بحران سواد خواندن چیست و چگونه از آن عبور کنیم؟
یکی از جدیترین بحرانهای آموزشی که در ایران به روند توسعه و آگاهی لطمه وارد میکند، ضعف مفرط در سواد خواندن، نه تنها در میان دانشآموزان که حتی در میان انبوه تحصیلکردگان این مرز و بوم و حتی در میان کسانی است که در یکی دو دههی اخیر و در هرجومرج ساختاری نظام آموزش عالی، به عالیترین مدارج یا دقیقتر بگوییم به مدارک دکترا و ارشد رسیدهاند. تعجب نکنید. اکثر این دوستان نیز در این زمینه (بله در سواد خواندن) دچار مشکل هستند.
علل اصلی ضعف در سواد خواندن
اتفاقاً برخلاف تصور بسیاری از به اصطلاح کارشناسان علت اصلی این ضعف در آموزش و پرورش نیست. نه اینکه آ.پ. اشکال و مشکل ندارد که دارد خیلی هم دارد. اما این اشکالات در ردهبندی علل ضعف در سواد خواندن در ردههای چهارم به بعد قرار دارند.
تأثیر منفی علتهای مهم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، بسیار بیشتر از تأثیر منفی مدیران ناکارآمد و کمسواد آ.پ در سطوح بالا و میانی آن است. زیرا مدیران مدارس و معلمان خوب و زحمتکش ایران که اکثریت فرهنگیان را تشکیل میدهند، بههرحال دارند با راندمان حداقلی منویات نظام آموزشی را پیش میبرند.
در جای دیگر و فرصتی مناسب به علل اصلی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در شکلگیری ضعف سواد خواندن خواهیم پرداخت. در اینجا اما فقط قصد آن داریم که صورت خود مسئله را روشن کنیم.
سواد خواندن چیست؟
سواد خواندن با روخوانی فرق دارد. به واقع حتی کسانی نیز که از کلاسهای آموزش نوسوادان بزرگسال فارغ شدهاند و به اصطلاح خواندن و نوشتن یاد گرفتهاند، قادر به روخوانی هستند اما سواد خواندن از جنس درک، استنتاج، تفسیر و ارزیابیست. یعنی تواناییهایی که متأسفانه در اکثریت تحصیلکردگان نیز نیست و باز هم تأکید میکنیم که علتهای اصلی در جاهای دیگری بهجز آ.پ. هستند که انشاالله فرصت مناسب بیانش پیش آید.
مثال ۱
یک برگهی کاغذ به دوستی بدهید تا بخواند و از او بخواهید پس از خواندن، برگه را به شما پس دهد. آنگاه از او بپرسید بسیار خب! (و بسته به محتوای آن برگه) حالا به نظر تو من در این مزایده شرکت کنم یا نه؟ این رشته را انتخاب کنم یا آن رشته را؟ به نظرت چرا وزارت فلان دارد از تعدیل (اخراج) نیروها حمایت میکند؟ و … از این قبیل.
در گروه تحصیلکردگان با مدارک بالا نیز، فقط شاید ٪۴۰ آنان شروع به پاسخ دادن میکنند و از شما نمیخواهند که برگه را برای نگاه دوباره پسشان دهید. اینان سواد خواندن دارند.
اما ٪۶۰ بقیه، برگه را دوباره پس میگیرند تا به قول خودشان، این بار «با دقت» مطالعه کنند. اما واقع این است که همان یک بار خواندن برای درک معنای چنان محتواهایی کافیست و اصطلاحات «با دقت بخوانم» یا «دفعهی پیش سرسری خواندم» فقط اسامی مستعار برای پوشاندن ضعف در سواد خواندن هستند.
مثال ۲
در گروه تلگرامی تخصصی مثل اقتصاد، فلسفه یا … که بحث در میگیرد، بارها و بارها دیدهایم و میبینیم که یکی از طرفین بحث (یا گاهی بیشتر از یکی) مدام روی حرفش پافشاری میکند و برخی چیزها را مدام تکرار میکند و اصطلاحاً در یک لوپ دور میزند.
