فلسفیدن با همهی مباحث درسی
«فلسفیدن»، آنچنان که در این کتابها میبینید، نه چند روزه و چند ساله حاصل شده است و نه حاصل کپیبرداری از نمونههای مشابه خارجی است.
علم و هنر و فلسفه البته مرز نمیشناسند و حیطههایی جهانی هستند. همهی افراد بشر در هر نقطهای که زندگی میکنند، میتوانند و باید از دستاوردهای علمی، هنری و فلسفی بهره ببرند که در سایر نقاط جهان حاصل شده است. اما این امر به معنای دنبالهروی و کپیبرداری از هر مد رایج نیست.
اصل بودن (اریژینال بودن) در همهی امور نظری لازم است. در امور کودکان چند برابر بیشتر لازم است و در آموزش فلسفه برای کودکان باز هم بیشتر ضروری است که افراد و نظرات «اصل» را از افراد و نظرات «کپی» تشخیص داد.
در سالهای اخیر، بسیاری نظرات در آموزش «فلسفه برای کودکان» مطرح بوده و کار شده است. مثل سایر زمینهها در این حیطه نیز شاهد انواع انگیزههای مختلف در پرداختن به این موضوع بودهایم.
امید ما این است که توانسته باشیم الگوی فلسفیدن را از جان و جهان خود بیرون آورده و پرداخته باشیم. آن چنان که مسیری نو و جذاب و اصل باشد برای آموزش کندوکاو فلسفی به کودکان.
امید ما این است که بدون الگوبرداری از دیگران، اما با اطلاع و اشراف به همهی تجربههای پیشین، به این مهم دست یابیم.
برای آموزش فلسفه به کودکان نیازی به تئوریها و نامگذاریها و برنامههای خیلی خاص نیست. کافی است ذهن کودکان را با چالشهایی که خلاقیت و توان استدلال را در آنها افزایش دهد درگیر کنیم، برای انجام این کار ابزار و مواد لازم، حاضر و آماده است. درست در برابر دیدگانمان.
وقتی میخواهیم کودکان را به سوی تعمق و تحلیل ببریم، آیا خود میتوانیم دنبالهرو و اقتباسگر بمانیم؟
برای درگیر کردن دانشآموزان با مسئلهای که بیـن آنها مشترک باشد و بتواند تشویقشان کند که حرف بزنند و استدلال کنند، ما بهجای استفاده از داستان، منبعی موثرتر داریم: کتابهای درسی.
داستان بسیار خوب است و بخشهای مهمی از پازل آموزشی دبستانک، شامل داستان و داستانپردازی است (برای ارتقای سواد خواندن، برای کسب توانایی تصویر خوانی و …) اما برای فلسفه، داستان ابزار کمتأثیریست و تجربه نشان داده است که چالش با مباحث درسی بسیار کارآمدتر است.
کافی است معلم فلسفهی ما کمی زحمت بکشد و کتابهای درسی پایههای مختلف را ورق بزند و بخواند تا بتواند در هر جلسه به موضوعی بپردازد که دانشآموزان در آن هفته خواندهاند. چون:
۱٫ موضوعها کاملا تازهاند.
۲٫ موضوعها را یاد گرفتهاند.
۳٫ موضوعها بین آنها مشترک است.
۴٫ آن موضوع، از مهمترین قسمتهای زندگی دانشآموز است.
ترجیحا اگر آموزگار هر کلاس؛ کار فلسفیدن را علاقهمندانه، خود انجام دهد میتواند بهتر باشد.
در فلسفیدن، مسئلهی اصلی درگیر شدن دانشآموز با مباحث مهم زندگیاش است. وقتی مثلا دانشآموز کلاس چهارم دبستان در این هفته درس مغناطیس را فرا میگیرد. در کتاب فلسفیدن نیز با همین موضوع درگیر میشود و مفاهیم درسی و علمی برای او کاربردی و جزیی از زندگی میشود.
«فلسفیدن» ابزار مناسب دانشآموزان و معلمانی است که میخواهند به اتفاق یکدیگر با فکر و نگاهی تازه به مباحث درسی بنگرند.
همین که دانشآموز دبستانی یاد بگیرد که میتوان به هر چیز «طور دیگر» نگریست، میتواند شروع همان تکاپوی پایانناپذیر عقلانی باشد که بشر را پیش میبرد.
تکاپویی که میتواند از اول دبستان (یا حتی پیش از آن) شروع شود.
شما بنویسید:
یکی از مباحث درسی پایهای را که درس میدهید (یا هر پایهی درسی دیگر) به چالش بکشید و متن فلسفیدنی خود را برای آن بنویسید.
با سلام و خسته نباشید
جمع و تفریق در کتاب ریاضی بسیار مهم است
روزی یکی از کودکان پیش بقالی رفت و قصد خرید داشت بقال به او گفت ما انسان ها با کارهای نیکی که انجام می دهیم خوبی های ما بیش تر می شود ولی اگر ما کارهای بدی انجام بدهیم از خوبی های ما کم می شود .
نتیجه این که ما اگر هر چیزی که رو به رشد و بالا رفتن باشد با هم جمع می شود ولی اگر رو به پایین آمدن باشد از هم کم می شود .
بحث جمع وتفریق وپس انداز دانش اموز ده هزار تومان دارد وبا آن برای مادرش دوتا نان ویک دسته سبزی میگیرد دانش آموز باهم جمع میکند ومادرش گفته بود باقی مانده ان رو برای خودش خوراکی بگیردو سپس دانش اموز از مبلغ کل کم میکند ومیبیند که ۲۰۰۰برایش مانده است وبا ان پفک میگیرد وهزار تومان رو پس انداز میکند در اینجا جمع تفریق وپس انداز رو به درستی فرا گرفته است