هستند و برخی به شیرینی عسل، اما هر دو دسته از عسل هم شیرینتر هستند وقتی بدانیم دبستانیهای فردایی روزی از همین راه که این جوانان سختکوش و دوستداشتنی میروند، سرزمینی را خواهند ساخت ده بار بهتر از آنچه تحویل گرفتهاند.
سید رضا تهامی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.