معمولاً در اینباره گفته میشود که فلانی به حرفهای دیگران توجه ندارد یا آنها را نمیخواند و …
در صورتی که دقت به جزییات حرفهای کسی که از اینگونه افرادست، نشان میدهد که اتفاقاً به حرف دیگران توجه دارد و آنها را خوانده است ولی مشکل اینجاست که او در سواد خواندن دچار ضعف است.
تعارفات، مخل درک است.
یکی از اشتباهات متداول (بیشتر اوقات: عمدی)، در افرادی است که به تعارفهای فراوان عادت دارند. آنان هر حرفی که دربارهی ضعفهایشان زده شود، تعبیر به توهین میکنند.
عادت کردهاند که در تعاملات انسانی، مدام تعارف تیکهپاره کنند و اگر انتقادی هم دارند، پس از چند تعریف بگویند (روالی که به اصطلاح روانشناسان آمریکایی نیمهی دوم قرن بیستم باب کردند) آنها نمیدانند که بحث جای تعارف نیست. انگار داریم بحث میکنیم که احوالپرسی کنیم و سراغ کار خود برویم!
داریم بحث میکنیم که چیزی را بهطور مشترک کشف کنیم. البته بیادبی نیز جایز نیست. اما بحثهای نظری جای تعارف هم نیست.
یکی از دلایل رواج همین تعارفات، به مبحث سواد خواندن مربوط میشود. وقتی نمیتوانیم به کنه مطالب پی ببریم سعی میکنیم از تعارفات و نان قرض دادن استفاده کنیم تا مسئله را دور بزنیم.
در چنین مواردی، صراحت در بیان یکی از چیزهایی است که ضرورتش حتمیست اما بسیاری آن را درک نمیکنند و یک برخورد بیتعارف و بیمنومن را به مباحث اخلاقی و توهین و غیره میکشانند.
مقابله با ضعف سواد خواندن
تبدیل ضعف سواد خواندن به قوت نیاز به دستورالعملهای خیلی عجیب و غریب ندارد و در واقع بر دو و پایهی موازی استوار است: کتابخوانی و متنخوانی که لازمهاش آشنایی با حیطههای شناختی (برای ارزیابی نوع ضعف) است.
عدم انس به کتاب و کتابخوانی (که باز هم مثل تقدم مرغ و تخممرغ) به مسئلهی سواد خواندن ربط مییابد، مسلماً علت اصلی است. انس به کتاب و کتاب خوانی لزوماً به تعداد کتاب های خوانده ارتباط نمییابد.
برای رفع این علت فرهنگی بسیار مهم، اکثراً تاکنون به طور عمده بهجای طراحی و اجرای کارهای زیربنایی فقط نمایش داده شده است. به جای پروژههای علمی ترویج کتابخوانی، نمایشدادهاند تا نشان دهند ما چهقدر خوبیم! (با هدف کسب و حفظ رانت).
از یکسو کتابخوانان حرفهای و بازدیدکنندگانی را که مثل سوختهای فسیلی در طول زمان بسیار پدید آمده بودند (و باید چون تاج روی سر میگذاشتند) با تغییر مکرر جای نمایشگاه در بیابان آواره میکنند و از سوی دیگر برای گسترش کتابخوانی در هر فرصتی و به ویژه در برابر دوربین و میکروفون سینه چاک میکنند و هر بار برنامهای را رو میکنند که اگر واکاویشان کنید به جاهای خوشی نمیرسید.
اما تعداد آنان نیز که با عشق و بدون سودای مالی در این وادی فعالیت میکنند (و آنچه داریم نیز به دلیل همانهاست) اصلاً کم نیست. دریغ؛ که پراکندهاند و بدون توان مالی.
پس از ترویج کتابخوانی، برنامههای آموزشی سواد خواندن دومین قدم است. با آموزش متنهای داستانی که با حیطههای شناختی، لایهبندی شدهاند و با طرح سؤالات مختلف با درونمایهی سنجش درک، مشاهده میزان توانایی استنتاج، ارزیابی قدرت تفسیر خواننده و نیز تفسیر ارزیابیهای او از ماجرا میتواند به نحو شگرفی سطح سواد خواندن را بالا ببرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.