تابآوری، خوشبینی، اتکا به نفس و امیدواری – چهار ویژگی اصلی انسانهای آینده
چشماندازی که نشر دبستانک از آینده و فردای جامعهی ایران در نظر دارد و رسیدن به آن را پیگیری میکند، این است که کودکان امروز در آن زمان، انسانهایی باشند تابآور، خوشبین، متکی به نفس و امیدوار.
حضور این چهار ویژگی بنیادی در ذات و جان انسانهای جامعهی فردا چه مفهومی دارد؟ چه نتایجی دارد؟
و مهمتر از همه: چگونه میتوان به چنین چشماندازی رسید؟
در تدوین و طراحی کتابهای دبستانک توجه به ایجاد چنین ویژگیهایی در کودکان و پرورش چنین روحیاتی در افراد جامعهی فردا مورد توجه بوده و تاکید مدام بوده است.
این ویژگیها و چگونگی رسیدن به آنها و نتایجشان را یکی یکی مرور کنیم. چنین روحیاتی، چیزهایی نیست که یک روزه و یک ساله به آنها برسیم.
تلاش مداوم و صبر بسیار و دل امیدوار میخواهد و دلی عاشق.
در درجهی نخست نیز برای پرورش چنین توانمندیهایی در کودکان باید این توانمندیها را ابتدا در خودمان پرورش دهیم.
تابآوری
نخستین معنایی که این عبارت در ذهن میآورد، مقاومت در برابر سختیها و مشکلات است. چه در کارها و چه در سایر وجوه زندگی.
چنین معنایی درست است اما فقط بخشی از معنای کامل عبارت را در برمیگیرد. اما در واقع، شاید تابآوری در برابر موفقیتها و پیشرفتها و خوشیها، اهمیت بیشتری داشته باشد.
به طور کلی تابآوری یعنی ایستادن پای همه چیزهایی که ما را به اهدافمان نزدیکتر میکند. یعنی خسته نشدن از ناکامیهای مقطعی، یعنی مغرور نشدن از کامیابیهای لحظهای و حفظ تداوم حرکت و راهی که در پیش داریم. تابآوری یعنی لذت بردن از طی مسیر و تلاش برای تداوم آن.
معلمان برای غوطهور کردن دانشآموزان در دریای دانش کار آسانی در پیش ندارند. آنان و دانشآموزانشان هر روز با مسائل تازهای روبهرو میشوند که حل هر یک از آنها دشواریهای خود را دارد و با موانع متعددی روبهروست.
تابآوری یعنی احساس شادی از دست و پنجه نرم کردن با هر مانع پیشرو و گذر کردن از آن یا دوباره تلاش کردن و باز هم بیشتر.
بزرگترین منبع تولید تابآوری در معلمان، درخشش برقِ شور و اشتیاقی است که در چشمان دانشآموزان میبینیم و حتی وقتی چنین درخششی به اندازهای نیست که باید، در فروزان کردن آن میکوشیم.
یاد دادن یک مبحث درسی به کودکانی که در مباحث مرتبط با آن، در سالهای قبل مشکل داشتهاند، به کودکانی که در درک زبان فارسی کتاب، ضعف دارند، به کودکانی که از صبح تا آن زمان، چیزی نخوردهاند و دلشان مالش میرود به کودکانی که از سرما یا گرمای هوای کلاس ناراحتند، به کودکانی که نوشتافزار و کتابهای مناسب ندارند و …
بله، یاد دادن یک مبحث درسی در چنین شرایطی دشوار است.
تابآوری یعنی میدانیم که دشواریها میتواند یکی یکی حل شود.
تابآوری یعنی ادامهی کار وقتی بخشی از این مشکلها حل نشدهاند، یا هیچ کدام به طور کامل حل نشدهاند.
تابآوری یعنی ادامهی تدریس در هر شرایطی، با روشهایی که به گونهای که کودکان به شوق بیایند. این کار در هر شرایطی هر چه دشوار، ممکن است.
* تابآوری یعنی اینکه میدانیم که هیچ صفری ناگهان صد نمیشود.
* تابآوری یعنی دوام وقتی برای در نزدیکیهای صفر هستیم و یعنی احساس پرش و گذر وقتی که نزدیک صد هستیم یا به آن رسیدهایم.
* تابآوری یعنی اینکه در مسیر صفر تا صد هر چیز، هر نقطهای از آن را با همان شوق ببینیم که صد را میبینیم.
* تابآوری یعنی حس رسیدن به هدف در هر قدم که برمیداریم. نه فقط وقتی به هدف رسیدهایم.
* تابآوری یعنی وقتی به یک هدف رسیدهایم، هدفهای بعدی را ببینیم و از پای ننشینیم و بدانیم که به هدفهای بعدی نیز خواهیم رسید.
* تابآوری یعنی خوشبینی.
خوشبینی
یکی از برداشتهای غلط رایج، خوشبینی را در چنین عبارتی جای میدهد: به جای خوشبینی یا بدبینی بهتر است واقعبین باشیم.
گویندگان و نویسندگان چنین عبارتی، مرتکب دو اشتباه همزمان میشوند: اول اینکه خوشبینی را معادل سادهبینی یا حتی سادهلوحی میبینند. به نظر آنها کسی که خوشبین است واقعیتهای تلخ را نمیبیند. به عقیدهی آنها انسانهای خوشبین زودباور هستند و باورهایشان سنگ بنای محکمی ندارد.
البته آنان از سوی دیگر بدبینی را هم رد میکنند و ادعا دارند که واقعیات را مینگرند. چه خوب باشد و چه بد. این تفکر کاملا اشتباه است و کمی بعد میگوییم چرا.
اشتباه دوم این عبارت این است که نگاهشان به واقعیتهای جهان، دامنهی زمانی محدودی را دربرمیگیرد.
یعنی اگر پس از مدتی ببینند که فلان برنامهی تربیتی یا اجتماعی به نتایج دلخواه نرسیده است، آن را به عنوان شکست ارزیابی میکنند. واقعبینی آنها در همین حد است.
چرا این نظرها اشتباه است؟
از زندگی انسانها در روی زمین صدها هزار سال میگذرد. در حالی که از عمر تاریخ مدون انسانی یعنی از زمانی که خط اختراع شد، فقط شش یا هفت هزار سال میگذرد.
همهی این مدت که به نظر ما بسیار زیاد میآید در برابر عمر بشر بسیار کوتاه است. به همین ترتیب از ابداع خط و اختراع چرخ (که مهمترین اختراعات تاریخ انسان هستند) تا روزی که انقلاب صنعتی روی داد و راهآهن به وجود آمد بیش از شش هزار سال گذشت. در حالی که از اختراع راهآهن تا ساخت هواپیما، فقط دویست سال طول کشید و از اختراع هواپیماهای ساده تا اولین موشکهای فضاپیما حدود صد سال.
به همین ترتیب از دورانی که بشر با دود یا کبوتر یا چاپار نامه و پیام میفرستاد تا زمانی که تلگراف اختراع شد هزاران سال گذشت. اما از تلگراف تا تلفن کمتر از صد سال فاصله بود تا بتوان صداهای دیگران را از دور و در گوشیهای تلفن بشنویم و از تلفنهای سادهی اولیه تا تلفنهای همراه هوشمند کمتر از پنجاه سال زمان نیاز بود.
در عرصههای علمی و صنعتی، شتاب و سرعت پیشرفت بشر مدام و مدام بیشتر شده است و در همهی این مسیر صدها هزار ساله (و با قولی دویست هزار ساله) حرکت بشر به سوی پیشرفت و تعالی مدام بوده است.
از همهی اینها برمیآید که واقعیت جهان همواره در جهت بهبود زندگی بشر بوده است. ممکن است تذکر دهیم که این پیشرفت در همه جا یکسان نبوده است. چنین پرسشی و چنین تذکری درست است اما برای آنکه ببینیم آیا واقعا چیزهایی که سخت و بد میشماریم آیا عمر زیادی نیز دارند یا نه، باید دامنهی نگاه خود را گسترش دهیم.
مثلا ممکن است ارزیابی کنیم که فلان دانشآموز ۱۲ ساله در یادگیری ریاضی موفق نیست اما وقتی زندگی او را از ۱۰ سالگی تا ۳۰ سالگی در نظر بگیریم، متوجه میشویم که عدم موفقیت او در ریاضی در سن ۱۲ سالگی در مجموعهی ۲۰ سال عمر او چه بسا بسیار بسیار ناچیز باشد و چه بسا که حتی مثلا در هفده سالگی او حتی از پس ریاضی هم برآمده باشد، چه بسا او تواناییهای بسیار در چیزهای دیگری نشان داده باشد که عدم موفقیت ۱۲ سالگیاش در ریاضی دیگر اصلا مهم نباشد.
خلاصه اینکه واقعیت و گذر زمان همیشه به نفع انسانهاست. البته اگر آنها خودشان بخواهند و برایش تلاش کنند.
و برای آنکه بتوانند به خوبی و با مداومت تلاش کنند باید خوشبین باشند.
ما وظیفه داریم خوشبین باشیم و با همین خوشبینی است که در برابر همه چیز میتوانیم تابآوری خود را نشان دهیم.
تابآوری و خوشبینی دو روی یک سکه هستند.
اتکا به نفس
انسانها به طور جمعی و در اجتماعات زندگی میکنند. زندگی جمعی انسانها نه بر اساس غریزه و ناخودآگاه که کاملا آگاهانه و هدفمند است.
همهی افراد در جوامع انسانی مکلف هستند به قوانین رسمی و عرفی در ارتباط با سایر انسانها احترام بگذارند و آنها را رعایت کنند.
مهمترین حرکتهای انسانی نیز حرکاتی است که جمعی میشود و هر چه تعداد جمع بیشتر باشد نتایج دامنهوارتری حاصل میشود.
اما همهی اینها به معنای نفی هویت فردی نیست و حتی تاییدکنندهی آن است. حرکت یک جمع متحد وقتی به بهترین نتایج میرسد که حرکتهای فردی در آن جمع، نه به صورت دنبالهروانه که همراه با سلسله تصمیمهای فردی در تک تک افراد آن جمع باشد.
ممکن است ظاهرا جمع این دو حالت ممتنع به نظر برسد اما مثال و مثالهایی در این زمینه میتواند به کوک این مطلب یاری برساند. بازی فوتبال میتواند مثال مناسبی در این زمینه باشد.
در مسابقات فوتبال آنچه در درجهی اول قرار دارد، نتیجهای است که یک تیم میگیرد نه بازی خوب یا بد تک تک بازیکنان.
در عین حال، بازی هر یک از بازیکنان در هر پستی که هستند به طور جداگانه نیز مشاهده، تحلیل و ارزیابی میشوند.
اما همزمانی دو حرکت جمعی و فردی در فوتبال، ابعاد بسیار مهمتری هم دارد. بازیکنان یک تیم، هر کدام در پست خاصی بازی میکنند. در فوتبال امروز این پستها چنین نام دارند: دروازهبان، دفاع وسط، دفاع راست، دفاع چپ، هافبک دفاعی، هافبک میانی، هافبک نفوذی، بال چپ، بال راست، فوروارد یا فورواردهای نوک حمله.
مجموعهی این افراد طبق برنامه و تاکتیک به خصوصی که مربی تیم تعیین میکند و به آنها آموزش میدهد وظایف خود را انجام میدهند.
چند نکته در این وظایف فردی و کار تیمی قابل مشاهده است.
الف. وظایف فردی در هر پست با وظایف افراد دیگر در پستهای دیگر متفاوت است.
ب. در عین حال این وظایف فردی و ارتباط با هم هستند و همدیگر را تکمیل میکنند و مجموعهی آنها تاکتیک تیمی را میسازد.
پ. ممکن است (و معمولا این اتفاق میافتد) که برخی از بازیکنان (یا حتی فقط یک نفر از آنها) وظیفهی خود را بسیار بهتر از دیگران انجام میدهد (میدهند).
ت. بسیار پیش میآید که یک تیم بد بازی میکند اما یکی دو نفر در پستهای خود بسیار میدرخشند.
ث. و همینطور موارد بسیاری هست که یک تیم بسیار خوب بازی میکند اما در عین حال یکی دو نفر در انجام دلخواه وظایفشان ناتوانند یا اشتباهات مهمی دارند.
ج. گاهی پیش میآید یک نفر آنچنان میدرخشد که به لطف کار او تیم پیروز میشود.
چ. گاهی پیش میآید که تیم بسیار خوب بازی میکند اما به دلیل اشتباهان فاحش یکی دو نفر، ناکام میماند.
این فهرست را باز هم میتوان خیلی بیشتر ادامه داد اما در اینجا هدفمان تشریح فوتبال نیست. همین که ببینیم، اهمیت کار فردی و اهمیت کار جمعی مکمل هم هستند و در مقابل هم نیستند کافی است.
همهی این توضیحات برای این بود که اهمیت کار فردی را در یک گروه نشان دهیم و بدانیم که هر یک از ما باید فردی باشیم که کار خودمان را، کار خودِ خودمان در یک گروه کوچک یا بزرگ انجام میدهیم. خودمان هم انجام میدهیم.زیرا «دنبالهروی» از دیگران مغایر با کار گروهی است.
ممکن است در مواردی و در ابتدای یک کار ما به کار دیگران نگاه کنیم تا فوت و فن آن را یاد بگیریم (نگاه به دست خاله کن، مثل خاله غربیله کن) اما این فقط در موارد معدودی است و آن هم فقط در ابتدای کار و هر کس در ادامه باید به این باور برسد که دیگر خودش میتواند وظیفهی خود را انجام دهد. به این باور میگوییم اعتماد به نفس یا اتکا به نفس و یکی از مهمترین آموزشهای ما به دانشآموزان میتواند و باید این باشد که آنان را متکی به نفس بار آوریم.
بدون اتکا به نفس، کار خوب فردی شکل نمیگیرد و در نتیجه به کار گروه نیز لطمه وارد میشود.
یعنی در صورت دنبالهروی از دیگران، هم به خودمان ضربه میزنیم و هم به آنهایی که دنبالشان راه افتادهایم.
یک برنامهی کوهنوردی را در نظر بگیریم.
افراد گروه در یک خط و دنبال هم رو به بالا میروند (و بعد پایین میآیند) اما این دنبال هم رفتن به معنای دنبالهروی نیست زیرا وقتی مثلا هفده نفر دنبال یک نفر دارند از کوه بالا میروند، هر هجده نفر در نقاط خاص مسیر، بدون آن که خودشان به عمد چنین باشند، اما آماده و حاضر به یراق هستند تا اگر کسی که دارد جلو میرود، احیانا از راه اشتباه خواست برود، به او تذکر دهند و نفر جلویی برای اینکه راه و مسیر جدیدی را طی کند باید قبلا سایرین را توجیه کرده باشد یا در همان لحظه چنین کند مثلا اینکه چون باران آمده و این طرف مسیر شیبدار سنگیست، بهتر است از آن طرف برویم. اتفاقا همین تذکر میتواند توسط دیگران نیز در هر لحظه داده شود.
به این میگویند همخوانی کامل بین متابعت از کار تیمی و گروهی، در عین استقلال فردی و دارا بودن هویت خاص.
برای اینکه هر فرد بتواند چنین تعاملی با دیگران داشته باشد در درجهی اول باید بتواند متکی به نفس خود باشد و برای این کار البته شرایطی لازم است که در بخشهای دیگر بحث شده است.
امیدواری
در آن داستان معروف چهار شمع (صلح، ایمان، عشق و امید)، وقتی به دلایل مختلف آن سه شمع خاموش میشوند، امید آخرین شمع روشن است که میتواند سه شمع دیگر را نیز مجددا روشن کند.
امید از کجا میآید؟
چه چیزهایی امید را تقویت میکند؟
در داستان آن چهار شمع به این پرسشها پاسخ داده نمیشود. به نظر نمیرسد که منشا امید در آن داستان ربط مستقیمی به صلح یا ایمان یا عشق داشته باشد.
اما در داستان ما در برنامههای آموزشی دبستانک و در جریان تکمیل و انتشار تدریجی کتابهای پازل دبستانک، که باز هم امید چهارمین شمع شود، این بار ما میتوانیم بگوییم امید از کجا میآید.
امید از تابآوری میآید و خودش نیز میتواند تابآوری را افزایش دهد.
امید است که هنگام احساس شادی از دست و پنجه نرم کردن با هر مانع روبهرو و برای تلاش هر چه بیشتر، تابآوری را افزایش میدهد.
امید است که خاطرههای شیرین موفقیتهای پیشین را زنده میکند و برق چشمان مخاطبانمان را بر تاریکیهای مسیر میاندازد و تابآوری را در جان ما بالا میبرد.
امید است که وقتی به یک هدف میرسیم، بر شانهی تابآوری، مینشیند و یادآوری میکند که به هدفهای بعدی نیز خواهیم رسید.
امید از خوشبینی میآید و خود را افزایش میدهد.
امید است که با یادآوری تاریخچهی موفقیتهای مداوم خوشبینی ما را افزون میکند و خودش نیز بیشتر میشود.
امید است که خوشبینی را در شرح وظایف همیشگی انسانها مینویسد. وظیفه داریم خوشبین باشیم که به خوب شدن نتیجهی هر کار امید داریم.
امید از اتکای به نفس میآید و توانایی تشکیل هویت قدرتمند فردی را دارد و خود در هماهنگی با افزایش تابآوری و خوشبینی و اتکای به نفس، بیشتر و بیشتر میشود.
امیدواری موسیقی دلنوازی است که راه رفتن در هر مسیری را هر چه دشوارتر، دلچسب و دلپذیر میکند.
*
به چشمانداز ابتدای رساله برمیگردیم و با نهایت امیدواری تکرار میکنیم که کودکان امروز، فردایی را خواهند ساخت که در آن، همهشان (همهی کودکان امروز) انسانهایی تابآور، خوشبین، متکی به نفس و امیدوار هستند.
شما بنویسید:
پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوهی بعدی را دریافت کنید.
تابآوری در شرایطی که موانع بسیار در مقابل ما قرار دارد دشوارتر است یا وقتی به موفقیتهای خوبی رسیدهایم و در خطر مغرور شدن قرار داریم؟ دلیل پاسخ خود را توضیح دهید.
اگر زیاد مغرور باشیم به فردی بدل خواهید شد که عاشق خودنمایی است و در نظر دیگران هم یک فرد خودشیفته خواهیم شداما از سوی دیگر با نداشتن غرور هم تا حدی اعتماد به نفسمان خدشه دار میشود در واقع وجود درصدی از غرور در ما باعث میشود تا نتایج مثبتی را در زندگی خود داشته باشیم وتاب آوری ما بیشتر می شود